به گزارش خبرنگار حوزه شهری گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، " دو تا چفیه خریدم - سه تا عصای خیزران - چند بسته عود شاخهای و چهار تا قلم خودنویس. همسفرهایم پرس و جو کنان که تو چه خریدهای؟ از قلم خوششان آمد و چند نفری سراغ گرفتند که بخرند، امّا از خیزران خوششان نیامد. کسی چیزی نگفت. اما میشد فهمید چرا، آخر تیری که گلوی علی اصغر را درید از چوب خیزران بود و مگر میشود سفرنامه حج بنویسی و گریز به کربلا نزنی؟ "
تا رسیدن به آستانه درب خانه، این بخش از " خسی در میقات " در گوش من به دورِ تکرار افتاده بود و گویی که خودِ جلال، سفرنامهاش را برای من روایت میکرد.
از محله سنگلج، عبور کردم و به خیابان خیام و به کوچه کارکن اساسی و به خانهای رسیدم که همانند رقم آخر پلاکش که فرد بود در سکوت و انزوایی به سر میبرد.
به دیوارهایش دستی کشیدم که عطر قدیمیاش از عمری طولانی خبر میداد.
بیشتر بخوانید
به آستان درب آن که رسیدم درب چوبی اش و جای زخمهای بر دل مانده و کلونی قدیمی نصب شده روی آن توجهام را به خود جلب کرد. نگاهم به تابلوی تقریبا بزرگی که روی سر درب ورودی خودنمایی میکرد افتاد که روی آن نوشته شده بود " خانه باستان شناسان ایران " و به زمین آن نگاهی انداختم که در روزگار خودش، قدمهای بزرگان بسیاری به خود دیده بود و توجه ام نیز به داخل خانه معطوف شد؛ خانهای که کودکیهای جلال آل احمد در آن جاری بود و سپس به این فکر فرو رفتم که آجر به آجر این خانه تاریخی و میراث وطنی، چه داستانهای تلخ و شیرینی در دل خود جای داده است و حالا پس از سالها نیز، نه صدای کودکیهای جلال و شمسی از خانه پدریشان بیرون میآید و نه صدای رفت و آمدهای باستان شناسانی که سند این خانه را شش دانگ به نام آنها زده اند و فقط سکوت این خانه است که حرفهای در دل مانده بسیاری دارد.
خانه آیت الله سید احمد حسینی طالقانی (آل احمد) از علمای به نام و پیش نماز مساجدی چون پاچنار و لباسچی، عمرش به دوره قاجار میرسید و روزگاری محل رفت و آمد روحانیون معروف تهران و برگزاری جلسههای خصوصی و مراسمهای روضه خوانی و عزاداری بود و حاج سید احمد، دو فرزندش جلال و شمسی را در این خانه تربیت کرده بود.
خانهای تاریخی که از اواخر دهه ۸۰ به دلیل قدمتش و اینکه خانه پدری جلال بود تحت تملک سازمان میراث فرهنگی درآمد تا پس از مرمت و تعمیرات مورد نیاز به صورت مطلوب مورد بهره برداری و استفاده قرار گیرد، اما مدتی بعد در بلاتکلیفی به سر برد و رها شد تا اینکه در یکی از روزهای پاییزی اوایل دهه ۹۰، سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان تهران از تبدیل خانه پدری جلال و شمسی به خانه " باستان شناسان ایران " خبر داد و حالا پس از گذشت چند سال، خبر پلمب این خانه تاریخی و تبدیل آن به عنوان محلی برای تجمع معتادان متجاهر تیتر رسانهها شد.
به طوری که در روزهای گذشته بود که خبری به نقل از محمدحسین دانایی، یکی از بازماندگان خاندان آل احمد مبنی بر شکسته شدن قفل یکی از دربهای این خانه توسط معتادان و بی خانمانها و تبدیل آن به مرکز تجمع این افراد منتشر شد که نه تنها باعث سلب امنیت و آرامش اهالی آن منطقه شده، بلکه اعتراضهای اغلب دوستداران فرهنگ و هنر کشور را به همراه داشته است.
