به گزارش خبرنگار حوزه رفاه و تعاون گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، اطلاعات و آمار دقیق جوانان شهید انقلاب هیچ گاه از سوی منابع رژیم اعلام نشد، حتی شماری از آنها توسط عوامل رژیم ربوده شدند و به زندانهای دور انتقال یافتند.
هر چند پس از پیروزی انقلاب، آنها با بازگو کردن شکنجههای مختلف در بیدادگاههای ساواک، پرده پنهان کاری جنایات گسترده رژیم را کنار زدند.
مبارزات انقلابی در روزهای خاطره انگیز بهمن ۵۷ محدود به یک قشر یا یک منطقه و شهر نبود بلکه آحاد مردم در جای جای ایران اسلامی بپا خاستند و با مرور و بررسی لحظههای سرنوشت ساز منتهی به پیروزی انقلاب میتوان به رمز و راز جاودانگی حرکت امام راحل در تاریخ جهان، پی برد.
نسلی که به دنبال پیر جماران به صحنه آمده بودند سرشار از انرژی ایمان و مبارزه بودند به این دلیل هجوم نظامیان رژیم به خیابانها هیچ تأثیری در چشمه جوشان مبارزه جوانان نداشت.
هر مرحله از عملیات سرکوب رژیم با صدور اعلامیه و ایراد سخنرانی جدید از سوی امام (ره) خنثی میشد و موجی تازه در صحنه سیاست ایران برمیانگیخت تا جایی که پس از سخنرانی حضرت امام خمینی (ره) در بهشت زهرا (س) و تأکید صریح ایشان مبنی بر اینکه ارتش نباید زیر فرمان مستشاران آمریکا و بیگانه باشد، خیل نظامیان نیز هم به مردم پیوستند.
در دهه فجر که به روز بزرگ پیروزی انقلاب ختم میشود، اتفاقات مهمی در صحنه سیاسی ایران زمین رخ نموده است. مأموران رژیم در آخرین مقاومتهایشان برای حفظ حکومت سلطنتی به قتل عام جوانان حاضر در خیابانها روی آوردند، اما پاسخ امام و یارانش به این خشونت و سیاست مشت آهنین، مقاومت و پایداری تا براندازی بنیاد نظام استبداد بود.
در سایه جانفشانی یاران پاکباخته امام خمینی (ره)، سرانجام بزرگترین تحول در تاریخ سیاسی منطقه و جهان رقم خورد و آحاد ایرانیان در سپیدهدم ۲۲ بهمن، شاهد آزادی از بند ستم و بندگی شدند.
در سالروز این روزهای حماسی به سراغ یکی از خانوادههای شهدای خطه تبریز رفتیم. کسی که بعد از مبارزه بی امان برای رساندن صدای انقلاب در این سامان تحت تعقیب عوامل امنیتی رژیم قرار میگیرد و در پایان یکی از تظاهرات به یاد ماندنی مردم تبریز از سوی جوخههای ترور رژیم هدف قرار گرفته و به شهادت میرسد. شهید حیدرعلی پوراحمد، شهید شب پیروزی انقلاب در تبریز.
کسی که همه فرزندانش به اتفاق او در صف اول راهپیمایان تبریز علیه رژیم حضور داشته اند. جواد تقی نژاد، نوه و یادگار آن شهید که خاطرات پدر بزرگ شهیدش را ثبت و ضبط کرده است در این گفتگو روایت شنیدنی از آن روزهای حماسی دارد.
برای آشنایی بیشتر خوانندگان ابتدا یک معرفی از پدر بزرگ شهیدتان ارائه کنید؟
ایشان در سن ۴۷ سالگی به شهادت میرسند. آن موقع مسئولیت خانوادهای با ۷ فرزند، ۴ دختر و ۳ پسر را عهده دار بودند. پدربزرگ زمان انقلاب در ترمینال شهر تبریز، اشتغال به کار داشتند. مادرم نقل میکند که ایشان برای تأمین معاش خانواده از هیچ تلاشی فروگذار نمیکرد و ساعات زیادی از روز را به کسب و کار مشغول بود.
در عین حال همیشه از وجود افراد فقیر و نیازمند بویژه در محیط ترمینال اعتراض سر میداد و میان بچههای خانه از وضعیت تلخ برای نگهداری از خانواده اش مدام سرکار بود و کارگری میکرد. فرزندانش را هم طوری تربیت کرده بود که از همان دوران جوانی، بی حاشیه به دنبال تحصیل و کار بودند.
ورودشان به فعالیتهای سیاسی و جمع مبارزان ضد رژیم شاه چه زمانی بوده است؟
همچنان که اشاره کردم پدر بزرگ در ترمینال تبریز مشغول به کار بودند مادرم میگفت در آن مقطع ترمینال، فرودگاه و کلاً مبادی ورود و خروج، به دلیل نقل و انتقال نیروهای انقلابی بسیار تحت کنترل رژیم بودند و در اکثر قسمتهای ترمینال عوامل و مأمورین ساواک حضور داشتند.
علیرغم این کنترلها پدر به صورت مخفی فعالیتهای سیاسی شان را که ارتباط با جوانان مبارز بوده، ادامه میدادند.
