به گزارش خبرنگار حوزه شهری گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، از کوچه پسکوچهها و فراز و فرودهای شهر تهران عبور کردم و به یکی از شمالیترین نقاط آن رسیدم، آن جا که آبی آسمانش صاف بود و ذرهای از آلودگی هم بر پهنای زمینش ننشسته بود.
تمامی خانهها ویلایی و بنای آنها در همان نگاه اول تداعی کننده کاخهای آرزوهایی بود که برای برخی رنگ واقعیت و برای عمده افراد رویای شیرین شبانه روزیشان بود که اگر عمری به وسعت یک قرن هم داشتند نمیتوانستند خشت خشتی از آن را بسازند.
با ورود به یکی از بنبستهای این محلهها، نام شهرک روی تابلوی نصب شده خودنمایی میکرد، شهرکی که دستساز عدهای بود که باید از هفت خوان رستم میگذشتم تا بلکه برای قدم زدن یا جای پارک اجازه پیدا میکردم.
مردی میانسال و عدهای در اتاقکی با درب شیشهای نشسته بودند و تمامی لنزهای دوربین نصب شده در اطراف آنجا چشم هر بینندهای را به خود معطوف میکرد.
چند مرد با ظاهری رسمی و کت و شلوارهایی با برندهای گران قیمت که هر یک از آنها برابر با حقوق یک کارگر ساده و زحمتکش بود، دور میزی تقریبا بزرگ نشسته بودند و میوهها و شیرینیها و پوشههای انباشته شدهای که جلوی هر یک از آنها قرار داشت یادآور جلسههای حساس دیپلماتها بود، اما آنجا فقط اتاقک بازرسی این شهرک بود که هر چند دقیقه یک بار، از دل ویلاهای آن جا صدای پارس سگها شنیده میشد.
به یکی از نگهبانهای آنجا اشاره کردم که مانع ورودی را بردارد تا بلکه بتوانم خودروی خود را در گوشهای نه چندان دور پارک کنم که با ممانعت او روبرو شدم و گفت که اجازه چنین کاری را ندارم، چرا که اهالی آن جا به هیچ غریبهای جز اهالی سرشناس آن بن بست که به زعم خودشان شهرک تافته و جدا بافتهای بود، اجازه ورود و حتی توقف چند ثانیهای را هم نمیدهند و در اعتراض به این موضوع هم اعلام کرد که با تأکید هیئت مدیره این کار انجام میشود و بدون اجازه آنها هیچ فردی نمیتواند حتی یک قدم داخل شهرک بگذارد و همه چیز رصد شبانهروزی میشود.
همین صحبتهای نگهبان ورودی کافی بود تا متوجه شوم که عدهای از این اهالی، از زمین خدا برای خود سرزمینی باستی هیلزگونه ساختهاند، چرا که به سمت چند کوچه آن طرفتر هم که راه افتادم، شرایط آنجا تفاوتی با شهرک قبلی نداشت.
یکی از نگهبان هایش میگفت که نمای اغلب این ویلاها، رو به بخشی از کاخ نیاوران و اغلب مستأجران آنها افراد فرنگی هستند و به طور مداوم، در آسمان ایران و خارج از کشور تردد میکنند، به همین خاطر هیچکس حق ورود به این شهرک را که در انتهای نامش عنوان جنوبی درج شده بود، ندارد.
گویی رسم برخی از نقاط شمالی نشین شهر این گونه است که حتی پس از یک سلام ساده و توقفی چند دقیقهای هم باید سر کیسه را شل کرد تا بلکه با هشدار زبانی و نوشتاری " توقف بیجا ممنوع!" عدهای روبرو نشد.
یکی دیگر از نگهبانها میگفت: «این حوالی و مناطق، همه شون همین طورن. اگه میخوای بی برو برگرد بری داخل یا ماشین پارک کنی، باید شیتیل بدی وگرنه قید این کارو باید بزنی.
واقعیت اینه که زندگی خرج داره و ما هم با این چندرغازی که به خاطر صبح تا شب سرپا ایستادنمون میگیریم، مجبوریم دو تا یکی یه پول توجیبی هم بگیریم.»