اهمیت این موضوع به حدی است که در روزهای پایانی آذر ماه، در جلسه شورای شهر تهران به آن اشاره شد و مجید فراهانی عضو شورای اسلامی شهر تهران در صحن شورا با تأکید بر حفظ میراث فرهنگی کشور اظهار کرد: یکی از وظایف مدیران محلی و ملی، حفظ میراث فرهنگی است و فرزندان ما انتظار دارند که مهمترین نمادهای هویت ملی و محلی حفظ و نگهداری شود.
وی بیان کرد: خانه پدری جلال آل احمد همان جایی است که این روشنفکر درد آشنای معاصر زیست میکرد و در حال حاضر پاتوق کارتنخوابها و معتادان متجاهر شده است و قرار بود این خانه به عنوان خانه باستانشناسان ایران تبدیل شود و مأمن روشنفکران باشد، اما شرایط به صورتی است که معتادان آن را تخریب کرده و برای ایجاد گرما، دربهای اتاقها را کنده و طعمه آتش میکنند و همچنین این محل مملو از زبالههاست و از شهردار تهران درخواست دارم که ضمن مذاکره با میراث فرهنگی، زمینه را برای خرید، حفظ و نگهداری از این بنای فاخر به عمل آورد.
بیشتر بخوانید
این عضو شورای شهر تهران تصریح کرد: بر اساس بند ۳ ماده ۸۰ قانون شوراهای کشور، در مورد حفظ میراث فرهنگی به وزیر گردشگری و میراث فرهنگی تذکر میدهم و همچنین از شهردار خواستار بازسازی این بنای فاخر هستیم تا بتوانیم آن را به نسل آینده تحویل دهیم.
به دنبال این موضوع، حسن خلیلآبادی رئیس کمیته میراث فرهنگی شورای اسلامی شهر تهران گفت: کارشناسان ما موضوع را بررسی کرده و متوجه شدیم این ملک جزء املاک میراث فرهنگی و گردشگری و درب آن پلمب است و اجازه ورود داده نمیشود و مناقصهای هم برگزار شد تا این ملک احیا و دوباره از آن بهرهبرداری شود.
وی تأکید کرد: این ملک در تملک شهرداری نیست و مالک هم از شهرداری مجوز تخریب و نوسازی نخواسته است و ما نمیتوانیم در این زمینه ورود کنیم، چرا که این ملک برای سازمان میراث فرهنگی و گردشگری است، اما اجازه تخریب و نوسازی هم نمیدهیم.
خلیل آبادی با اشاره به متروکه شدن این خانه تاریخی و تبدیل شدن آن به محلی برای تجمع معتادان متجاهر، خاطرنشان کرد: درب این ملک بسته است، به همین خاطر شاید معتادان از دیوار یا جایی وارد این خانه شده باشند، اما حتما آنها را بیرون کردهاند و ما از میراث فرهنگی میخواهیم که این خانه را سر و سامان دهد.
به سرعت، دستی بر سر و روی درب چوبی و دیوار پر خاطره خانه پدری جلال کشیدم و با نوای زیبا و خاطره انگیز قطعه " زرد ملیجه " یا همان " گنجشک زرد " استاد ابوالحسن صبا از اساتید نامی موسیقی اصیل کشور، راهی خانه موزه این موسیقیدان در خیابان ظهیرالاسلام شدم که خبری هزار قناری خاموش در گلوی من شد و آن هم این بود:
" خانه-موزه صبا؛ تنها موزهای که درب آن همیشه بسته و چراغهایش خاموش است؛ مگر آنکه کسی در بزند و به فضای سوت و کور آن راه پیدا کند؛ تنها موزهای که صبحها جلوی درب آن پارکینگ موتورهاست و عصرها، جای انباشته شدن زباله. تنها موزهای که معلوم نیست آخرین بار ویترینهایش را کِی دستمال کشیدهاند. یک سال پیش؟ دو سال پیش؟ پنج سال پیش؟ "
بیشتر بخوانید
گزارش از فاطمه میرزایی دخت
انتهای پیام/