خانواده ایشان دارای اعتقادات مذهبی ریشه دار بودند به همین دلیل پدربزرگ از ابتدا نسبت به مبارزات امام خمینی (ره) علاقه و گرایش پیدا میکند. مادرم نقل میکند که ایشان از ابتدا بدنبال ضبط و توزیع سخنرانیهای امام (ره) میرفتند و از موقعیت شغلی که در ترمینال داشتند برای رساندن آن به نقاط مختلف استفاده میکردند.
علاوه بر این آگاهی زیادی نسبت به اوضاع سیاسی کشور داشتند همیشه در منزل و جمع دوستان از فسادها و ظلم و سرکوب حکومت شاه میگفتند و نسبت به شرایط بدی که مردم فقیر داشتند معترض بودند. به این دلیل خانواده ما در روزهای اوج انقلاب به شدت سیاسی شده بود. اغلب فرزندان ایشان در اجتماعات و تظاهرات سیاسی شرکت میکردند.
البته مادرم نقل میکند که تنها کسی که نگران این وضعیت بود همسر ایشان بوده است یعنی مادر بزرگم. نسبت به خطراتی که متوجه پدر بزرگ و بچهها بوده است دائماً اظهار نگرانی میکردند.
خاطراتی از صحنه مبارزه ایشان که شنیده اید برای ما بگویید؟
من بیشترین مطلبی که درباره پدر بزرگ شنیده ام، خاطرات مادرم هست که در همه دوران فعالیت سیاسی همراه او بوده است. ایشان میگوید، پدر بزرگ نقش زیادی در تشویق جوانان به تظاهرات خیابانی علیه رژیم داشت و خودش نیز همیشه صف اول راهپیماییها بود.
در آن روزها با وجود جو خفقانی که وجود داشت در نقاط مختلف شهر متنهای سخنرانی و اعلامیههای حضرت امام را توزیع میکردند و نوارهای صوتی سخنان امام (ره) را با کمک دوستانشان تکثیر میکردند.
یکی از حرکتهای پدر بزرگ که گویا بسیار مورد توجه قرار گرفته بود، در ترمینال تبریز در گرماگرم مبارزه انقلاب رخ داده بود. گویا پایگاه شهربانی و مقر ساواک رو به روی ترمینال شهر تبریز واقع شده بود.
آنها در ورودی ترمینال عکس شاه را نصب کرده بودند، اما پدر بزرگ با اوج گرفتن مبارزه، عکس شاه را پاره کرده و تصویر امام (ره) را نصب میکنند که این حرکت ایشان باعث خشم نیروهای شهربانی و ساواک میشود و تعقیب سیاسی او رسماً شروع میشود.
آقا جواد از اتفاقی که به شهادت ایشان در ماه بهمن منجر شد بگویید؟
شب بیست و یکم بهمن ماه بوده که ایشان همراه چند تیم جوانان انقلابی یکی از تظاهرات بزرگ تبریز علیه رژیم را بر پا میکنند. در ساعات پایانی شب و بعد از تظاهرات در حال بازگشت به منزل بودند که با گروهی از ماموران موتورسوار رژیم رو به رو میشوند.
عوامل رژیم که در واقع در کمین او بودند و از قبل برای ترور وی برنامه ریزی کرده بودند از فاصله خیلی نزدیک او را هدف قرار میدهند و کینه خود را با شلیک چند گلوله به نمایش میگذارند.
در این روزها که خاطره جانفشانی امثال شهدای عزیز روزهای پیروزی انقلاب را زنده میکند اگر بخواهیم خصوصیات آن مبارزان را برای نسل امروز معرفی کنیم به نظر شما آنها چه ویژگی مشترک داشتند؟
آنجا که من هم مطالعه کرده ام جوانان شهید آن دوره ما چند خصوصیت بارز داشتند اول این که همگی تحت تأثیر افکار امام خمینی (ره) بودند نظرات و سخنان امام راحل برای آنها ملاک عمل بوده است و هر چه ایشان در صحنه مبارزه به عنوان وظایف نیروهای انقلاب مطرح میکردند شهدای ما با جان و دل آن را میپذیرفتند و در عمل پیاده میکردند.
خصوصیت بعدی آنها ایمان و شجاعت شان بوده است مثل رزمندگان دوره جنگ، جوانان انقلابی ما هیچ واهمهای از کشته شدن نداشتند و با افتخار و بدون واهمه به جنگ سربازان و تانکها میرفتند.
اگر به زندگی خصوصی آنها نگاه کنیم از نظر اجتماعی جزو افراد ساده زیست بودند اکثراً از طبقه کارگر، دانشجو یا معلم و کارمند برخاسته بودند. بنابراین ادعا و سهم خواهی نداشتند و از چیزهایی که امروز متأسفانه برای عدهای هدف و ملاک شده است مبرّا بودند یقیناً اگر این گونه نبود نمیتوانستند به راحتی خطر مرگ را به جان بخرند.
شهید عزیز شما آیا توصیه و سفارشهایی هم به خانواده یا فرزندانشان داشته اند؟
بله قبل از این هم اشاره کردم ایشان بیش از هر چیز بر پیروی از امام خمینی (ره) تاکید داشتند و دائم از ضرورت برقراری عدالت و از بین بردن ظلم و تبعیض میگفتند. مادرم میگوید هر گاه دور هم مینشستیم پدر، ما را به دستگیری از افراد نیازمند تشویق میکرد و میگفت یک مسلمان نباید مقابل وضعیت زندگی انسانهای تهی دست سکوت کند.
انتهای پیام/