به بررسی روند سلیقه ادبی و هنری ایرانیان از سال ۵۷ تا ۹۹ را با اشاره به آثار برجسته سینما، موسیقی و ادبیات پرداخته ایم.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، هنوز بر سر این‌که این آثار هنری و ادبی هستند که سلیقه مردمان را می‌سازند یا این سطح سلیقه مخاطبان است که اثر هنری را به سمت و سویی سوق می‌دهد توافق نظری نیست. با این حال می‌توان رابطه‌ای دوسویه را در این باره رصد کرد. بررسی‌های ما در این دو صفحه، چنانچه خواهید دید، نشان‌دهنده توأمان‌بودن این دو مقوله است. از سال ۱۳۵۷ آغاز کرده‌ایم؛ جایی مهم از تاریخ معاصر جهان که تاثیرش نه‌تن‌ها بر هنر و ادبیات ما، بلکه بر آرای نظریه‌پرداز‌های مهم دنیا نیز مشهود است.


بیشتربخوانید


در موسیقی، خیابان را با نت‌های زیرزمینی همرسان کرده‌ایم، در سینما شعار‌های خیابان را به سالن سینما کشانده‌ایم، در شعر از سیاست بریده و به مذهب روی آورده‌ایم و در داستان، راوی خیابان‌های پرخون انقلاب شده‌ایم. بعد به دهه ۶۰ سری زده‌ایم؛ به سال‌های خط مقدم در مرز‌ها و خمپاره در این سوی مرز‌ها و این‌که هنر و ادبیات در این میانه چه می‌کرده‌اند و مردم دل در گرو کدام آثار داشته‌اند. همین خط بررسی سلیقه هنری و ادبی مردم را در دهه‌های ۷۰، ۸۰ و ۹۰ نیز بررسی و سعی کرده‌ایم بگوییم در این میان نخبه‌ها و مردم به تفکیک و گاه با هم چه می‌دیدند، چه می‌شنیدند و چه می‌خواندند.

دوره تردید و گذار (۵۷ تا ۵۹)
موسیقی: کانون چاوش که فعالیت خود را به صورت زیرزمینی پیش از وقوع انقلاب آغاز کرده و در زیرزمین خانه محمدرضا لطفی مستقر بود، با پیروزی انقلاب رسمیت یافت و آنچنان که پیش از این نیز توانسته بود دغدغه‌های خیابان را در موسیقی دستگاهی ایران وارد کند، پیوند سیاست و جامعه را با موسیقی محکم کرد. نخستین تظاهرات رسمی این گروه پس از انقلاب، کنسرت آذرماه محمدرضا لطفی و محمدرضا شجریان به همراه گروه شیدا در دانشکده ملی بود با تصنیف‌های ماندگاری، چون «ایرانی» ساخته پرویز مشکاتیان و «سپیده» ساخته محمدرضا لطفی. این گروه به همراه گروه عارف در نخستین سالگرد انقلاب نیز آلبومی دیگر منتشر کرد، اما با بروز اختلافاتی‌کم‌کار شد. پس از این تا چند سال، آموزشگاه‌های موسیقی تعطیل شدند، آلبوم‌ها منتشر نشده باقی ماند و کنسرت‌ها نیز برگزار نمی‌شدند مگر در زمین سفارتخانه‌هایی، چون ژاپن و ایتالیا.

شعر: با وقوع انقلاب، شعر فارسی آرام‌آرام از گرایش به شعر سیاسی و فراتر از آن شعر چریکی فاصله گرفت. شاعرانی که پای کار انقلاب بودند یا با جمهوری اسلامی همراهی کردند یا در مقابل آن ایستادند و تکلیف شعر سیاسی بیشتر در خارج از مرز‌ها بود که مشخص می‌شد. انقلاب اسلامی، اما مهم‌ترین تفاوتی که بر شعر عارض کرد، پررنگ‌شدن وجوه دینی بود؛ شاعران بنا‌بر توجه به آرمان‌شهری که انقلاب به دنبال آن بود، اشعارشان را به فراز‌های دراماتیک اسلام ارجاع می‌دادند و شعر‌های پرمخاطبی می‌سرودند. مخاطب شعر فارسی علاوه بر توجه به شاعران تثبیت‌شده پیشین، آثار شاعرانی، چون علی موسوی گرمارودی و طاهره صفارزاده را بیشتر می‌خواندند.

