بانوی خیری با فروش طلاهایش در آستانه شهادت امام رضا (ع) ناجی زندگی هشت زندانی دیه شد.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، در روزگاری که نفس انسانیت و محبت به شماره افتاده، در شهر امام مهربانی‌ها هستند انسان‌هایی که نه تنها اسیر این ظواهر نشده‌اند بلکه آن را به پلی تبدیل کردند تا به خویشتن خویش نزدیک شوند و به انسانیت معنایی تازه و جانی دوباره بخشند.

این بار می‌خواهیم روایتگر داستان فداکاری بانوی بخشنده‌ای باشیم که به عشق امام مهربانی‌ها، از زیورآلاتش گذشت و در آستانه شهادت امام هشتم (ع)، اسباب آزادی هشت زندانی شد؛ انسان‌هایی که به خاطر بدهکاری مالی اسیر میله‌های زندان شده بودند.

شماره اش را از ستاد دیه استان میگیرم و با او هم کلام می‌شوم.

ابتدا تمایلی به مصاحبه ندارد و دلش می‌خواهد این کار خیر رازی باشد بین خودش و امام رضا (ع)؛ اصرارم را که برای این گفتگو می‌بیند، بالاخره راضی به مصاحبه می‌شود، اما با این شرط که نامی از او برده نشود.

۵۲ سال سن دارد، متولد تهران است، اما چون سالهاست در مشهد ساکن شده، خود را نمک پرورده امام رضا (ع) می‌داند؛ این زن مهربان خانه‌دار و مادر دو فرزند است.

دوست دارم بدانم چه داستانی بین او و امام رئوف اتفاق افتاده که حالا زیورآلاتش را به نام نامی امام هشتم صرف آزادی هشت زندانی کرده، سوالم را که می‌پرسم، لحن لرزان صدایش، روایتگر بغضی شیرین می‌شود که گاهی در حین صحبت چشم‌هایش را بارانی می‌کند. آنقدر زیبا و پر احساس شرح داستان عشق و دل دادگی خود به امام رضا (ع) و معجزات توسل به ایشان را نسبت به زندگی خود برایم روایت می‌کند، که حال روحی من هم منقلب و اشک از چشمان سرازیر می‌شود، از لحظه‌های دل شکستگی‌اش می‌گوید، از همان روز‌ها و شب‌هایی که روزگار روی ناخوش خود را به او نشان داد و خانواده‌اش را در انواع مشکلات و گرفتاری‌های اقتصادی غرق کرد، از ورشکستگی و قرض از لحظه‌هایی که به خاطر آبروداری تنها مونس و یگانه پناهگاهش حرم امام مهربانی‌ها بود.

گاهی مکثی کوتاه می‌کند و باز دوباره روز‌های پریشانیش را روایت می‌کند، از حاجت‌هایی که از امام رضا می‌خواست و در ذهن خود برآورده شدنش را آنقدر محال می‌دانست که خجالت می‌کشید آن‌ها را واگویه کند و تنها در دل از آقا طلب میکرد.

از باز شدن یک به یک گره‌های کور زندگیش می‌گوید، از اینکه در کمال ناباوری دید که خدای متعال چگونه همه آن‌ها را حتی بالاتر از سطح تصوراتش یکی‌یکی برآورده ساخت و حال این کار خیر خود را کوچکترین قدم در جبران و سپاسگزاری از آن همه کرامت و بزرگی می‌داند.

روز مبادا همین امروز است

این بانوی کریمه که خود را مدیون لطف امام رضا (ع) می‌داند، می‌گوید: هرگاه که حرم امام رضا (ع) رفتم اگر خواسته‌ای داشتم من را دست خالی باز نگرداندند و همواره نقش یک میزبان خوب و مهربان را برای من داشتند و من خودم را همیشه مدیون این امام همام می‌دانم.

او در ادامه سخنانش به نکته قابل تاملی اشاره می‌کند و در این رابطه می‌گوید: بعد از عشق و ارادت من به امام رضا عامل دیگری که مرا به این سمت و سو سوق داد این عقیده بود که هر انسانی در زندگی خود پول و طلایی را پس‌انداز می‌کند تا در روز مبادا از آن استفاده کند، اما من فکر می‌کنم که روز مبادای ما هم‌اکنون است.

این بانوی خیر چنین ادامه می‌دهد: متاسفانه در این برهه از تاریخ مملکت مردم به علت شرایط نا بسامان اقتصادی گرفتار انواع مشکلات هستند و حتی عده‌ای به خاطر بدهکاری گرفتار زندان شده‌اند و یا مریض بدخیم دارند و در حال سپری کردن روز‌های سختی هستند، با توجه به این شرایط به این نتیجه رسیدم روز مبادا برای من هم اکنون است و حالا باید آن پول و طلا را برای باز کردن گره زندگی دیگران هزینه کنم.

