سردار ملی از همان افرادی است که تاریخ هرگز او و ایثارگری‌هایش را فراموش نمی‌کند.

به گزارش خبرنگار احزاب و تشکل‌های گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، تاریخ را شاید بتوان بزرگترین وفادار به  قهرمانانش دانست، زیرا هریک از اساطیر خود را برای همیشه در دل صفحاتش زنده نگاه می دارد؛ ستارخان یا همان سردار ملی یکی از همان افرادی بود که تاریخ هرگز او و ایثارهایش را به دست فراموشی نسپارد.

اهل تبریز بود و نام اصلی‌اش ستار قره داغی سومین پسر حاج حسن قره داغی بود. او از اهالی ارسباران تبریز بود؛ در جوانی به عضویت لوطی‌های محله امیرخیز این شهر درآمد و از این طریق به دفاع از حقوق طبقات زحمتکش پرداخت؛ برای مثال  انبارهای محتكران را به روی مردم باز کرد كه طی آن كالسكه اهدايي تزار روس به محمدعلي ميرزا ـ  وليعهد ـ  را نيز بردند.

وقتی سردار ملی خاک می‌خورد؛ اما خاک نمی‌دهد

پس از حمله اعوان و انصار محمدعلی شاه به مجلس شورای ملی برای دستگیر کردن مشروطه خواهان در برابرشان مقاومت کرد، مردم تبریز را به مقاومت بر ضد اردوی دولتی فراخواند و رهبری این قیام را هم خود برعهده گرفت؛ او به همراه باقرخان یک سال بر ضد قوای دولتی ایستادگی کرد و اجازه نداد شهر تبریز به دست طرفداران محمد علی شاه بیفتد؛ البته ناگفته نماند که کینه او از پادشاهان دوران قاجار به دوران کودکی‌اش بازمی‌گشت.

سردار ملی چگونه خانه نشین شد؟

ماجرا از این قرار بود که ستارخان و دو برادر بزرگترش اسماعیل و غفار از کودکی علاقه وافری به تیراندازی و اسب سواری داشتند، اما اسماعیل فرزند ارشد خانواده در این امر پیشی گرفته بود و شب و روزش به اسب تازی، تیراندازی و نشست و برخاست با خوانین و بزرگان سپری می‌شد، سرانجام او در پی اعتراض به حاکم وقت دستگیر و محکوم به اعدام شد. این امر کینه‌ای در دل ستار ایجاد کرد و نسبت به ظلم درباریان و حکام قاجاری خشمگین شد.

خاک می‌خوریم؛ اما خاک نمی‌دهیم

من زیر بیرق بیگانه نمی‌روم

وقتی لیاخوف به دستور محمدعلی‌شاه، مجلس را به توپ بست و تعدادی از نمایندگان، از جمله میرزا ابراهیم آقاصبا، نماینده تبریز، را به شهادت رساند، ستارخان در تبریز به این وقایع اعتراض کرد. او در ١١ماه استبداد صغیر، رهبری مجاهدین تبریز، ارامنه و قفقازی‌ها را برعهده داشت و مقاومتی طاقت‌فرسا را به همراهی مردم تبریز که او را رهبر خود می‌دانستند رقم زد. ستارخان و باقرخان در این دوران اقدام به مذاکره با یکدیگر کردند و نتیجه این مذاکرات همراهی آنها با یکدیگر شد.
وقتی سردار ملی خاک می‌خورد؛ اما خاک نمی‌دهد

او یازده ماه رهبری مجاهدین تبریز، ارامنه و قفقاز را بر عهده گرفت و مقاومت شدید اهالی تبریز در مقابل حدود چهل هزار نفر قشون دولتی، با راهنمایی و رهبری او انجام شد. پس از این اتفاق شهرت او به خارج از مرز‌های کشور رسید و در بیشتر جراید اروپایی و آمریکایی هر روز نام او با خط درشت نوشته و درباره مقاومت‌های سرسختانه او گفته می‌شد.