ادبیات داستانی: در این بازه زمانی، تمام شئوونات فرهنگی و هنری در کشور تحت تاثیر وقوع انقلاب اسلامی است. محتوای اجتماعی و سیاسی در تمام آثار هنری دیده می‌شود و مفاهیمی، چون مبارزه با ظلم، استعمارستیزی، قیام و خیزش برای بهبود اوضاع اجتماعی، التهاب و درگیری، نمایش فقر و فاصله طبقاتی از جمله مفاهیمی است که به وضوح در رمان‌ها و داستان‌ها به چشم می‌خورد.

مهم‌ترین آثاری که در این برهه زمانی با اقبال مردم روبه‌رو شد این‌ها هستند (عددی که در پرانتز درج شده، تاریخ چاپ اول هرکدام از رمان‌ها را مشخص می‌کند):

آتش بدون دود اثر نادر ابراهیمی (۱۳۵۸)، طاغوت در یک جزیره ناشناس اثر محمود حکیمی (۱۳۵۸)، سلول ۱۸ اثر علی اشرف درویشیان (۱۳۵۸)، جای خالی سلوچ اثر محمود دولت‌آبادی (۱۳۵۸)، ما صبر می‌کنیم (۱۳۵۸) و اینک وطن تبعید‌گاه اثر داریوش کارگر (۱۳۵۹)، خون پای نخل اثر جمشید فاروقی (۱۳۵۸)، فیل در تاریکی اثر قاسم‌هاشمی‌نژاد (۱۳۵۸)، دهقانان اثر منصور یاقوتی (۱۳۵۸)، رقص رنج اثر خسرو نسیمی (۱۳۵۹)، طلوع ستم‌کشان اثر غلامحسین طوسی (۱۳۵۹).

سینما: پیروزی انقلاب اسلامی، هنر- صنعت سینما در ایران را با تغییر و تحولات چشمگیری مواجه کرد. مناسبات داستانی و فضای فیلمفارسی و سینمای تجاری و سرگرم کننده پیش‌از‌انقلاب با سیاستگذاری‌های کلان فرهنگی و نگاه رسمی حاکمیت، همخوانی نداشت و در تعارض بود. سینمای هنری و روشنفکرانه و نخبه پسند هم به شکل دیگری دچار چالش شد و برخی مضامین و بعضی صحنه‌های آن قابلیت طرح و ارائه در فضای جدید فرهنگی و هنری کشور را نداشت. اهالی سینما در پی این تحول، دچار حیرانی و سرگردانی شدند و اساسا نسبت به فعالیت مجدد سینما تردید‌های جدی داشتند، اما سخن امام (ره) مبنی بر این‌که «ما با سینما مخالف نیستیم، ما با مرکز فحشا مخالفیم.» نگرانی بخش زیادی از اهالی سینما را به امیدواری تبدیل کرد. سینمای تجاری ایران که در سال ۵۷ به سطح بسیار نازل و سخیفی رسیده بود و حتی تماشاگران هم از آن رویگردان شده بودند، تعدادی از تجاری ساز‌های سابق که نگران جایگاه خود در سینما بودند، با تغییر رویکرد به ساخت فیلم‌های شعاری و انقلابی روی آوردند. همچنین برخی فیلم‌ها به خاطر پوشش بازیگران زن، امکان نمایش پیدا نکردند.

