به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، دیگر از رفتارهای وحشتناک همسرم و کتک کاریهای او به تنگ آمده ام و تصمیم به فرار از خانه گرفته ام قصد داشتم به شهری دوردست بروم و به طور مخفیانه زندگی کنم، اما زمانی که از خانه بیرون آمدم ترس همه وجودم را فرا گرفت چرا که...
زن ۲۷ سالهای که مدعی بود ارتباطهای غیراخلاقی همسرش با زنان غریبه او را از این زندگی مشترک دلسرد کرده است درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شهید فیاض بخش مشهد گفت: در یک خانواده هفت نفره زندگی میکردم و آخرین فرزند خانواده بودم. پدرم بازنشسته یکی از شرکتهای دولتی است و زندگی متوسطی دارد چهار خواهر و برادرم بنا به رسوم سنتی و طایفهای به صورت فامیلی ازدواج کرده اند و من هم طبق همین رسوم با تصمیم بزرگ ترها زمانی پای سفره عقد با پسر عمویم نشستم که ۱۹ سال بیشتر نداشتم و در دانشگاه تحصیل میکردم این در حالی بود که نمیتوانستم روی حرف بزرگ ترها و ریش سفیدان طایفه حرفی بزنم با آن که در منطقه ما چند همسری موضوعی بسیار طبیعی است، اما فساد اخلاقی به ندرت دیده میشود. خلاصه هنوز شش ماه بیشتر از برگزاری مراسم عقدکنان نگذشته بود که فهمیدم «وهاب» مدام در فضاهای مجازی جست و جو میکند و رفتار مشکوکی دارد با وجود این اعتراض به همسرم معنایی نداشت به همین دلیل من هم سکوت کردم، ولی وهاب هیچ تعهدی نسبت به من نشان نمیداد و مدام کتکم میزد تا این که بالاخره مرا طلاق داد و خودش به یک شهر دیگر رفت این تصمیم او پدرم را بسیار آزرده خاطر کرد و ضربه روحی بدی به او وارد شد. یک سال بعد به پیشنهاد ریش سفیدان طایفه مهریه ام را به اجرا گذاشتم تا این که وهاب بعد از پرداخت بخشی از مهریه ام دوباره نزد من بازگشت و تقاضای ازدواج دوباره داد. با وجود این که خودم و خانواده ام مخالف ازدواج دوباره با وهاب بودیم، ولی به خاطر تعصبات قبیلهای و نظر بزرگان فامیل دوباره به زندگی مشترک با وهاب ادامه دادم در حالی که صاحب دو دختر بودم، اما رفتارهای غیراخلاقی همسرم و چت کردن هایش با زنان غریبه در فضاهای مجازی پایانی نداشت به گونهای که بسیار زجر میکشیدم و حق اعتراض هم نداشتم تا این که بعد از هفت سال زندگی مشترک آسایش و آرامشم را از دست دادم و مدام با همسرم به مشاجره میپرداختم و در نهایت به شدت کتک میخوردم.
بیشتر بخوانید:
سرم بد نبود، ولی گوشی تلفن از دستش نمیافتاد و شبها نیز بعد از تعطیلی فروشگاهش تا پاسی از شب را با دوستانش میگذراند. زندگی برایم به جهنم تبدیل شده بود و من خیلی زجر میکشیدم تا این که شب گذشته وقتی به رفتارهای همسرم اعتراض کردم دوباره مرا زیر مشت و لگد گرفت و آن قدر کتکم زد که دیگر نمیتوانستم روی پایم بایستم این بود که تصمیم به فرار از خانه گرفتم، اما قبل از آن که سوار اتوبوس شوم به آینده تاریک و سرنوشت تلخم بعد از فرار اندیشیدم به همین دلیل به کلانتری آمدم تا راهی عاقلانه برای رهایی از این وضعیت بیابم. شایان ذکر است بررسیهای کارشناسی و روان شناختی برای حل مشکلات این زن جوان با صدور دستوری از سوی سرهنگ امیرعباس نادی (رئیس کلانتری فیاض بخش) توسط مشاوران زبده دایره مددکاری کلانتری آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
منبع: خراسان
انتهای پیام/