خاک می‌خوریم؛ اما خاک نمی‌دهیم

وقتی با موافقت انگلیس و محمدعلی‌شاه، قوای روس به سمت تبریز حرکت کردند، ستارخان و دیگر مجاهدان در تلگرافی خطاب به محمدعلی‌شاه نوشتند: « شاه به‌جای پدر و توده به‌جای فرزندان است، اگر رنجشی میان پدر و فرزندان رخ دهد، نباید همسایگان پا به میان گذارند. ما هر چه می‌خواستیم از آن درمی‌گذریم و شهر را به اعلی‌حضرت می‌سپاریم. هر رفتاری که با ما می‌خواهند بکنند و اعلی‌حضرت بی‌درنگ دستور دهند که راه خواربار باز شود و جایی برای گذشتن سپاهیان روس به ایران باز نماند».
وقتی سردار ملی خاک می‌خورد؛ اما خاک نمی‌دهد
 
محمدعلی‌شاه پس از این تلگراف به نیروهای دولتی دستور ترک محاصره داد؛ اما روس‌ها وارد تبریز شدند، ستارخان حاضر نشد از دولت روس اطاعت کند. در منابع آمده ستارخان به کنسول روس که می‌خواست پرچم سفید را به سردر خانه خود بزند، گفت: «جناب کنسول! من می‌خواهم هفت دولت زیر سایه بیرق ایران باشد، شما می‌خواهید من زیر بیرق روس بروم؟ هرگز چنین کاری نخواهد شد»
خاک می‌خوریم؛ اما خاک نمی‌دهیم

وقتی سردارملی لقب گرفت

بعد از اینکه قوای روس به رهبری ستارخان در برابر حاکم  تبریز قد علم کرده و او را وادار به خروج از شهر کردند ستارخان هم زیر فشار شدید دولت روس، دعوت تلگرافی آخوند ملا محمدکاظم خراسانی و جمعی از مردم را پذیرفت و با لقب سردار ملی به سوی تهران حرکت کرد، در این سفر باقرخان، سالار ملی هم همراه او بود.

هم‌زمان با فشارهای روسیه به ستارخان، از او برای تجلیل به تهران دعوت می‌شود وروز شنبه ۷ ربیع الاول سال ۱۳۲۸ قمری یعنی در شب عید نوروز در مسیر تبریز به تهران بسیاری به استقبال او می‌آیند؛ یکی از این بدرقه‌کنندگان یپرم‌خان ارمنی رئيس نظميه  و از قاتلین شیخ فضل الله نوری بود.

وقتی سردار ملی خاک می‌خورد؛ اما خاک نمی‌دهد

ستارخان مدت یک ماه مهمان دولت بود، اما سرانجام به دلیل کمبود جا و تعداد بسیار سربازان دولت (محل فعلی سفارت روسیه) را به اسکان ستارخان و یارانش و محل عشرت آباد را به باقرخان و یارانش اختصاص داد؛ اما در نهایت هم مجلس طرحی را تصویب کرد که ذیل آن تمامی مبارزین غیرنظامی از جمله ستارخان و سربازانش باید سلاح‌های خود را تحویل می‌دادند؛ اما یاران ستارخان از پذیرفتن آن سرباز زدند.

خاک می‌خوریم؛ اما خاک نمی‌دهیم

 پس از تصویب دستور خلع سلاح و امتناع سردار ملی، دستور حمله به پارک اتابکی از سوی یپرم‌خان همان فردی که به استقبال او آمد صادر می‌شود؛ واقعه‌ای که منجر به زخمی‌ شدن ستارخان و از بین رفتن بسیاری از ملازمان او می‌شود. این اتفاق باعث شد بین نیروهای دولتی و یاران ستارخان در باغ اتابک درگیری روی دهد که در نتیجه تیری به پای ستارخان اصابت کرد. در این جنگ، قوای دولتی از چند عراده توپ و پانصد مسلسل شصت تیر استفاده کردند و به فاصله ۴ ساعت ۳۰۰ نفر از افراد حاضر در باغ کشته شدند. ستارخان خواست از راه پشت‌بام فرار کند، اما در مسیر پله‌ها در یکی از راهرو‌های عمارت تیری به پایش اصابت کرد. پس از بهبودی، انتظار می‌رفت اجازه بازگشت ستارخان به تبریز داده نشود و بعد از این واقعه او خانه نشین شد و سرانجام در ٢٥ آبان ١٢٩٣ در‌حالی‌که ۵۳ ‌ساله بود، درگذشت.