به نظر او کسی که ایمان داشته باشد می‌داند که خدا همیشه وجود دارد و هیچ گاه بنده‌اش را رها نمی‌کند برای همین لازم نیست من چیزی را برای روز مبادا پس‌انداز کنم، چون من خدا را دارم.

این بانوی خیر با صدایی که حاکی از اطمینان خاطر نسبت به سخنانش است یادآور می‌شود که از صمیم دل خواهان آن است که هر چه اندوخته دارد برای رضای خدا و حل گرفتاری مردم و کمک به زندگی جوانان خرج کند و در ادامه سخنانش بیان می‌کند: همیشه در حدی که برایم مقدور بوده به نیازمندان کمک کرده‌ام و به خوبی به این نکته واقف هستم تمام این انفاق‌ها و کمک‌ها در برابر لطف و بزرگی خدا و امام رضا (ع) هیچ است و حتی شرمنده هستم از اینکه بخواهم این کمک‌ها را به زبان بیاورم.

در حالی که دوباره طنین صدایش حکایت از عمق عشق و دلدادگی وی به محبت باری تعالی و کرامت امام مهربانی‌ها دارد انگار که یاد و خاطره تمام آن لحظه‌های تنهایی خود با معبود و امام رضا (ع) دوباره برایش یادآوری شده باشد، می‌گوید: هیچ گاه حتی روزگاری که در زندگی بسیار گرفتار بودم از هیچ کسی کمک نخواستم و هر گاه چیزی را نیاز داشتم، رفتم حرم و با بیان خواسته خودم به خدا و امام رضا (ع) آن قدر راحت حاجتم را دریافت کردم که قابل توضیح نیست حاجتی که در آن لحظه برآورده شدنش مافوق تصورات من بود.

به چشم بر هم زدنی از عرش به فرش افتادیم

وقتی از او می‌خواهم یک نمونه از الطاف و معجزات امام رئوف را برایم شرح دهد، می‌گوید: در اوایل زندگی همسر من از وضعیت مالی بسیار مطلوبی برخوردار بود، زندگی خیلی مرفهی داشتیم، آخرین مدل ماشین و خانه لوکس و همه امکانات را داشتیم، اما متاسفانه با ورشکستگی همسرم تمام آن روز‌ها به پایان رسید و به چشم بر هم زدنی از عرش به فرش افتادیم.

صدایش می‌لرزد، حس می‌کنم یادآوری آن روز‌ها ناراحتش کرده، اما ادامه می‌دهد: تحمل آن دوران برای اعضای خانواده‌ام خیلی سخت بود مخصوصا برای ما که زمانی همه چیز داشتیم و غرق در نعمت بودیم و حالا یک شبه زندگی ما با خاک یکسان شده بود و حتی برای تهیه اولین مایحتاج زندگی درمانده بودیم.

وی ادامه می‌دهد: آن زمان مستاجر بودیم و حتی قادر به تامین کرایه خانه خود نیز نبودیم و صاحبخانه ما را جواب کرد و برای من تحمل آن شرایط خیلی سخت بود، سختی معیشت از یک طرف و نگاه اطرافیان که انگار دائم در حال مقایسه آن شرایط بد با روز‌های ثروت و رفاهمان بودند، فشار روحی مضاعفی را به من تحمیل می‌کرد.

آن روز بیشتر از هر وقت دیگر دلم شکسته بود...

در ادامه صحبتهایش روزی را برایم حکایت می‌کند که دختر کودکش خانه زیبایی را نشان می‌دهد و از وی می‌خواهد بیاید آن خانه را ببیند، اما حتی جرات نزدیک شدن به آن خانه را نداشته، زیرا در آن شرایط نه تنها پول خرید آن خانه را نداشتند بلکه حتی امکان اجاره این خانه نیز در توانشان نبود.

او ادامه می‌دهد: معمولا شب شهادت امام رضا (ع) به حرم می‌رفتم، آن روز هم به همین مناسبت به حرم که مامن و پناهم بود رفتم، روبه روی گنبد طلایی آقا جلوی پنجره فولاد نشستم، آن روز بیشتر از هر وقت دیگر دلم شکسته بود، در حالی که می‌خواستم به آقا بگویم یا امام رضا (ع) این خانه را از تو می‌خواهم، اما در آن لحظه آنقدر این خواسته در تصورم بزرگ آمد که خجالت کشیدم و نتوانستم آن را به زبان بیاورم برای همین با سر به سمت خانه اشاره کردم و غافل بودم برای خدا و امام رضا (ع) برآورده ساختن این حاجت‌های دنیایی ما کاری ندارد و باید اذعان کنم از آن روز به بعد شاهد معجزاتی در زندگی‌ام بودم که خرید آن خانه در برابرشان هیچ است.

