![فروش ۹۰ روزه محصولات ایران خودرو از امروز](https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1403/11/28/20353824_989.png)
به گزارش حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، حسن عباسی تئوریسین انقلابی در آغاز سخنرانی ضمن اشاره به یکی از اصلیترین شعارهای ابتدای انقلاب اسلامی گفت: وقتی میگفتیم نه شرقی و نه غربی، منظور فقط مخالفت با آمریکا و شوروی آن زمان نبود، منظور نفی لیبرالیسم و مارکسیسم به عنوان دو مکتب فکری مسلط آن زمان بود.
وی در ادامه به جریانهای غالب فکری بعد از انقلاب در هنر و سینما اشاره کرد و گفت: یک دوره سینمای شِبه چپ و شبه سوسیالیستی داشتیم. به جز آن حدود ۲۷ سال نیز غلبه سینمالی لیبرالیستی و شبه روشنفکری و بوروژوازی را داشتیم. یک موج گسترده سینمای انقلاب اسلامی هم در کنار اینها بود که بسیار نمود داشت. باید بررسی کنیم که در این میان، چه آثاری اثر انگشت انقلاب اسلامی محسوب میشوند؟ چون ممکن است با فیلمی روبرو باشیم که موضوعش، دفاع مقدس و زندگی شهدا یا زندگی پیامبران هم باشد، اما سازندگان آن به حرفشان اعتقادی نداشتند. موج اول هنر ابتدای انقلاب کاملاً ماهیت چپ داشت. میتوانیم نمادهای آن را در پوسترهای ابتدای انقلاب به وضوح ببینیم. المانهای جنبش کارگری چپ با رنگهای سفید، قرمز و سیاه، در کنار دهانهای باز و مشتهای گره کرده.
وی افزود: در تفکر چپ، هیچ وقت از پرتره و کلوزآپ استفاده نمیکنند. حتی تصاویری که از لنین، استالین و مارکس هم به صورت پرتره نمایش میدادند بسیار دفرمه و تغییر شکل یافته بودند. چون هنر سوسیالیسم، هنر مشارکتی است، در تصاویرشان هم افراد زیادی را در کنار هم میبینید. تصاویر درشت و کلوزآپ روی پردههای سینما، یک مولفه سینمای لیبرالی است. چون در لیبرالیسم تفرد مطرح است. قاب روی کلوزآپ یک شخص بسته میشود و فردیت او نمایش داده میشود. در دیگر هنرها هم همین روند تکرار میشود. فی المثل در موسیقی لیبرالی با تکخوانی مواجه هستیم. اکثر آثار موسیقیایی ابتدای انقلاب، به صورت کُر اجرا میشوند، چون برگرفته از هنر مارکسیستی وتودهای بود.
عباسی در ادامه تصریح کرد:اگر بیاییم دهه اول انقلاب را در هنرهای مختلف آنالیز کنیم با نکات خاصی مواجه میشویم. اجراهای موسیقی عمدتاً به صورت کُر هستند و به ندرت تکخوانی داریم. در نقاشیها توده جمعیت را میبینم. در گرافیک و مجسمه سازی هم به همین شکل. در سینما نیز این روح کلی دیده میشود. اما از دهه دوم انقلاب و بعد از دفاع مقدس هنر ما کلاً به سمت هنر فردگرا و لیبرالی رفت. ابتدا روی جلد مجلات این تغییر دیده میشود. یک سری مجله انتشار یافت که با پرتره بچهها روی جلدشان کار را آغاز کردند و در ادامه به چهره بازیگران سینما، ورزشکاران و سیاسیون کشیده شد. در آن سالها بر خلاف الان، مرسوم نبود که تصویر پرتره یک هنرپیشه یا ورزشکار را روی جلد مجلات ببینیم. چون قرار بود فردیتها برجسته نشوند. در مجلههای قبل از انقلاب که تفکر لیبرالی حاکم بود در جای جای نشریات عکس تمام رنگی و قدی ورزشکاران و هنرپیشههای مرد و زن را داشتیم. بعد ازانقلاب این تصاویر کوچک شدند تا سال ۶۸ که روند دوباره به حالت سابق برگشت. اولین فیلمی هم که از صورت یک خانم یک کلوزآپ واضح و درشت گرفت، فیلم عروس بود. از اینجا بود که توجه به فردیت را به جای جمع در سینما شاهد هستیم.