اینها فقط بخشی از حکایت مناطقی است که اگرچه همگی زیر آسمان شهرش زندگی میکنیم، اما گویا رنگ آسمان آن جا رنگین تر و سند شش دانگ زمینهایی که جزء معابر شهری و متعلق به عامه مردم هستند هم تحت سیطره این افراد و به نام آنها خورده است.
به دنبال این موضوع، محسن هاشمی رئیس شورای شهر تهران در گفتوگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان، در خصوص جلوگیری از ورود شهروندان و خودروها به برخی از کوچه و بن بستها و معابر شمال پایتخت اظهار کرد: این موضوع حتما در مورد تعداد کمی صدق میکند، چرا که تا الان هیچ فردی در خصوص این موضوع اعتراضی نکرده و این موضوع برای اولین بار است که از طرف شما مطرح میشود، اما این اتفاقها بیشتر جنبه امنیتی دارد.
وی بیان کرد: در حال حاضر گروهها و شرکتها و عمدتا بازنشستههایی هستند که وظیفه امنیت به صورت خصوصی را بر عهده دارند که فکر میکنم این از طرف سیستم انتظامی کشور اجازه داده شده است و آنها باید به طور جدی به دستورالعملهایی عمل کنند و بر اساس این موضوع، اهالی کوچه یا بن بستی پیش خود تصمیم گرفتهاند که اجازه ندهند خودروهایی غیر از خودروهای اهالی محل در آن جا پارک کنند.
رئیس شورای شهر تهران تصریح کرد: همان طور که با موارد دیگر برخورد میشود، این موارد نیز باید احصا و با آنها برخورد شود که برای این منظور، عمدتا نیروی انتظامی باید وارد عمل شود و علاوه بر آن، خود شهرداری تهران هم میتواند به این مسأله ورود کند.
جلیل موقوفهای سرپرست پلیس پیشگیری پایتخت هم در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران جوان، در این باره اظهار کرد: بستن کوچه خلاف قانون است و اگر موردی یا جایی هم باشد شهروندان باید پلیس را در جریان موضوع قرار دهند که به دنبال آن، پلیس هم ورود خواهد کرد و این مشکلات برطرف میشود.
علیرضا شعبانپور معاونت امور حفاظتی و مراقبتی پلیس پیشگیری تهران بزرگ نیز در این باره اظهار کرد: بستن خیابان و استفاده شخصی از معابر منع قانونی دارد و افرادی که اقدام به این کار میکنند تحت پیگرد قضایی قرار میگیرند، چراکه افراد هیچ موقع نباید خیابان را ببندند و ترافیک ایجاد کنند، زیرا این کار منع قانونی دارد.
وی گفت: افرادی که ما به عنوان نگهبان در موسسات خود استفاده میکنیم جزء افرادی هستند که آموزش دیدهاند و احراز هویت شدهاند، یعنی سوء پیشینه آنها را اخذ کردهایم و هیچ گونه منعی ندارند و اگر اتفاقی هم بیفتد، به آنها دسترسی داریم.
شعبانپور گفت: بستن کوچه خلاف قانون است و اگر موردی یا جایی هم باشد شهروندان باید پلیس را در جریان موضوع قرار دهند و پلیس هم ورود کرده و این مشکلات برطرف خواهد شد.