در این آشفته بازار اولیه و تعطیلی تقریبا طولانی مدت سینما، اساسا محلی برای نمایش مناسب فیلم‌ها نبود و فیلمی هم وجود نداشت که مطابق ذائقه سابق تماشاگران باشد. در میان فیلم‌های نخبه پسند، اما اوضاع بهتر بود و دایره مینا، چریکه تارا، سرخپوست‌ها، اوکی مستر و سایه‌های بلند باد، طرفدارانی داشت.

سیاست‌های جدید فرهنگی (۶۰)
موسیقی: موسیقی در دهه ۶۰ وضع دوگانه‌ای داشت؛ خواننده‌ها، ترانه‌سرا‌ها و آهنگساز‌های فعال در سال‌های پیش از وقوع انقلاب، جلای وطن کرده بودند و آنچه را امروز موسوم به «موسیقی لس‌آنجلسی» است پایه‌ریزی می‌کردند و گروه دوم، فعالان موسیقی دستگاهی در ایران بودند که از دو نهاد ِ مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی و نیز کانون چاووش می‌آمدند. آرام‌آرام کنسرت‌ها برگزار می‌شد. این جوانان و میانسالانی، چون محمدرضا شجریان، پرویز مشکاتیان، محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، شهرام ناظری و اعضای گروه کامکار‌ها بودند که با تولیداتشان دهه ۶۰ را قبضه کرده بودند.

شعر: پس از کمرنگ‌ترشدن حضور شاعران تثبیت‌شده سال‌های پیش از انقلاب و نیز پس از بازگشت شاعرانی، چون اخوان ثالث به قالب‌های کهن، دهه ۶۰ به لحاظ تولید و انتشار شعر در نوعی رخوت به سر می‌برد. حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی در این میان با راه‌اندازی دفتر آفرینش‌های ادبی توانسته بود به سلیقه‌ها جهت دهد و پای بسیاری از شاعرانِ موسوم به شاعران انقلاب را به خیابان حافظ بکشاند. از این رو علاوه بر این‌که شعردوست‌ها همچنان شاعران تثبیت‌شده‌ای، چون سهراب سپهری و احمد شاملو را می‌خواندند، عده‌ای نیز به شاعرانی، چون قیصر امین‌پور و سیدحسن حسینی که هر دو محصول انقلاب بودند، گرایش پیدا کردند.

ادبیات داستانی: براهنی در جایی گفته بود: «سایه جنگ بر داستان‌نویسی دهه ۶۰ سایه افکنده است.» در دهه ۶۰ جدی‌ترین چالشی که مردم با آن روبه‌رو بودند، جنگ ایران و عراق بود و به همین علت ادبیات جنگ در این دوره بسیار رونق می‌یابد و این برهه زمانی نقطه شروعی برای ادبیات داستانی انقلاب اسلامی است. علاوه بر این آرام‌آرام ثبات در رویکرد‌های حکومت دیده می‌شود و فضایی مهیا می‌شود تا انقلابیون از رویکرد‌های اصلی انقلاب اسلامی در شئوونات مختلف هنری دم بزنند. این مساله سبب ظهور نویسندگان تازه‌نفسی، چون قاسمعلی فراست (با رمان نخل‌های بی سر)،  رضا رهگذر، محسن سلیمانی، فیروز زنوزی جلالی، علی موذنی، سیدمهدی شجاعی، محمدرضا بایرامی و داریوش عابدی می‌شود.

علاوه بر این، از این دهه نسل جدید رمان‌های عامه‌پسند ملودرام خودی نشان می‌دهند و در بین جوانان بسیار پرطرفدار می‌شوند. ظهور فهیمه رحیمی و نسرین ثامنی مربوط به همین دهه است. کتاب «بازگشت به خوشبختی» از فهیمه رحیمی و «آخرین دیدار» و «آهنگ جدایی» از نسرین ثامنی، از جمله رمان‌های پرفروش دهه ۶۰ بودند.