عباسی درادامه به جریانات دهه دوم انقلاب پرداخت و گفت:در دهه دوم و در فضای دولت سازندگی سینما به سمت لیبرالیسم عریان پیش رفت که غلبه این فضای لیبرالی را تقریبا سه دهه و تا همین امروز شاهد هستیم. اصلیترین ویژگیهای هنری لیبرالی اصالت فرد است. در آثار سینمای اجتماعی هم حدیث نفس هنرمند است که آمده مشکلات داخلی زندگی خودش و اطرافیانش را به یک اثر هنری تبدیل کرده است. اما در سینمای جمعی وگروهی مارکسیستی، بیشتر دغدغههای جمعی و گروهی مطرح میشوند. هنر ما در دهه اول انقلاب روح مارکسیستی داشت. در دهه دوم، سوم و چهارم یک روح کاملاً غربی بوده که روز به روز عریانتر شده است. چون در هنر لیبرالی پرداختن به فرد اهمیت دارد. در هنر، پرداختن به حالات «فرد به ماهو فرد» مهم است. به اسم فیلمها وسریالهای چند دهه قبل نگاه کنید، بیشتر اسم تک شخصیت یک خانم است. حتی اسم مرد هم به آن شکل مطرح نیست.
غالبا زنها مورد توجه هستند. این تفرد آرام آرام از طریق سینما به جامعه نیز حقنه و القاء شد و جامعه به سرعت به سمت یک نظام شبه بوروژوازی و شبه سرمایهداری پیش رفت و تابلو آن هم سینما بود و هنوز هم سینماست.
این تئوریسین انقلابی در ادامه سخنرانی به یک پدیده ناهنجار در جشنوراههای اخیر اشاره کرد و گفت: در جشنواره سال چهلم انقلاب با یک پدیده ناهنجار روبرو هستید که همه از آن گریزان هستند و انگشت اتهام را به سمتش گرفتهاند و آن را نکوهش میکنند؛ از کارگردان گرفته تا بازیگران و سایر عوامل، وقتی که میخواهند وارد فضای جشنواره و قدم زدن روی فرش قرمز شوند، ادای بازیگران غربی، در مراسم کن و اسکار را در میآورند. بدترین نوع پوشش و زنندهترین عکس العمل ها را جلوی دوربینها نشان میدهند. فرد از این جشنواره تا جشنواره بعدی در فکر این است که چه لباسی بپوشد که مورد توجه عکاسان قرار بگیرد و در فضای سایبر و اینستاگرام و دیگر شبکههای اجتماعی، لایک جمع کند و بیشتر انگشتنما شود. خلق و خوی این هنرمندان در آثارشان هم مستتر است. هنرمندان لیبرال و فردگرا، امروزه با اصطلاح سلبریتی و با مفهوم زیست لاکچری و انحصار کیف و لباس و کفش و رفتار شناخته میشوند. حالا اگر تعدادی از این هنرمندان را دیدید که با این ادا اطوار و رفتارها و پوششهای زننده، آمدند و فیلم دفاع مقدسی ساختند، فیلم زندگی پیامبران را ساختند، تصور نکنید که آن اثر، یک فیلم انقلاب اسلامی است. این یک اشتباهی است که مدیران صدا و سیما هم مرتکب میشوند و فریب پوشش مذهبی هنرمندان در آثارشان را میخورند؛ بدون توجه به سبک واقعی زندگی آنها که در اینستاگرام دیده میشود. همانی که در کنار سگ و گربه زندگی میکنند. فرد چهل ساله و مجرد، هنوز دغدغهاش یک گربه است. هرجا هم ارزشهای انقلاب اسلامی و دین به سخره گرفته میشوند در خط اول است. قرار نیست با این فرد، هنر انقلاب در بیاید.
وی ادامه داد:در کوزه همان تراود که در اوست. از یک هنرمندی که در دورنش باور به فردیت و لیبرالیسم است نمیتوان هنر جمعی و مارکسیم دید و از فرد با باور مارکسیستی هم انتظار هنر لیبرالی نمیرود و از هردوی اینها هم نمیتوان انتظار هنر دینی وانقلاب داشت.
عباسی در بخش دیگری از صحبتها از هنرمندی نام برد که چند مرحله دگردیسی را در زندگی هنریش، بعد از انقلاب طی کرده است. وی بدون اسم بردن از ایشان که البته برای همه شناخته شده بود گفت: یک هنرمند مدعی انقلاب اسلامی که بعدا به خارج از کشور پناهنده شد، سه فیلم نماینده تفکر چپ ساخته بود. فیلمهای دستفروش، عروسی خوبان و بایسیکل ران.
