به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، تماشاخانههای تهران از خیلی قدیم ترها و دوران قاجار و پهلوی با فعالیت تئاترهای فرهنگ ـ تئاتر ملی ـ تئاتر فردوسی ـ تئاتر سعدی و ... هنرمندان زیادی را به خود دید تا اینکه پس از انقلاب اسلامی به تماشاخانههای مجموعه تئاتر شهر، سنگلج و ... رسید. در رابطه با تاریخچه برخی از این سالنهای نمایشی به تفصیل در شمارههای قبلی مطالبی را منتشر کردیم.
از آنجا که مکان تئاتر آناهیتا از لحاظ ساختمان و تجهیزات حقیر و غیر فنی بود و شهر تهران در آن زمان تالاری در خور نداشت، ضرورت ایجاب میکرد تا مسئول آناهیتا طرح بنای یک تئاتر ملی توسط مردم را در ابتدای اجرای برنامههای تلویزیونی خود عنوان کند. ارائه این طرح با توجه و علاقه عمومی نسبت به نمایشهایی که آناهیتا مجریش بود، بازتابی گسترده بین مردم پیدا کرد. در اندک مدتی مردم مبالغی به طور بلاعوض به حساب ساختمان اعلام شده در بانک ملی واریز کردند.
برای پشتیبانی از چنین ضرورت بی سابقه هنری بود که دکتر پرویز خانلری وزیر آموزش و پرورش و احمد نفیسی، شهردار وقت تهران، قطعه زمینی از باغ معروف شهرداری (پارک دانشجو) را اهدا کردند و مردم و محافل هنر دوست داخلی و خارجی نیز به یاری بی دریغ برخاستند.
رشته معماری دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران زیر نظر مهندس هنرمند، استاد هوشنگ سیحون، پروژه و نقشه تالار را در کمتر از چند ماه آماده کردند. استاد محاسب، مهندس مگردیچیان آمادگی خود را برای محاسبه نقشه ها، به طور رایگان اعلام داشت.
نقشه تئاتر ملی تهران
نماینده شرکت ساختمانی هوختیف آلمان فدرال، پیشنهاد کمک و شرکت خود را در اجرای پروژه ساختمان به اطلاع رساند. هنرمند محبوب آذربایجان، رشید بهبودف، ضمن تلگرامی، پیشنهاد هنرمندان آذربایجان را مبنی بر اهداء تالار کاملی به آناهیتا از باکو ارسال داشت. همه چیز آماده بود و همه برای مشارکت در چنین امر خیر ملی هنری اعلام همکاری کرده بودند. غیر از شخص اول مملکت، آیا این نپیوستن، برابر نبود با انفکاک و انزوا از یک جریان، دست کم روشنفکرانه و از مردم ایران؟ با این امکانات همه جانبه ایجاد یک تئاتر ملی، با شور و علاقه وافر مردم و محافل هنردوست وارد مرحله اجراء شد اما...
هنگام مراجعه به آقای نفیسی، شهردار وقت تهران معلوم شد که آقا پیشدستی کرده و به این بهانه که اهدا کننده سند بهتر است هنرهای زیبا ارگان موجه هنری باشد، سند را گرفته بودند، ولی از اجازه تنظیم سند و واگذاری زمین به آناهیتا، به این بهانه که ساختمان میبایست برای استفاده همه گروهها باشد و به طور اساسی ساخته شود، امتناع کرد.
در پاسخ عرض شد که مادیات فرع است اصل ابراز اعتماد و اعتقاد مردم به موسسهای که شایستگی خود را در حفاظت از میراث هنر نمایش این مرز و بوم احراز کرده است. چیزی که از هر چیز مهمتر است، زمین است. توسعه تئاتر و ارتقا هنر آرزوی همه ایرانیان است، در صورت شایستگی، چرا زمین به دیگران واگذار نشود.
