بانویی که قصد صحبت از او را داریم اولین پلیس زنی است که به عنوان معاون خدمات قضایی در کلانتری پایتخت منصوب شد. او کسی جز سرهنگ فاطمه محمدی نیست.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، پلیس است؛ اما یک پلیس زن؛ در لحظه اول جذب اقتدارش می‌شوی، اما تا زبان به صحبت می‌گشاید عطوفت و مهربانی در صدایش جاری می‌شود. لبخندی که هرازگاه بر صورتش نقش می‌بندد به تو این باور را القاء می‌کند که گرچه پلیس است و مقتدر، اما یک زن است و پر از عطوفت و مهربانی.

من سرکار سرهنگم نه جناب سرهنگ/ خاطرات بامزه یک «پلیس» جدی!

سرهنگ دوم است، معاون رسیدگی به جرایم و شکایات پلیس پیشگیری و مسؤول امور بانوان در بازرسی پلیس پیشگیری پایتخت.

لیسانس علوم اجتماعی داشت که در سال ۸۱ وارد پلیس شد. اول مددکار بود. بعد معاون اجتماعی شد و سپس افسر تحقیق. ۷ سال هم معاون خدمات قضایی در کلانتری‌ها بود. می‌گویند اولین پلیس زنی است که به عنوان معاون خدمات قضایی در پلیس تهران منصوب شد.

دو فرزند دارد یک دختر ۲۰ ساله که سال دوم دانشگاه است و یک پسر ۱۵ ساله؛ بچه‌هایی که به پلیس بودن مادرشان افتخار می‌کنند و دوست دارند که هم‌دانشگاهی‌ها و همکلاسی‌هایشان بدانند که مادرشان زنی است که در کنار مادر بودن پلیس هم است، یک پلیس موفق هم در محل کار و هم در خانه و زندگی؛ آنقدر پلیس بودن مادرشان را دوست دارند که از وی خواسته اند که برای یکبار هم شده با لباس پلیس به محل تحصیل‌شان برود.

من سرکار سرهنگم نه جناب سرهنگ/ خاطرات بامزه یک «پلیس» جدی!

گفت‌وگوی ما با «سرهنگ دوم فاطمه محمدی» پُر است از ناگفته‌های ریز و درشت و خاطرات تلخ و شیرینی که برای ما گفت؛ بخوانید:

چگونه وارد پلیس شدید؟

سرهنگ فاطمه محمدی: ۸ سال در آموزش و پرورش بودم آن زمان‌ها دخترم ۲ ساله بود، مدرک تحصیلی‌ام لیسانس علوم اجتماعی گرایش مددکاری است. همان زمان پلیس اطلاعیه جذب داد. من هم در آزمون شرکت کرده و پذیرفته شدم. بعد از جذب و آموزش وارد کلانتری ۱۲۳ نیاوران شدم.

همسرتان چه کاره است؟ آیا مخالفتی در استخدام شما به عنوان پلیس نداشت؟

سرهنگ فاطمه محمدی: همسرم هم نظامی است. باید بگویم یکی از افرادی که مشوق اصلی من برای شروع و ادامه کار بود ایشان هستند. همسرم به تلاش من اهمیت می‌دهد و زمان‌هایی که در اداره هستم یا آماده‌باش یا عملیات بوده و هستم خلاء‌های موجود در خانه را پر می‌کند.

از ابتدای کارم تاکنون هر وقت نبوده‌ام از بچه‌ها نگهداری کرده و نگذاشته که من احساس کنم که تنها هستم. هنگامی هم که پیشنهاد معاونت به من کردند من کمی استرس داشتم، اما همسرم بود که مرا تشویق کرد و این اطمینان را داد که همواره در کنارم بوده و از من حمایت می‌کند. خوشبختانه به کمک همسر و فرزندانم توانسته‌ام به اینجا برسم.

 یک خانم پلیس چه وجهه‌ای در بین فامیل و دوستان و آشنایان دارد؟

سرهنگ فاطمه محمدی: من در اداره، پلیس هستم؛ اما در بین خانواده و فامیل همان نقش خودم را دارم، دخترِ پدر و مادرم هستم، خواهرِ برادران و خواهرانم؛ عمه هستم، خاله، دخترعمو و همه آن نقش‌هایی که همه دارند.

اما یک نکته شخصیتی من شاید پررنگ‌تر از بقیه باشد و آن هم نظم، انضباط و سختگیری‌های خاص من است که شاخصه شخصیتی بوده و برای خودم لحاظ می‌کنم.

پلیس بودن با مادر بودن مغایرت دارد؟

سرهنگ فاطمه محمدی: پلیس بودن خیلی سخت است. باید سعی کنی هر چیزی سر جایش خودش قرار گیرد تا مغایرتی صورت نگیرد؛ درست مثل همه شغل‌ها. زنانی که کار می‌کنند باید برنامه‌ای در زندگی خود داشته باشند تا نقش‌ها جابه‌جا نشود. من نقش مادر بودن، همسر بودن، دختر بودن و خواهر بودن را همه و همه با هم ایفا می‌کنم.

البته این موضوع عجیبی نیست؛ همه زنان و دختران چه شاغل چه خانه‌دار سعی می‌کنند نقش خودشان را به خوبی ایفاء کنند. هر کسی در زندگی نقش خودش را دارد حال اگر شاغل باشد یک نقش هم اضافه به آن می‌شود که باید شغل و سختی‌هایش را نیز به جان بخرد و در ازای آن هم ایفای نقش کند.