سینما:از سال ۶۳، فیلم‌های جنگی، اکشن و ملودرام‌هایی ساخته شدند که رکورد‌های فروش و تعداد مخاطب را در گیشه جابه‌جا کردند.

سناتور ساخته مهدی‌صباغ‌زاده، عقاب‌ها ساخته ساموئل خاچیکیان که از آن به عنوان پرتماشاگرترین فیلم تاریخ سینمای ایران یا دست‌کم بعد از انقلاب یاد می‌کنند، تاراج ساخته ایرج قادری، گل‌های داودی ساخته رسول صدرعاملی، بگذار زندگی کنم ساخته شاپور قریب، دبیرستان ساخته اکبر صادقی، پرنده کوچک خوشبختی ساخته پوران درخشنده و... ازجمله فیلم‌هایی است که مورد توجه عامه مردم قرار گرفته‌اند. البته باید از فیلم‌هایی، چون اجاره‌نشین‌ها و مادر هم یاد کرد که هم محبوب عامه‌پسند‌ها بودند و هم تماشاگران پیگیرتر سینما. مخاطبان نخبه‌پسند هم حال و روز خوبی داشتند و فیلم‌های باب طبع آن‌ها نه‌تن‌ها کم نبود چه بسا با فیلم‌های عامه‌پسند برابری می‌کرد: مرگ یزدگرد، دونده، باشو غریبه کوچک، خانه دوست کجاست؟، ناخدا خورشید، دیده‌بان، نار و نی، هامون و ....

پوست‌اندازی (۷۰)
موسیقی: اگر می‌خواهیم نوع علاقه‌مندی مردم را به موسیقی در این دهه بررسی کنیم، باید ابتدا به دو نیمه تقسیم شود. در نیمه اول، وضع بر همان منوال سابق بود؛ منتها در نیمه دوم خواننده‌هایی، چون قاسم افشار، خشایار اعتمادی، محمد اصفهانی و... بسیار مورد پسند مردم واقع می‌شوند و می‌شود گفت موسیقی پاپ ایرانیان خارج از کشور را برای مدتی به حاشیه می‌برد.
شعر: تحولی که در دهه ۷۰ در شعر فارسی اتفاق افتاد، شاید پس از تحولی که نیما در شعر فارسی به وجود آورد، مهم‌ترین بود.

البته این را فارغ از کیفیت این دو تحول و صرفا بابت تاثیرگذاری‌شان باید به بررسی نشست. آموزه‌های شاعرانی، چون رضا براهنی و علی باباچاهی در کارگاه‌های شعرشان و البته پیش از این‌ها انتشار کتاب «خطاب به پروانه‌ها»‌ی براهنی، گرایش به این تحول را آنچنان عمده کرد که همه نشریات ادبی به انتشار این شعر‌ها می‌پرداختند؛ شعر‌هایی موسوم به شعر دهه ۷۰ با ویژگی‌های گاهی نزدیک به مولفه‌های پست‌مدرن و گاهی با قرائتی بسیار خام‌دستانه از این مولفه‌ها. آن‌ها کل دهه را از آن خود کردند، هر چند به خاطر دیریابی شعرشان مخاطب فراگیر نیافتند تا آنجا که عده‌ای معتقد بودند این مسیر تازه شعر فارسی، مخاطب عام را کلا از خود ناامید کرد؛ بنابراین سخن از سطح سلیقه شعری مردم در دهه ۷۰، چندان محلی از اعراب ندارد.

