به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، دفاع مقدس چشمهای جوشان از معارف و آموزههای دینی رزمندگانی بود که در مکتب پاک امام راحل درس خوانده و در حماسهای عاشورایی بار دیگر علم عشق حسینی را در بلندای جهان به اهتزاز درآوردند.
به منظور معرفی بهتر سیره پاک شهدای گلگون کفن دفاع مقدس در پرونده ویژهای در ابتدای هر هفته با عنوان "به امید شهدا" به معرفی یکی از شهدای شاخص دوران دفاع مقدس استان مرکزی خواهیم پرداخت.
در طول تاریخ در کشاکش ایام و در تداوم دقایق حیات، هر آینهدار صاحبدلی که به ترسیم حقایق پرداخته است، زیباترین و نورانیترین واژهها و عبارات را برای توصیف کسانی بهکار برده که در جهاد فی سبیلالله تلاش و در راه اعتلای کلمه حق جانبازی کردهاند.
اگر چه الفاظ و عبارات عاجز از ترسیم مقام بلندپایه این عزیزان است، اما صحیفه خون رنگ تاریخ، مالامال از خاطرات جانبازیهای سینهسرخان مهاجری است که برای اعتلای کلمه توحید از ویرانه مظلم طبیعت به سوی حقتعالی هجرت گزیده و در سرای جاوید بر منابر نور جلوس کردهاند.
آنچه قلم ناتوان ما را به حک دلهای سنگیمان وا داشته، سوز فراق از وصلی است که لحظههای بودنش عشق بود و حرارت محبت خدا، خون کوب چکاوک شکسته پر، مریدی از مریدان ولایت، جنگجویی مهاجر که او را "عزیز مرادش" نام نهاده بودند، از عروج خونین و فراق سرهنگ شهید عزیزالله کاظمی، سخن راندن و به وصال محبوبش اشارتی هر چند حقیرانه داشتن مشکل است.
ایمان در رگهایش به جای خون و در تن به جای روح شراره جانش بود و گواهی مظلومیت و حقانیت نبرد ملتی که امروز این چنین در یادش خاطرات وی را با حماسههای جنگ، عبرت ساز و پایدار میکنند به طوری که در جادههای سرخ رگهایش، عشق امام (ره)، همراه با تپش قلب پر صلابت و استوارش برای انقلاب اسلامی سیر طریق میکرد چرا که او در دوران کودکی در آن محیط پر فیض اسلامی حاکم بر خانواده، آن زمان که میرفت تا هجوم بیماریها در آن مجروحیت روستایی از پایش درآورد، برای فرجامی چنین خونین زنده نگه داشته شد.
همزمان با دوران تحصیلات دبیرستانی بحبوحه آموزش انسان ماندن، نقش قامت الف یار در وجودش جلوه دادن و مقاومت در باتلاقهای فردای جامعه را در ذرههای وجودش کاشتن آغاز شد.
ابتدا الفبای عشق در قرآن معشوق، ترنم عاشقانه بندگی در یادگیری مراسم عبادات مذهبی و انجام صحیح واجبات برای ساییدن پیشانی بر جای پای مولایی، چون حسین (ع) و وضو ساختن در برق نگاه ژرف آن شهید بزرگ اسلام و سپس تسلیم جان به عنوان شکرانه، توان جانبازی برای اسلام، ریشه و ساقه اصلی پیکر جسمانی و اندام روحانی عزیز ما را منسجم کرد.
نسیم دل بخش کوی یار در جوانی به نظام ارتش فرا خواندنش تا تبلور غیرت، مظهر قدرت و فریاد و فغان ملتی علیه ستمهای رنگ شده به زر و زور و تزویر شود، از دیگر سو تحولات فرهنگی در جامعه و انقلاب اسلامی حرارت وی را شعلهور ساخت و آنگاه که کفر برای نابودی میعادگاه و جلوه راستین عشق محبوب هجوم آغاز کرد، خونیندل همه سوز به جهاد اصغر در جبههها مشغول شد.
هر چند حفظ و تعلیم احادیث و قرآن لحظات شیرین نبرد را برایش گوارا میساخت که یاری در سوگ او چنین میخواند که او به راستی معلمی برای همسنگرانش بود. تاریخ جنگ عارفانه ایران اسلامی هر چند گمنامانی چنین پیش داد.
بیشتر بخوانید
با همان خلوصی که پیشانی بر خاک عبودیت میسایید، ماشه تفنگ را میچکانید و فرمان میداد، با همان عشقی که به نماز میایستاد در جبهه رزم ایستادگی میکرد که "إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ".
نگاه کوتاه ما در طول همراهیاش، در بزم عاشقانه جنگ، دردمند و غریب بودن وی را وسعت باورمان میبخشید چه آن هنگام که در تاسوعای ۱۳۶۳ در منطقه خرمشهر مروارید درون را با درد دل همسو کرد و یکی را از چشمه لب و دیگری را از خزینه اشک به بیرون میتراوید و چه آن زمان که صادقانه و بیریا پس از زیارت مرقد مبارک حضرت زینب کبری (س) و دیدار کوتاه از منطقه «قنیطریه» سوریه به بررسی اجمالی، ولی ژرف آن منطقه پرداخت.
لحظات عمر گران قدرش با مجاهدت در راه خدا هم چنان سپری میشد. شادتر شدن روحیه فردی، اجتماعی و به خصوص نظامی وی، گویی خبر از تحقق دعایش میداد که نغمه سر داده بود "حمد و سپاس خدای یکتا را که مرا جان داد تا فدای اسلام کنم"، روز خونین هشتم مهرماه ۶۴ در منطقه پسوه سپری میشد، نیمه اول محرم بود و قلب در تکاپوی ادامه خون مولا حسین (ع) میتپید، وجودش برای دیدار محبوب سراسر شوق گشته بود و دوری معشوق پیکرش را به آتش عشق شعلهور ساخته و به سوز مینشاند.
عاقبت لحظه وصال رسید، گلولهای سهمگین بر خاک تفتیده غرب کشور اسلامیمان رئشه افکند یاران، یارب گوی مهاجر، شاهد عروج خونین او بودند. پیکر مطهر سرباز شهید ارتش اسلام و فرمانده رکن سوم از تیپ سوم لشکر ۲۱ حمزه سیدالشهدا (ع) در بهشتزهرای تهران به خاک سپرده شد.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/