سردار ملی چگونه خانه نشین شد؟

صمد سرداری‌نیا، مورخ و پژوهشگر تاریخ معاصر آذربایجان، گفته است که از آنجا که دولت استعماری روسیه از مبارزات ستارخان و باقرخان ضد نیروهای آنان خاطره خوبی نداشت، سه روز پس از عاشورای سال١٣٣٠ هجری‌قمری (دی‌ماه ١٢٩٠ شمسی) با گلوله‌های توپ، خانه این دو سردار بزرگ مشروطه را با خاک یکسان کرد. امروز از ستارخان در تبریز فقط چند سلاح و یک خانه به یادگار مانده است که در خانه مشروطه نگهداری می‌شود.

خاک می‌خوریم اما خاک نمی‌دهیم

درکتاب گلچین خاطرات ستارخان آمده است که ستارخان، سردار مقاومت آذربایجان و جنبش مشروطیت نوشته است که من هیچ وقت گریه نمی کنم چون اگر اشک می ریختم، آذربایجان شکست می خورد و اگر آذربایجان شکست بخورد، ایران زمین می خورد… اما در مشروطه دو بار اون هم تو یه روز اشک ریختم.

خاک می‌خوریم؛ اما خاک نمی‌دهیم

حدود ۹ ماه بود که تحت فشار بودیم… بدون غذا. بدون لباس… از قرارگاه اومدم بیرون … چشمم به یک زن افتاد با یه بچه تو بغلش. دیدم که بچه از بغل مادرش اومد پایین و چهار دست و پا رفت به طرف  و بوته علف… علف رو از ریشه درآورد و از شدت گرسنگی شروع کرد خاک ریشه ها رو خوردن… با خودم گفتم الان مادر اون بچه به من فحش می ده و میگه لعنت به ستارخان که ما را به این روز انداخته… اما مادر کودک اومد طرفش و بچه اش رو بغل کرد و گفت: عیبی نداره فرزندم… خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم… اونجا بود که اشکم دراومد.»