ادبیات داستانی:دهه ۷۰ دهه بلوغ رمان‌های عامه‌پسند است. فضایی که در دهه ۶۰ با فهیمه رحیمی و نسرین ثامنی آغاز شده بود، در این دهه رواج بیشتری می‌یابد و شاهد افزایش چشمگیر نویسندگان زن در این فضا هستیم. به طوری که نیمی از رمان‌های منتشر شده در این دهه را زنان نوشتند. از مهم‌ترین آثار این‌چنینی که در دهه ۷۰ با اقبال عمومی مواجه شد می‌توان به «اتوبوس آبی» از مهدی اعتمادی، «باغ مارشال» از حسن کریمی، «پریچهر» از م. مودب‌پور، «تندیس عشق» از نسرین ثامنی، «پنجره و آریانا» از فهیمه رحیمی، «حکایت روزگار» از فریده گلبو، «بامداد خمار» از فتانه حاج‌سیدجوادی، «غم‌های زندگی» از زهره خسروانی، «افسانه دل و نگین محبت» از فریده رهنما، «بگشای لب» از شهره وکیلی، «گستره محبت» و «نیمی از وجودم» از نسرین قدیری، «سال‌های بی‌کسی» از مریم جعفری، «دالان بهشت» از نازی صفوی، «سپیده عشق» از رویا خسرونجدی و «شاه‌پری حجله» از رویا سیناپور اشاره کرد.

سینما: سینمای ایران در دهه ۷۰ پوست اندازی می‌کند و تنوع قصه‌ها افزایش می‌یابد و فیلمسازی در گونه‌های مختلف و البته در حد بضاعت و امکانات جدی گرفته می‌شود. نمای درشت مجاز می‌شود و ستاره‌ها انگار می‌توانند بر و رویی هم داشته باشند! هم فیلم‌های منطبق با نگاه رسمی ساخته می‌شود و هم آثاری سرگرم کننده و مطابق ذائقه مخاطب عام و هم البته ساخت آثاری نخبه پسندتر که جای پای ایران را در جشنواره‌ها و مجامع جهانی محکم‌تر می‌کنند.

در میان فیلم‌های عامه پسند می‌توان به این‌ها به عنوان نمونه‌های شاخص اشاره کرد: جیب بر‌ها به بهشت نمی‌روند، دو نفر و نصفی، افعی، من زمین را دوست دارم، خواهران غریب، ضیافت، عاشقانه، لیلی با من است، یاس‌های وحشی، کلاه‌قرمزی، دو زن، قرمز، اعتراض، مومیایی ۳، آواز قو، پر پرواز، پارتی، سام و نرگس. فیلم‌هایی هم پل اتصال آثار عامه پسند و خاص‌پسند‌ها بودند نظیر نرگس، از کرخه تا راین، همسر، بوی پیراهن یوسف، آژانس شیشه‌ای، شوکران، زیرپوست شهر. آثاری هم که میان تماشاگران نخبه پسندتر محبوب بود، مثل: زندگی و دیگر هیچ، مسافران، ناصرالدین شاه آکتور سینما، نیاز، آبادانی‌ها، زیر درختان زیتون، لیلا، درخت گلابی، طعم گیلاس و بودن یا نبودن.

امید به هوای تازه (۸۰)
موسیقی: موسیقی پاپ، به‌ویژه آنچه به اشتباه یا به درست به پاپ فاخر معروف بود، آرام‌آرام جای خود را به گونه‌های تازه‌تری، چون ترنس‌پاپ می‌داد. همچنان موسیقی موسوم به لس‌آنجلسی نسبتا در حاشیه بود و خوانند‌ه‌های نوظهوری، چون محسن چاوشی، بنیامین بهادری و محسن یگانه در موسیقی پاپ و در موسیقی تلفیقی خواننده‌های اصلیِ دو جریان عامه‌پسند و نخبه‌گرا محسوب می‌شدند. در عین حال، موسیقی دستگاهی ایران که به عنوان سنتی شناخته می‌شد و مخاطب ثابت خود را داشت با حضور چشمگیرتر حسین علیزاده و نیز حضور‌های بین‌المللی کیهان کلهر به فراز‌های نوگرایانه‌ای رسیده‌بود و از آن قالب پیشین کنده می‌شد. همکاری همین دو نوازنده چیره‌دست با محمدرضا شجریان در طول دهه ۸۰، یکی از مهم‌ترین فصل‌های تاریخ موسیقی ما بوده‌است. کنسرت «هم‌نوا با بم» این گروه شاید نخستین کنسرت یک موسیقی دستگاهی در ایران بود که توانست آن‌قدر بین عموم مردم نفوذ کند و موسیقی ایرانی را به لایه‌های مختلفی از اجتماع ببرد.