این بانوی نیکوکار در ادامه می‌گوید: در حالی که در آن دوران به خاطر فشار مشکلات هر شب من و فرزندانم با چشمانی اشک آلود به خواب می‌رفتیم، اما از آن روز به لطف خدای بزرگ و امام رضا (ع) تمام ثروتی که بر باد رفته بود به زندگی ما بازگشت حتی باید بگویم خیلی بیشتر از ثروت ابتدای زندگی خدا به ما مکنت و مال عطا کرد.


بیشتر بخوانید


تنها آرزویم رضایت امام رضا (ع) است

او ادامه می‌دهد: من همه چیز زندگی‌ام را اول از خدا و بعد از امام رضا (ع) دارم و امیدوارم آن چنان زندگی کنم که وقتی تابوت من را به حرم آقا بردند، حضرت رویشان را از من بر نگردانند و خدای نکرده نگویند این آدم خوبی نبود و رسم همسایگی را درست به جا نیاورد، زیرا این امام همام خیلی به من نیکی روا داشتند و تنها آرزویم رضایت امام رضا (ع) است.

این زن مهربان که حالا دیگر سعی در پنهان کردن گریه اش ندارد و انگار من را همراز خود می‌داند، ادامه می‌دهد: من خیلی به امام رضا (ع) مدیونم، نمی‌دانم چه کاری برای جبران آن همه خوبی و کرامت انجام دهم و همواره سعی کرده‌ام همان طور که حضرت رضا (ع) من را از در خانه‌اش رد نکرد اگر کسی گرفتاری و مشکلی دارد در جهت رفع آن تلاش کنم، زیرا بر این عقیده هستم که این فرد نیازمند سفارش شده آقایم رضا (ع) است.

وی ادامه می‌دهد: خوشبختانه در این مسیر همسر من نیز همراهم است و هر ساله در روز‌های شهادت و ولادت امام رضا (ع) مراسم برگزار می‌کنیم، اما امسال متاسفانه به علت شیوع کرونا نتوانستیم این مراسم را به جا آوریم.

این بانوی خیر در خصوص نحوه آشنای خود با ستاد دیه و تصمیم بر آزاد سازی زندانیان می‌گوید: قبلا بیشتر کمک‌هایی که انجام می‌دادم در قالب کمک به مداوای بیماران بود تا اینکه با خانمی آشنا شدم که گره‌های زندگیش را با نذر آزادی زندانیان باز می‌کرد، این موضوع من را خیلی تحت تاثیر قرار داد.

او بیان می‌کند: هنگامی که تصمیم گرفتیم به علت کرونا مراسم نذر سالانه شهادت امام رضا (ع) را برگزار نکنیم به این فکر افتادم که این نذر را در قالب کمک به زندانیان ادا کنم و بعد از تماس با اطلاعات زندان خیلی راحت روال آزاد سازی زندانیان طی شد به طوری که اصلا گمان نمی‌کردم اینقدر آسان تنها با یک بار مراجعه به ستاد دیه تمام اقدامات لازم جهت آزاد سازی زندانیان انجام شود.

او می‌گوید: خوشبختانه توانستم به نیت امام هشتم (ع)، هشت زندانی را با اعطای مبلغ ۵۰ میلیون تومان آزاد کنم.

همسرم در این مسیر همراه من است

این بانوی خیر در ادامه سخنانش می‌گوید: خوشبختانه همسرم در این مسیر همراه من است و امروز نیز وی به همراه پسرم علاوه بر پول نذری مراسم شهادت امام رضا (ع) مشغول جمع‌آوری مبلغی پول از همکاران صنف خود هستند تا آن‌ها نیز چند زندانی محکوم به پرداخت دیه را از زندان آزاد کنند.

این بانوی خیر در پایان سخنانش دعا می‌کند که خداوند به وی توان و استطاعت افزون‌تر عطا کند تا افراد آبرودار بیشتری که بنا به جبر روزگار به علت مقروض بودن زندانی شده‌اند و حتی از تنفس هوای آزاد محروم هستند را به اغوش خانواده برگرداند و در بین سخنانش از مردم تقاضا می‌کند به ستاد دیه مراجعه کنند و در این زمینه دست خیر داشته باشند و ناجی یک زندگی و خریدار آبروی یک انسان باشند.

او اظهار می‌کند: امیدوارم خداوند به تمام انسان‌هایی که مکنت و ثروتی داده دل و جرات بخشش و انفاق آن را هم عطا کند.

منبع: فارس

انتهای پیام/

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.