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲۰
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
هادی حرف حق
۰۲:۱۷ ۲۷ آبان ۱۳۹۹
اون مادر شرف داره به روحانی وظریف و عراقچی که با برجام عهد نامه گلستان و تر کمنچای را زنده نگه داشتن
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
ناشناس
۲۳:۴۸ ۲۶ آبان ۱۳۹۹
اینها خاک خوردن و الان ما کسانی رو داریم که دارن مفت میفروشند
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۴۹ ۲۶ آبان ۱۳۹۹
درود بر شرفشون
Iran (Islamic Republic of)
بینا
۱۱:۱۵ ۲۶ آبان ۱۳۹۹
عجب جمله ای آن زن گفته بود؛
ما خاک می خوریم ، اما خاک نمی دهیم.
با وجود فشار و تهدید باز هم دست از مبارزه نکشیدن.
بله ،، این است تاریخ جاوید سرزمین ایران عزیز ، شجاعت ، همت ، تلاش ، خودباوری ، شکست ناپذیری ، و عزت و سربلندی نشانه مهری بر نقشه ایران است.
خوب است که غرب زده ها اینها را بدانند.
درود بر سرداران راه خدمت به مردم و کشور جاوید ایران.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۱:۰۸ ۲۶ آبان ۱۳۹۹
درود بر مردان باغیرت سرزمینم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۳۳ ۲۶ آبان ۱۳۹۹
خدا رحمت کنه. انسان با غیرت و شدیدا میهن پرست بودن. یاشاسین ایران وایرانی. ستارخان باقربان الله رحمت السین.
Iran (Islamic Republic of)
سید
۱۰:۳۱ ۲۶ آبان ۱۳۹۹
درود برتو ای خادم ملت وقهرمان ملی
با یاد نامت همیشه احساس غرور وسربلندی داریم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۱۸ ۲۶ آبان ۱۳۹۹
سلام ستارخان عزیز و باقرخان عزیز روحت شاد ان شاءالله از پیوند ناگسستنی ما لرها با ترک هاو با عرب های مهربان و باکردها و سیستان و بلوچ ها و با ترکمن ها و با فارس های عزیز. از مشاهده پوستر جناب آقای باکری شهید جبهه و از چشم های باکری در پوسترش میفهمیدی که به ما میگه حالا خاطرم جمع شده که همگی شما ایرانی ها بایکدیگر دوست و صمیمی هستید و در کمال امنیت باهم دارید زندگی می کنید و از همه مهمتر شادی و غم تان را با یگدیگر تقسیم می کنید. روحتان شاد همه شهدای ایران زمین از هفت هزار سال پیش تا کنون.پاینده ایران اسلامی و ان شاءالله که همه به آن شعور و معرفت برسیم که سرهم را کلاه نگذاریم، اجناس مورد نیاز همدیگر را احتکاررررررررررررر نکنیم، به هم احترام بگذاریم بخصوص قوانین اجتماعی را راااااااااااا
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۰۹ ۲۶ آبان ۱۳۹۹
چنین سردارانی در این تاریک خانه ی روزگارم آرزوست...
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۰۷ ۲۶ آبان ۱۳۹۹
سردار ملی یم آرزوست
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۹:۳۱ ۲۶ آبان ۱۳۹۹
آفرین بر مردان بزرگ تاریخ ایران، همه اقوام ایران شیعه سنی عرب و کرد وفارس و ترک و بلوچ و ارمنی باید برای حفظ ایران عزیز جانفشانی کنیم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۹:۲۱ ۲۶ آبان ۱۳۹۹
یاشاسین ایران دلاور مرد
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۸:۵۲ ۲۶ آبان ۱۳۹۹
درود بر روح این شیر مرد آذری که جان را داد ولی نام و خاک ایران را نداد ...
Iran (Islamic Republic of)
کریم
۰۸:۲۱ ۲۶ آبان ۱۳۹۹
درود بر شرفت روحت پاک روحت شاد همواره و همیشه
Iran (Islamic Republic of)
کریم
۰۸:۲۱ ۲۶ آبان ۱۳۹۹
درود بر شرفت روحت پاک روحت شاد همواره و همیشه
Iran (Islamic Republic of)
ارش
۰۷:۵۷ ۲۶ آبان ۱۳۹۹
یادش گرامی.
من لر هستم و بخوبی می دانم آذری ها یکی از اقوام اصیل ایرانی هستند که مانع تسلط ترک های عثمانی بر ایران شدند. و در جنگ تحمیلی نیز خون ها دادند.
همه ما باید مواظب توطئه دشمن دیروز و دوست امروزمان (میراث دار امپراتوری عثمانی) باشیم.
Iran (Islamic Republic of)
H
۰۹:۲۷ ۲۶ آبان ۱۳۹۹
اگه منظورت از ايراني بودن آذري ها فارس بودنه . بايد بگم ما آذري ها فارس نيستيم و ترك هستيم و جنگ ما ترك هاي آذري با تركان عثماني بخصوص در زمان صفويان جنگ مذهبي بود ما شيعه بوديم آن ها سني . ما با ترك هاي عثماني هم ريشه و هم نژاد هستيم و زبانمان تركي اوغوز مي باشد فقط كشورمان جداست . همان طور كه كردهاي ايران و عراق و تركيه و سوريه هم اين شرايط را دارند.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۷:۵۰ ۲۶ آبان ۱۳۹۹
درود بر مردان بزرگ میهن که باعث افتخار ایران هستند
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۷:۵۰ ۲۶ آبان ۱۳۹۹
خدایش رحمت کند و ایران را از چنین مردانی تهی نکند....
-
ناشناس
۰۷:۴۱ ۲۶ آبان ۱۳۹۹
درود بر تو ای بزرگمرد روحت شاد
آخرین اخبار