شعر: در همه سال‌هایی که در این دو صفحه شعرشان را بررسی می‌کنیم، هیچ بازه زمانی‌ای به اندازه دهه ۷۰ و ۸۰، اینقدر تفاوت در نشانه‌گرفتنِ مخاطب نداشته‌اند. همان‌قدر که در دهه ۷۰ به خاطر پرداختن شاعران به مقولاتی، چون زبانیت و هنجارگریزی، عموم مردم رابطه‌ای با شعر نداشتند، در دهه ۸۰ شاعرانی برآمدند که ایده‌شان ساده‌کردنِ محوریِ شعر بود با این هدف که مخاطب فارسی‌زبان دوباره با خواندن شعر آشتی کند. این جریان به «ساده‌نویسی» معروف شد و شاعرانی، چون شمس لنگرودی و حافظ موسوی و گروس عبدالملکیان را بیش از بقیه برجسته کرد. شعر‌های ساده لنگرودی و عبدالملکیان بار‌ها تجدید چاپ می‌شدند و سر از پلتفرم‌هایی، چون اس‌ام‌اس درمی‌آوردند.

ادبیات داستانی: در دهه ۸۰ شاهد پوست‌اندازی رمان‌های فارسی هستیم. در این دوره جهان‌بینی نویسندگان عمیق‌تر شده و نوعی ذهن‌گرایی را در آثار می‌توان مشاهده کرد. دو جریان اساسی در این دهه در حوزه داستان بسیار رونق می‌گیرد: جریان اول که آن را رمان مدرن می‌نامیم، شامل آثار ذهنی و فلسفی است که نگاه‌های ویژه‌ای را شاید برای اولین بار به فضای رمان فارسی وارد می‌کند.

از مهم‌ترین آثار این ژانر می‌توان از سالمرگی از اصغر عبداللهی، رودراوی و اسفار کاتبان از ابوتراب خسروی، آبی‌تر از گناه از محمد حسینی، نگران نباش از مهسا محب‌علی و درخت انجیر معابد از احمد محمود نام برد. جریان دوم مربوط به فضای تازه‌ای از رمان‌های جنگ است. نویسندگان در این دوره، به نگاه تازه‌ای از جنگ هشت‌ساله دست‌یافته‌اند و با کنار گذاشتن تعصبات، نگاهی واقع‌بینانه‌تر به جنگ دارند. فاصله گرفتن از محافظه‌کاری و در عین حال روی آوردن که در پرده گفتن بسیاری از ناگفته‌های جنگ باعث خلق آثاری، چون عقرب روی پله‌های اندیمشک از حسین آبکنار، من قاتل پسرتان هستم از احمد دهقان، دیگر اسمت را عوض نکن از مجید قیصری و دختران دلریز از داوود غفارزادگان در این دهه می‌شود.

سینما: اثرات بازتر شدن فضای سیاسی کشور از میانه‌ها و اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ به سینما هم رسیده‌بود. دهه ۸۰ ضمن این‌که فیلم‌هایی با این مضامین ساخته می‌شد و مورداقبال قرار می‌گرفت، فیلم‌های عاشقانه و چشم‌آبی‌ها هم بروبیایی داشتند. آغاز به کار کارگردان‌هایی، چون اصغر فرهادی و مسعود ده‌نمکی، به خوبی حکایت از تنوع فعالیت فیلمسازان در این دهه دارد. جا برای همه هست و هیچ‌کس در سینما جای دیگری را تنگ نکرده‌است. عامه‌پسند‌های اسم و رسم‌دارتر دهه ۸۰ این‌ها هستند: دنیا/ منوچهر مصیری، شام آخر/ فریدون جیرانی، مارمولک/ کمال تبریزی، کما/ آرش معیریان، شارلاتان/ آرش معیریان، نقاب/ کاظم راست گفتار، آتش بس/ تهمینه میلانی، سه گانه اخراجی‌ها/ مسعود ده نمکی و چارچنگولی/ سعید سهیلی.