وی افزود:در آثار قبلیاش هم سعی میکرد آثارش مذهبی باشند. فیلمهای استعاذه (با الهام از آثار شهید دستغیب)، توبه نصوح و دو چشم بی سو که کاملا ظاهر مذهبی داشتند. سازنده این آثار در گام دوم تحول شخصیت خود بود که به سمت تولید آثار چپ رفت. او با این فیلمها نوعی از تفکر چپ را در سینمای ایران فریاد زد. شعار چپگراها مساوات است. در تفکر مدرن به کسانی که دنبال مساوات و عدالت هستند چپ گفته میشوند و به کسانی که دنبال آزادی هستند راست یا لیبرال گفته میشود. دعوای عدالت آزادی یک شاخصی است که ببینید کدام سینماگران دنبال آزادی از منظر لیبرالی و کدام یک دنبال عدالت از منظر کمونیستی هستند. این سینماگری که اسم بردیم بعد از سه فیلم چپ گرایانهاش به مرور تغییر نگاه داد، تجدیدنظر کرد و به یک سینماگر سوپر لیبرال تبدیل شد و فیلمهای «سکس و فلسفه» و «فریاد مورچگان» را ساخت. از «شبهای زاینده رود» این دگردیسی شروع شد و به مرور به سمت تفکر لیبرالی رفت. یعنی پرسرو صداترین سینماگر بعد از انقلاب سه مرحله تغییر و دگردیسی داشت.
عباسی در ادامه به ۶ ویژگی سینمای لیبرالی بعد از انقلاب اشاره کرد و گفت:۶ ویژگی اصلی در سینمای لیبرالی ایران دیده میشود. اولین ویژگی این است که قهرمان اصلی فیلم در حال طلاق گرفتن است. دومین ویژگی این است که قهرمان آن در حال خروج از کشور است.
وی ادامه داد:سومین ویژگی آن این است که یا بچه ندارند یا چون در حال طلاق هستند مردد هستند که بچه نزد کدامیک زندگی کند. چهارمین ویژگی این است که افراد مسن در خانواده جایگاهی ندارند. اگر هم زنده هستند، در خانه سالمندان نگهداری میشوند. ویژگی پنجم این است که چشمها ناپاک است و خیانت عادی است. ویژگی ششم هم ناپاکی پول آنهاست. این ۶ ویژگی را از سال ۸۰ تا ۹۰ در ۱۰۱ اثر سینمای لیبرال ایران میبینید. اما نکته کلیدی این است که این دقیقا زندگی همین اهالی سینماست. از تهیه کننده تا سناریست و هنرپیشه و کارگردان، خودشان اینگونه زندگی میکنند.
وی افزود: موج سومی هم در سینمای ایران داریم که از اوایل دهه ۱۳۸۰ شروع شد و به نام سینمای ابزورد مشهور است. معنی اصطلاح ابزورد، مهمل، مرخرف و بیهوده است. اگر یک بررسی از آثار این سینما داشته باشید حتی اسامی فیلمها هم ابزورد هستند. فیلمهای هیچ، بیخود و بی جهت، خوابم میاد و ... نمونههای اینگونه اسمگذاری ابزورد هستند که از کتاب کرگردن اوژه لوئیس گرفته شدهاند. سوال این است که کتاب شاخص آثار ابزورد چگونه به مانیفست سینمای جمهوری اسلامی تبدیل میشود و کسی هم در وزارت ارشاد متوجه آن نمیشود؟ هر هفته در برنامه هفت سینماگران کنار هم مینشینند و گاهی چنان از کلمه ابزورد استفاده میکنند که انگار کلمه مقدسی است و سینماگری چون نتوانسته به معیارهای آن نزدیک شود باید شرمنده باشد. ماهیت هنر ابزورد از افسانه سیزیف گرفته شده است. کسی سنگی را به سختی به بالای قله میبرد و از دستش رها میشود و به پایین قله میافتد. دوباره و چندباره این کار را تکرار میکند و به نتیجهای هم نمیرسد. فلسفه هنر ابزورد که تاکنون حدود ۶۵ فیلم در سینمای ایران با تاسی از آن ساخته شده این است که زندگی هیچ است. وقتی نگاه فلسفیاش پوچی زندگی است و به قله نمیرسید. در چنین اثری چیزی که شاهد نخواهید بود داشتن قهرمان است. جامعهای که آرمان دارد، امام حسین (ع) دارد. شهید حججی دارد، زندگی را مهمل نمیبینند. برای زندگی غایت قائل هستند و انسانها میتوانند به قله برسند. چیزی که در آثار ابزورد نخواهید دید.