«بسیاری میدانند که بیست سال پیش (۱۳۳۷) در محل سینما گلدیس کنونی که در آن هنگام بیان گسترده و خالی از سکنه بود، تئاتر آناهیتا تأسیس یافت که تئاتری بود فاقد وسایل و امکانات که فقط امیدی فتورناپذیر و ارادهای خارایین بر پایش داشته بود. مردم و مطبوعات آناهیتا را که دست اندرکار آفریدن حرکت و زندگی در آن بیابان بی کران بود، از انزوا رهاندند و در صدد تدارک تالاری برای آن برآمدند و چه زود توفیق یافتند. آناهیتا هفت خوانهای صعب العبور را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت، هنرهای زیبا وابسته به خودش خواند، شهرداری وقت قطعه زمینی در ضلع شمال شرقی پارک شهرداری، در اختیارش گذاشت، مردم در مدتی اندک چند صد هزار ریال کمکش کردند و جمعی نیز اعلام داشتند که مصالح ساختمانی در اختیارش خواهند گذاشت.
سپس دانشکده معماری دانشگاه تهران به سرپرستی مهندس هوشنگ سیحون نقشه ساختمان را آماده کرد و شرکت ساختمانی بین المللی هوختیو آلمان متقبل شد که ساختمان آن را به هزینه خود احداث کند. رشید بهبوداف ضمن تلگرافی از باکو آمادگی انجمن هنرمندان آذربایجان را برای پرداخت کلیه هزینههای ساختمان و تجهیزات اعلام داشت، لکن نظام فعال ما شیاء مهیبی که هر گونه رشد اقتصادی و شخصیتی را مغایر و مانعه الجمع با موجودیت خود میدید، هنر ملی جبرا تکامل جو ناوابسته و مستقل را نتوانست تحمل کند...»
درست هنگامی که شرایط از لحاظ هنری، معنوی، اجتماعی و اداری، امکان یک جهش اساسی به سود هنر، آموزش صحیح و ایجاد تئاتر اساسی و فراگیر، فراهم آمده بوده و جامعه، در تمام رده های، هنرهای نمایشی بالاخص تئاتر را به مثابه یک حرکت فرهنگی، محترمانه پذیرا شده بود و دیگر جوانان علاقهمند برای پرداخت و تحصیل در آن مشکل خانوادگی نداشتند، حتی شاه و ملکه و دربار هم با ستایش از تئاتر آناهیتا، در صدد کسب اعتبار برآمدند.
باج خواهیهای آنان چنین رخ بر کشید: پهلبد که معمولا پس از اجرای هر برنامه تلویزیونی آناهیتا، دیداری با مسئول آناهیتا داشت و نظرات تفقد آمیز مهمانان والامقام خود را ابلاغ کرد و نظرات انتقادی خود را نیز به نام مهمانان جا میزد و خواستهای خودش را دیکته میکرد در دیداری شادمانه گفت:
دیشب، چون برنامه مورد پسند همه مهمانان، خصوصا اعلیحضرت که بیش از همه از ادراک هنری برخوردارند، قرار گرفت، اجازه شرکت شما و خانم را نیز در نشستهای رده بالا و اختصاصی هنری ابلاغ کردند. البته چنین جلساتی بسیار محدود است و تنها معدودی افتخار حضور نصیبشان میشود و البته هر یک نیز هنری ارائه میدهند. شنیدیم خانم شما نیز صدای بسیار خوشی دارند، ایشان هم قطعاتی حاضر داشته باشند...»
مطلب تا آخر دستگیر شد! هم از راویان گزارشگر و هم از طرحهایی که توسط معاونت هنری او اجرا میشد، گفته شد: «خلاف به عرض رساندند، البته خانواده مادری خانم همگی وارث صدای خوب هستند، ولی شخص مورد نظر کوچکترین سوادی در هنر موسیقی ندارند.»
همواره و بارها در برابر پویهها و تجربههای سازنده و پیشتاز دیالکتیکی تاریخ، گواه ظهور لشکرهای ویرانگری بوده ایم که به منظور ارضا هوسهای جاه طلبانه، بهره گیریهای غیر انسانی و انباشتن چاه ویل کیسههای شخصی، به پنبه کردن رشتهها برخاستند. این بار نیز لشکریان شر درنگ را جایز ندانستند و وارد عرصه عمل شدند و زمین اهدایی را ضبط کردند.