در این دهه تعداد آثاری که ضمن توجه به مخاطب عام، ساختار و کیفیت خوبی هم داشتند و مورد تایید مخاطبان نخبه‌تر سینما هم قرار می‌گرفتند، افزایش پیدا کرد که یعنی می‌توان فیلم همه فهم و جذابی هم ساخت. شب یلدا/ کیومرث پوراحمد، من ترانه ۱۵ سال دارم/ رسول صدرعاملی، نان عشق موتور هزار/ ابوالحسن داوودی، شب‌های روشن/ فرزاد موتمن، بوتیک/ حمید نعمت ا...، مهمان مامان/ داریوش مهرجویی، کافه ستاره/ سامان مقدم، دایره‌زنگی/ پریسا بخت آور، درباره الی/ اصغر فرهادی، طلا و مس/ همایون اسعدیان، هیچ/ عبدالرضا کاهانی، سنتوری/ داریوش مهرجویی، سعادت آباد/ مازیار میری، سن پترزبورگ/ بهروز افخمی، ورود آقایان ممنوع/ رامبد جوان؛ و نمونه‌های شاخص فیلم‌های محبوب مخاطبان نخبه پسندتر هم از این قرار است: کاغذ بی‌خط/ ناصر تقوایی، نفس عمیق/ پرویز شهبازی، طلای سرخ/ جعفر پناهی، خیلی دور خیلی نزدیک/ رضا میرکریمی، گیلانه/ رخشان بنی‌اعتماد و تنها دو بار زندگی می‌کنیم/ بهنام بهزادی.

مغشوش و بی‌هویت (۹۰)
موسیقی: دهه ۹۰ را یکسره می‌توان به نام دو جریان سند زد؛ یکی خواننده‌های نوظهور موسیقی پاپ با عمر‌های کم و نیز همایون شجریان. همایون شجریان از نیمه اول دهه ۷۰ همراه با پدر کارش را آغاز کرده و تا اواخر دهه ۸۰ همراه او بود، هر چند در طول دهه ۸۰ چند آلبوم هم منتشر کرد. نسبت او با موسیقی اصطلاحا سنتی یا اصیل در دهه ۸۰ طوری بود که مخاطبانش به فراخور این نوع موسیقی مشخص و محدود بودند، اما همکاری او با برادران پورناظری در دهه ۹۰ و هر چه پاپیولارشدن موسیقی‌اش باعث شد به عنوان یکی از برند‌های موسیقی ایران در دهه ۹۰ مطرح باشد.

شعر: در واپسین سال دهه پیش، یکی از شاعران مهم، اما خاموش شعر فارسی درگذشت و همین رویداد باعث شد همه سال‌های دهه بعد، تحت‌الشعاع این مرگ باشد؛ بیژن الهی از اردوگاه «شعر دیگر»، سال‌ها به دور از توجه‌ها بود. او به همراه محمود شجاعی، هوشنگ آزادی‌ور، پرویز اسلام‌پور، فیروز ناجی، بهرام اردبیلی و هوشنگ چالنگی حلقه‌ای را در دهه ۴۰ پررنگ می‌کردند که «شعر دیگر» نام گرفت و البته چهار دهه به لحاظ پرداخت رسانه‌ها مسکوت بود. در دهه ۸۰ آن‌ها یکی‌یکی از محاق درمی‌آمدند، اما در دهه ۹۰ بود که پس از مرگ بیژن الهی، آن‌ها یادآوری شدند، کتاب‌هایشان را چاپ کردند و درباره شعر دیگر حرف زدند. جاذبه‌های زیستی شاعران این حلقه باعث شد شاعران و شعردوستان بسیاری به آن‌ها گرایش پیدا کنند.

