پیروزی ترامپ در سال ۲۰۱۷ در شرایطی رقم خورد که کمترین تجربه سیاسی و قانونگذاری را در آمریکا داشت.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، از همان ابتدای مطرح شدن نام ترامپ؛ الگو‌های رفتاری وی برای جهان سیاست، جدید و تازه بود. در ابتدا کمتر کسی تصور می‌کرد که از دل بزرگترین نظام سرمایه داری و دموکراسی دنیا، فردی با اندیشه‌های ملی گرایانه، ضد بین الملل گرایی و مرکانتیلستی به مسند قدرت در کشوری که مظهر تجارت آزاد است؛ برسد.

جبر تاریخ در آمریکا گویی بر اساس، به روی کار آمدن ترامپ قرار گرفته بود. نام او اتفاقا برخلاف گزارش‌ها و اظهارات، پیشتر از سال ۲۰۱۶ در فضای سیاسی آمریکا مطرح شده بود. دقیقا وقتی در بحبوحه انتخابات سال ۲۰۱۲ که باراک اوبامای دموکرات برای بار دوم پیروزی سهل و آسان در برابر "میت رامنی" محافظه کار کسب کرد؛ چهره و توان کاریزمای ترامپ به عنوان حامی رامنی به تدریج عیان شد. در محل یکی از سخنرانی‌های میت رامنی که در برج ترامپ با حضور بزرگان و حامیان جمهوری خواهان در سال ۲۰۱۲ برگزار شد؛ ترامپ در سخنانی به عنوان میزبانی نشست به معرفی رامنی و توانمندی هایش پرداخت. همانجا بود که ترامپ توان مذاکرات و بسیج آفرینی اش را نزد بزرگان جمهوری خواه نشان داد و نظر‌ها را به سوی خود جلب کرد. در واقع ترامپ با توان رهبری و قدرت سخنوری که از خود نشان داد؛ خودش را به عنوان لیدر جدید حزب جمهوری خواه مطرح و از همان زمان متنیگ‌ها و برنامه‌های انتخاباتی اش را برای چهار سال آتی آغاز کرد. گذشته از بحث‌های تاریخی و اینکه ترامپ با اختلاف فاحش در رقابت‌های درون حزبی در سال ۲۰۱۵ توانست بر رقبایی، چون "تد کروز"، "مارکو روبیو" و سایرین غلبه کند؛ در واپسین گام، هیلاری کلینتون را هم شکست داد و به کرسی قدرت در آمریکا دست یافت.

کوچک شمردن رقبا؛ استراتژی اصلی پیروزی ترامپ در ۲۰۱۷
این نکته حائز اهمیت است که پیروزی ترامپ در شرایطی رقم خورد که کمترین تجربه سیاسی و قانونگذاری را در آمریکا داشت. ترامپ از وادی تجارت و ساخت و ساز؛ با ورودی قدرتمندانه به فضای سیاست راه پیدا کرد. در تحلیل ظهور و قدرت گیری ترامپ دو فاکتور تعیین کننده بود. عناصر "روانشناختی و شخصیتی ترامپ" و شرایط "نظام سرمایه داری در آمریکا". هیچ شخصیتی شاید در طول تاریخ آمریکا اندازه ترامپ ظرفیت خرد کردن رقبایش را نداشت. ترامپ با چنان اعتماد به نفس و انگیزه‌ای در کمپین‌های انتخاباتی اش صحبت می‌کرد که رقبایش ناخواسته در شرایط تدافع و ضعف قرار می‌گرفت. کوچک شمردن رقبا، استراتژی اصلی ترامپ طی این سال‌ها بود. در یکی از سخنرانی هایش با به کارگیری دقیق و هوشمندانه واژه‌ها و عبارت، حریفانش را خرد و نابود کرد. ترامپ در یک برنامه تبلیغاتی ضمن معرفی خودش به عنوان ناجی اقتصاد آمریکا، ضعف و ناتوانی حریف و رقبا را به شکل خاص خودش به تصویر کشید. "جب بوش" را فردی بی حال، "مارکو روبیو" را روبیو کوچولو، "تد کروز" را کروز چاخان و دست آخر "هیلاری کلینتون" را کلاه بردار توصیف کرد. این رفتار‌ها و ادبیات به دور از عرف و منزلت دموکراسی است و مذموم است. اما مساله اساسی در اینجاست که متر و معیار در سنجش رفتار ترامپ ارزش‌های دموکراسی نیست. توده‌های مردم و طبقات متوسط به پایین همواره خواهان فردی از جنس ملی گرایی و ضد دموکراسی است. به قول اندیشه ورزان نخبه گرا، سیاست محل عقل و منطق نیست و ۷۰ درصد سیاست احساس و هیجان است. دقیقا ترامپ از این بخش ۷۰ درصدی بیشترین استفاده و بهره گرفت و توانست بر مسند عالی‌ترین قدرت اجرایی در آمریکا بنشیند. مضاف بر اینکه بحران‌های اقتصادی باعث آسیب در طبقه به اصطلاح بورژوا در همه جهان شده و در آمریکا هم ترامپ به خوبی توانست حمایت بخش طبقه متوسط رو به پایین را جلب کند. امروز هم درست است که ترامپ در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری آمریکا عرصه را به رقیب دموکرات اش جو بایدن باخت؛ اما درصد آراء و میزان رای اش نشان می‌دهد که این فرد دارای پایگاه اجتماعی در جامعه آمریکاست. حدود ۷۰ میلیون آمریکایی به ترامپ رای دادند که در نوع خود قابل تحلیل و مطالعه است.


بیشتر بخوانید

کارنامه اقتصادی و سیاسی ترامپ عامل اصلی شکست وی در ۲۰۲۰
این موضوع در این جا قابل طرح است که ترامپ در دور اخیر به اندازه دور اول برای مردم آمریکا تازگی و جذابیت نداشت. اگر در دور اول بر همه چیز می‌کوبید و خودش را در جایگاه منتقد می‌نشاند؛ این بار باید پاسخگوی کارنامه اقتصادی و سیاسی اش می‌بود. اتفاقا با اوج گیری بیماری کووید ۱۹ و مرگ و میر بالای ۲۰۰ هزار نفر ضعف‌های مدیریتی ترامپ و تیم بهداشتی اش را برای آمریکا عیان کرد. فاکتور دیگری که در سقوط ترامپ بسیار تعیین کننده بود؛ آمار بالای مشارکت در انتخابات سوم نوامبر آمریکا بود. اساسا این موضوع تا حدی به اجماع نخبگان و دانشمندان علم سیاست رسیده است که در شرایطی که مشارکت از مرز مشخصی بالا رود؛ احتمال پیروزی یک فرد لیبرال بسیار بیشتر از فرد محافظه کار است. مشارکت پایین توده‌ها باعث پیروزی محافظه کاران و متقابلا مشارکت بالا زمینه ساز پیروزی لیبرال‌ها می‌شود. از این منظر شکست ترامپ نه به خاطر رویگردانی و کاهش طرفداران اش در آمریکا بلکه به میدان آمدن بیشتر توده‌ها (مهاجران، سیاه پوستان) رقم خورد. مشارکت در حدود ۷۰ درصدی در تاریخ نظام سیاسی آمریکا بی سابقه بود. در فضای دو قطبی بخشی از جامعه آمریکا که تمایلی به مشارکت نداشته اند به خاطر موضوع ترامپ انگیزه‌مند شده و با حضور حداکثری زمینه شکست ترامپ فراهم شد.

منبع:ایرنا

انتهای پیام/

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.