تنها نمونه کتبی و عینی این ستیز بعدها در خارج از کشور، یعنی جاییکه اعتبار هنری آناهیتا بیش از داخل کشور محرز بود، دیده شد:
«.. ناگفته نماند که تعداد این افراد مرتب فزونی میگرفت و رقم حساب بانکی سینما تئاتر آناهیتا ازدیاد مییافت. مهندس سیحون یکی از معماران مشهور کشور طرح ساختمان تئاتر ملی را مجانا عهده دار شد و، چون مقدمات این کار نسبتا آماده شده بود، انتظار میرفت که شالوده ریزی ساختمان تئاتر ملی به خوبی آغاز خواهد شد، ولی در اثر زیرکی مصطفی اسکوئی این انتظار برآورده نشد و ساختمان تئاتر ملی توفیق نیافت و شکست خورد، ولی خدماتی را که این شخص برای تئاتر ایران انجام داده است نباید فراموش کرد. باید یادآور شد که قبل از اینکه اسکوئیها به کار مشغول شوند، محافل تئاتری ایران غیر از مقامات مختصر و محدودی درباره استانیس لافسکی اطلاع دیگری از سیستم، نوآوری و تعلیمات و تحولی را که وی در تئاتر جهان به وجود آورد نداشتند...»
بنابراین سابقه عموما آثار فعالیتهای ثمر بخش هنری، فوری و عینی ظاهر نشده و تنها در پی گذشت زمانی دراز نمودار شده و مورد ارزیابی قرار میگیرد. جنبش سرنوشت ساز تئاتری آناهیتا چنان اثرات روشن، کارساز و عینی داشت که نه تنها از لحاظ اهل فن، بلکه برای همگان محسوب بود.
شگردهای کلاسیک روانی و اجرایی به منظور اخلال و ایجاد وقفه در بی اعتبار ساختن مسئول آناهیتا در نزد مقامات حساس، افکار عمومی و درون آناهیتا به گونهای ناآشکار جان میگرفت. اسدالله پیمان، رابط سازمان هنرهای زیبا، ضمن استقرار تماس با آناهیتا، ماموریت یافت که پنهانی نقش پیشگان این تئاتر را به اداره دراماتیک دعوت کند و یک شبه نقش معنوی و هنری آناهیتا را به اداره انتقال دهد.
چون تدابیر انتقال و استخدام عدهای از فارغ التحصیلان سرشناس تئاتر آناهیتا به ادار دراماتیک مخلی در روند طبیعی، به خصوص نمایشهای تلویزیونی آن تئاتر که طبق نظرخواهی رسمی پیسی از برنامه اخبار، مقام دوم را داشت، وارد نیاورد، میبایست دست نگهداشت و نقشه کشید که البته نقشهها در برابر داماد شاه کار سختی بود.
*۱۵ خرداد ۴۲
سرکوبی و به خاک و خون کشیدن هزارها پیک طوفان شهری و روستایی کفن پوش که به فتوا و فرمان رهبریت دینی در ۱۵ خرداد لرزه بر پیکر سلطنت انداخته بودند، بهانه مرحلهای تازه، جهت سفت کردن پیچ و مهرههای ماشین نظام سلطنتی و اقتدار قدرتی افزون در تمام عرصهها از جمله استقرار روابط جدید با هنر و هنرمند به منظور علم کردن هنر شاهنشاهی ضرور و پس از چنگ اندازی بر هنرستان ملی موسیقی، کلاس جانبازیان و دق مگر کردن روح الله خالقی زمانی هم مناسب برای خفه کردن تئاتر آناهیتا و مصطفی اسکویی پیش آمد.
نقشه تخلیه، تعطیل و مصادره اموال آناهیتا با یک طرح رذیلانه به اجرا در میآید و نفسی از کسی بر نمیخیزد.