ادبیات داستانی: ادامه فضای رمان مدرن و همچنین رمان جنگ با رویکرد تازه و عمیق‌تر شدن نویسندگان و آثارشان را در این دهه شاهدیم. پاییز فصل آخر سال است از نسیم مرعشی، قهوه سرد آقای نویسنده از روزبه معین و طریق بسمل شدن از محمود دولت‌آبادی از این دسته‌اند. در این دهه فضای نوظهوری نیز باب شد و آن پدیده رمان عامه‌پسند مذهبی است. نویسندگانی با گرایش‌های مذهبی که موضوعاتی، چون روایت عاشقانه زوج‌های مذهبی و مقید، پدیده مدافعان حرم و تاریخ انقلاب را در دستور کار دارند در این دهه آثاری را تولید کردند که توسط قشر مذهبی‌تر جامعه با اقبال ویژه مواجه شد. رویای‌نیمه‌شب مظفر سالاری، دخیل عشق مریم بصیری و حیفا از محمدرضا حدادپور جهرمی از این دسته اند.

سینما: اگر بگوییم دهه ۹۰ بی‌هویت‌ترین و آشفته‌ترین دهه سینمایی ایران است، سخن گزافی نگفته‌ایم. اصرار به ساخت فیلم‌های اجتماعی، دنباله‌سازی و فتح گیشه به هر قیمتی با تولید بی‌حساب و کتاب شبه‌کمدی‌های مبتذل و این وسط ظهور چند فیلمساز جوان و مستعد، سینمای دهه ۹۰ را به ملغمه‌ای عجیب و غریب تبدیل کرده است.

شاید هنوز برای قضاوت این دهه زود باشد و باید کمی از آن فاصله بگیریم. اما تا همین‌جا و با مقایسه آثار محبوب این دهه به ویژه در میان فیلم‌های عامه‌پسند و گیشه‌ای صرف، می‌توانیم آن‌ها را نسبت به آثار پرمخاطب و پرفروش دهه‌های گذشته، کم کیفیت‌تر بدانیم.

البته شاید این قدرت نوستالژی هم باشد که فیلم‌های پرفروش دهه ۹۰ را چندان جدی نمی‌گیریم. عجالتا عامه‌پسند‌های سینمایی این دهه رو به پایان از این قرار است: گشت ارشاد/ سعید سهیلی، هیس دختر‌ها فریاد نمی‌زنند/ پوران درخشنده، شهر موش‌ها ۲/ مرضیه برومند، عصر یخبندان/ مصطفی کیایی، نهنگ عنبر/ سامان مقدم، ۵۰ کیلو آلبالو/ مانی حقیقی، خوب بد جلف/ پیمان قاسمخانی، تگزاس/ مسعود اطیابی، هزارپا/ ابوالحسن داوودی، رحمان ۱۴۰۰/ منوچهر‌هادی و مطرب/ مصطفی کیایی.

در این دهه هم فیلم‌هایی یافت می‌شود که هم کیفیت و ساختار قابل دفاعی داشتند و هم با اقبال خوبی در گیشه مواجه شدند: قصه‌ها، خط ویژه، شیار ۱۴۳، رخ دیوانه، ابد و یک روز، فروشنده، نفس، ماجرای نیمروز، سرخپوست، متری شیش و نیم، شبی که ماه کامل شد، شنای پروانه؛ و برخی نمونه‌های شاخص فیلم‌های خاص پسندتر دهه ۹۰ هم این‌ها هستند: پرویز/ مجید برزگر، ماهی و گربه/ شهرام مکری، در دنیای تو ساعت چند است؟ / صفی یزدانیان، ایستاده در غبار/ محمدحسین مهدویان و جهان با من برقص/ سروش صحت.

منبع: جام جم

انتهای  پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.