عباسی در ادامه به سینمای انقلاب اشاره کرد و گفت:«موج چهارم سینمای ما، سینمای خود انقلاب است. در سینمای انقلاب با آدمهای شاخص انقلاب روبرو هستیم. هنوز با خود سینمای انقلاب مواجه نیسیتم. شاخص اینها شهید آوینی و بعد از ایشان مرحوم سلحشور و هنرمندان ترازی مثل بحرانی، طالبی، ده نمکی، شروجه، برادران بهمنی هستند. عملا در سینمای امروز انقلاب، تک آثار سینمای انقلاب را داریم؛ فیلمهایی مثل آژانس شیشهای، قلادههای طلا و ملک سلیمان. این آثار به خود شخصیتها شناخته میشوند؛ لذا هنوز چیزی به نام سینمای انقلاب شکل نگرفته است، اما بارقه آن دمیده شده است.
وی افزود:ما امروز دیگر تقریبا از سینمای چپ مارکسیستی فاصله گرفتهایم. سینمای مبتذل لیبرالی هم به اندازه کافی بی آبرو و بی اعتبار شده است و میبینیم که عمده فیلمهای شاخص مورد توجه در چند سال اخیر، همان آثاری هستند که مضامین انقلابی دارند. هرچند عمده کسانی که این فیلمها را ساختهاند خودشان اذعان میکنند که نسبتی با تفکر انقلابی و اسلامی ندارند و به تعبیر خودشان، نمیخواهند انگ حزب اللهی بودن بر پیشانی آنها بنشیند. وقتی که اقبال جدی به سمت سینمای لیبرالی هست بعضیها خودشان را دور میکنند و به سمت سینمای انقلابی میآیند. از همین میتوان فهمید که سینمای لیبرالی به سمت نابودی میرود.
عباسی گفت:سال گذشته مهمترین اثر سینمایی، «به وقت شام» بود در حالیکه جریان لیبرال حاکم بر دولت و سینما فیلمهای با فروش میلیاردی و با مضامین لیبرالی داشت و مردم هم استقبال میکردند، اما جریان ساز نبودند. چیزی که احترام میآفرید و در خارج از کشور هم مورد پسند بود فیلمهای انقلابی بودند. امسال هم دوباره همین موضوع تکرار شد. تعدادی فیلم با مضامین ارزشی ساخته شدند؛ هر چند سازندگان آنها اعلام کردهاند که با نگاه ارزشی فاصله دارند. اما مجبور هستند که برای تضمین بقای خودشان به سمت این آثار روی بیاورند. موضوعاتی مثل مقاومت اسلامی، مبارزه با داعش، تاریخ اسلامی، دفاع مقدس و استکبار ستیزی که همان موج چهارم است.
وی بیان کرد:اگر موج سینمای ابزورد و لیبرالی را یکی بگیریم به سه جریان کلی میرسیم. جریان چپ مارکسیستی یک سو است. این سینما بعد از سه اثر اصلی و چپ اجتماعی مخملباف، عملاً از بین رفت. پرونده دهه دوم، سوم و اواسط چهارم هم با سینمای لیبرالیستی راست با انحطاط به انتها رسید و موج انقلابی که ان شاءالله نسل جدید بچههای انقلابی هستند و با تاسی از کسانی مثل مرحوم سلحشور که آثارش در خارج از ایران هم مخاطب چند میلیاردی دارد و کسانی مثل طالبی، حاتمی کیا و بحرانی بتوانیم از ابتذال سینما فاصله بگیریم.
عباسی بیان کرد:سینمای جمهوری اسلامی نداریم و دشمن جمهوری اسلامی همین لیبرالیسم است. در سینما هم سینمای ضد آرمان است. پس در پاسخ این سوال که آیا شعار نه شرقی و نه غربی محقق شده است باید بگوییم خیر. در شعر، در نقاشی، در ادبیات داستانی، در گرافیک و در هنرهای تجسمی این اتفاق افتاده است، اما در سینما با تک مضرابهایی مواجه هستیم که آن هم به دلیل حضور افراد انقلابی است. راهش هم این است که «لا اله» را محکم بگوییم تا «الا الله» هم بعد از آن محقق شود.
انتهای پیام/