تئاتر نوع نوین ایران در تاریخ موجودیت ۱۵۰ ساله خود بارها دستخوش دشمنی شد. اینها همه دورخیزهای هنرپرورانه رئیس اداره کل هنرهای زیبای کشور به منظور ارضا خواست جاه طلبانه و انباشتن حسابهای بانکی و داخلی و خارجی از جلب نظر و کسب موافقت شاه، برای تأسیس وزارت فرهنگ و هنر بود. پیشنهادی که با مخالفت نصرت الله معینیان یک تازه و لنگر تبلیغات و وزیر جدیدالتاسیس اطلاعات، رادیو و ... مواجه شد.
تنها قهر و اقامات چندین ماهه پهلبد در کانادا، تا سفر شاه به آمریکا، سبب موافقت با تاسیس وزارتخانه مورد علاقه داماد و دولتی شدن هنرها شد. یعنی دولتی کشنده ارزشهای والای هنر، و نابود کننده موتور آفرینش هنرمندان بوده است. هنر و هنرمندان میبایست از اعمال جامعه بجوشد. هنر درد است همین که دولتی شد، شغل میشود و از زمین و زمن هنرمندان شاغل سبز میشوند.
اگر بخواهیم یک مقایسهای بین تئاتر ملی و آناهیتا داشته باشیم باید بگویم که گروه آناهیتا خودجوش، خوداکتفا و به چشم فرزند ناتنی، نامحرم و محروم از همه امکانات و مواجه با دشمنیها و شایعه سازیها و تئاتر ملی سوگلی و محرم حرمهای نمایشی کشور و خارج از جشنوارههای هم کاره گرفته تا جشنوارههای آنچنانی.
سالها پیش تئاتر آناهیتا در خارج از تهران، کرایه تالار، برق، آب، عوارض، آگهی و خدمات میپرداخت، اما عدهای با کمال شوق از نان شب خود کرایه ایاب و ذهاب میدادند و شور و شوق داشتند. تماشاگر ساعت ۸ شب به خارج شهر میآمد و ۲۰ تومان پول بلیت میداد و نیمه شب راضی از تالار خارج میشد و هیچ نمایشی کمتر از ۱۰۰ اجرا نداشت.
کسانی که در شب رسمی افتتاح تالار شهر حضور داشتند شاهد بودند که با وجود حضور شاه و سفرا و وزرا، پس از آنتراکت نیمی از تماشاگران نمایش باغ البالو به تالار برنگشتند. هنری که یک زمانی برو و بیایی داشت کار به جایی کشید که با بلیت رایگان هم به سالنها نمیآمد و تالارها خالی میماند. دستگاه که با تصور غلط انحصار هنرها در صدد اختراع هنر شاهنشاهی بود، کم کم خود ترش میکرد، زیرا با وجود همه گونه تمهیدات، هنرمندان و تماشاگران پیشرو در هر حال هم نقش شده، راه مورد نظر خود را باز میکردند.
صاحبکاران دولتمدار رژیم گذشته به محض آن که در اهداف خیالی خود ناکام ماندند برای جلوگیری از رسوایی خاموشی صحنه با تصور سرگرم کردن، ناگزیر به نمایش ملی تن در میدادند و اینطور شد که تئاتر ملی با سالن هایی، چون تئاتر سنگلج یا ۲۵ شهریور سابق که به فاصله کمتر از سه ماه از تعطیلی تئاتر آناهیتا تأسیس شد، به راه افتاد و درباره این تماشاخانه به تفصیل در یک شماره دیگر توضیح دادیم.
منابع:
فیلم و سینما، عباس جوانمرد، ۱۳۵۷
مجله آدینه، عباس جوانمرد، ۱۳۷۳
روزنامه کیهان، هنر تئاتر ایران تشنه بود، ۱۳۳۷
سی و پنج سال تئاتر مبارز در روز جهانی تئاتر، محمدعلی مهمید، ۱۳۵۸
سیری در تاریخ تئاتر ایران، دکتر مصطفی اسکویی، ۱۳۷۸
منبع: فارس
انتهای پیام/