بیشتر بخوانید
گزارش از فاطمه میرزایی دخت
انتهای پیام/
از قدیم یه ضرب المثل می گفتن پول داشته باش ثروتمند باش روی سیبیل شاه بشین نقاره بزن حکایت الان این کوچه هاست امنیتشون رو با پولهای خودشون دارن تامین می کنند امنیت یک رکن اصلی و اساسی برای بشریت است اگر امنیت کم باشد و یا نباشد جان مال ناموس فرزندان و ثروت و سلامتیتون به خطر می افتد و دوزار هم نمی ارزد امنیت اولویت اول و اصلی و اساسی هر جامعه مدنی است طرف رفته میلیاردها تومان خرج کرده و یک ساختمان ساخته برای محل زندگیش که در امنیت و رفاه باشد نه اینکه ظهر می خواد برود توی خونش ببینه ده تا خودرو دوبله جلوی سر تا سر دیوار و درب خونشون پارک کردند رفتن که راه ورود و خروج هم نداشته باشد چون نمایندگان بی خرد دوره های قبل مجلس شورای اسلامی اعلام و تصویب کردند پشت دیوار هر خونهایی می توان پارک کرد و رفت !!! قدیما اینجوری نبود باید می آمدند از صاحب خانه اجازه می گرفتند که آیا اجازه دارند در حریم خانه شان خودرویی پارک کند یا نه چون ممکن بود امنیت خانه و خانواده آن صاحب خانه به خطر بی افتاد ولی الان هرکی هر کجا دلش خواست پارک می کند در داخل کوچه و خیابانها و می رود نمی گویند شاید در این خانه ممکن است چند خانواده در آن خانه زندگی کنند و خودشان جای پارک نداشته باشند مردم را بخاطر جای پارک با یک تصمیم بی خردانه انداخته اند به جان یکدیگر بجای اینکه بر تعداد پارکینگها بی افزایند امنیت جامعه اصول و قانون خودش را دارد دست بردن در قوانین حق حقوق شهروندی امنیت و قوام جامعه را بر هم می زند و مردم مجبور می شوند برای رفاه و آسایش و امنیت جانی خودشان و خانواده هایشان و مال اموالشان کاری کنند برای همین است که نگهبان و باجه های نگهبانی و گیت ورود خروجی کار می گذارند و این یکی از حق و حقوق مدنی شهروندان یک محله است تا غریبها نتوانند در آن مکانهای خصوصی پارک کنند و بروند و ایجاد مزاحمت و نا امنی کنند متاسفانه در فرهنگ جامعه ما ایرانیان اینگونه جا انداخته اند که هرکسی ثروتمند است حتما انسانهای بدی هستند نه خیر شاید با پول تجارت حلال و کاسبی و تجارت حلال به ثروت حلال رسیده باشد مگر همه ثروتمندان خلافکارند !!! بسیارشان انسانهای لایق و شایسته و با ایمانی هستند که بسیار هم در امور کارهای خیر شرکت می کنند و تولید گران هستند و بسیاری از خانواده ها دارند از برکت علم و دانش و ثروت همین ثروتمندان مومنین نان می خورند و شغل دارند چرا نمی خواهید بفهمید که همه ثروتمندان خلافکار نیستند مگر یار شفیق رفیق همدم امیرالمومنین حضرت علی ع دلاور مرد مردان مالک اشتر نخئی از ثروتمندان نبود که اهل جنت خداوند جل جلاله هستند و بسیاری مشابه ایشان پس همه را با چشم و زبان گزنده و بدبینانه و نظرتنگانه و بخیلانه نگاه نکنید و عکس از ساختمانهایشان نمی خواهد بی اندازید شما هم اگر ثروتمند می شدیت حتما برای خودتان یک خانه و ساختمان شیک و زیبا و قشنگ در مکانی خوب می ساختید یا می خردیت و امنیتش را هم درست می کردیت چه آنان که در مسکنهای کوچک مهر زندگی می کنند و چه آنان که در مسکنهای بزرگ زندگی می کنند چه ته شهر پایین شهر باشند چه بالای شهر باشند باید از هر لحاظ امنیت داشته باشند بدون مزاحمت و بدون اذیت و آزار این حق و حقوق شهروندی هر فردیست که در جامعه مدنی اسلامی دارد زندگی می کند به حق و حقوق یکدیگر احترام بگذاریم و امنیت را برقرار کنیم تا تنشها برطرف شود و جامعه ایی سالم و با نشاط و پویا داشته باشیم .
والسلام و صلوات التماس دعا و التماس تفکر .
قانون فقط برای بیچاره ها اجرا میشه
بچه شش ساله هم اینو می دونه، اما پس چرا کسی رسیدگی نمی کنه؟
به کسی هم مربوط نیست ما چکار میکنیم. کاملا قانونی است