 از خاطرات محیط کار خود بگویید؛ بدترین خاطره شما چیست؟

سرهنگ فاطمه محمدی: یکی از بدترین خاطراتی که هیچ وقت از ذهنم پاک نمی‌شود مربوط به مأموریتی است که اوایل خدمت انجام دادم و آن اعزام به صحنه قتل بود؛ زنی که مشکل اعصاب و روان داشت بچه ۳ ساله خود را به قتل رسانده بود. وقتی موضوع به کلانتری اطلاع داده شد من به عنوان مأمور زن همراه با بقیه ماموران مرد به سر صحنه رفتم. دیدن صحنه برایم سخت و طاقت‌فرسا بود. متهم فرزند خود را مثله مثله کرده بود... این پرونده بدترین خاطره دوران کارم تا این لحظه است؛ الان هم یادآوری آن صحنه و جزییات قتل پسربچه ناراحتم می‌کند.

من سرکار سرهنگم نه جناب سرهنگ/ خاطرات بامزه یک «پلیس» جدی!

شیرین‌ترین خاطره تان چیست؟

سرهنگ فاطمه محمدی: بگذارید جالب‌ترین خاطره‌ام را بگویم. اوایل خدمت در کلانتری ۱۲۳، نه همسرم همکارانم را می‌شناخت و نه آن‌ها او را می‌شناختند. همسرم یک روز تماس گرفت و گفت مقابل کلانتری منتظرم ایستاده. من هم گفتم صبرکن تا بیایم. کارم کمی طول کشید. وقتی از کلانتری بیرون آمدم همسرم نبود. گوشی‌اش را هم پاسخ نمی‌داد. اینور و اونور را نگاه کردم. تا سر خیابان هم رفتم، اما نبود. متعجب و نگران دوباره وارد کلانتری شدم. از مامور جلوی در پرسیدم آقایی با این مشخصات را ندیدید؟ گفته بود جلوی در ایستادم، اما نیست؟!

سرباز انگار که برق گرفته باشدش، از جا پرید و گفت: آن آقا با شما کار داشت؟ من متعجب گفتم: شما او را دیدید؛ همسرم هست. سرباز سریع به داخل کلانتری دوید و بلند بلند ما فوقش را صدا کرد و گفت: آن آقاهه همسر خانم محمدی است.

چه اتفاقی برای همسرتان افتاده بود؟

سرهنگ فاطمه محمدی:هیچی؛ او را به تحت نظرگاه برده بودند... همسرم جلوی کلانتری ایستاده بود و مأمور چند بار به وی گفته بود نباید اینجا بایستید. همسرم هم گفته بود کاری ندارم کنار خیابان ایستاده ام. بعد هم جر و بحثی پیش آمده بود و او را به تحت‌نظرگاه برده بودند.

آیا شده که حضورتان در کلانتری کسی را بترساند؟

سرهنگ فاطمه محمدی: بله. یکبار بعد از پایان کار جلوی کلانتری ایستاده و منتظر ماشین بودم که خودرویی عقب عقب آمد و به من زد. شدت ضربه طوری بود که افتادم و لباس‌هایم خاکی شد. راننده ماشین سراسیمه پیاده شد. پیشم آمد و گفت: خانم تورو به خدا ببخشید، خانم شرمنده‌ام، خانم سالمید و ...

من بلند شدم. سر و لباسم را مرتب کردم و گفتم نه آقا نگران نباشید چیزی نیست. هر چه آن راننده هم اصرار کرد همراهش به درمانگاه نرفتم. گفتم آقا بروید.

مرد هم سوار ماشین شد. من هم که دیدم سر و لباسم خیلی خاکی شده برگشتم به سمت کلانتری تا به اتاقم بروم و لباس‌هایم را تمیز کنم. هنوز در آستانه در کلانتری بودم که یک دفعه صدای التماس مرد را شنیدم که از پشت سر گفت: خانم شما را به قرآن قسم می‌دهم شکایت نکنید. من که گفتم حاضرم شما را به درمانگاه ببرم ....

مرد مدام التماس می‌کرد. اصلاً نمی‌گذاشت که حرف بزنم. دست به جیب کرد و گفت خواهر چقدر می‌خواهی تا به شما بدهم و رضایت بدهید؛ به خدا تا به حال پایم به کلانتری باز نشده! باور کنید من اولین تصادفم بوده... مرد آرام نمی‌شد. وسط حرفش پریدم و گفتم آقا آقا یک لحظه صبر کنید. کلانتری محل کار من است. من آمده‌ام چادرم را عوض کنم، چون خاکی شده. نمی‌خواهم که از شما شکایت کنم. همان اول که به شما گفتم بروید... آقا بروید.

عکس‌العمل مردم در مواجهه با شما در کلانتری چیست. متهمان چطور با شما برخورد می‌کنند؟

سرهنگ فاطمه محمدی: حضور پلیس زن برای مردم خیلی جالب است. وقتی وارد کلانتری می‌شوند و با خانم‌های پلیس مواجه می‌شوند اول چند ثانیه‌ای نگاه می‌کنند؛ به نظرم مردم احساس می‌کنند که پلیس زن کارایی ندارد!

اما من به نوبه خودم وقتی خانمی به عنوان مراجعه‌کننده به کلانتری و محل کار من وارد می‌شود سعی می‌کنم تا آنجا که در حوزه کاری‌ام است به وی کمک کنم. اگر نیاز به تحقیقات داشته باشد خودم شخصاً پیگیری می‌کنم و صفر تا صد کار را انجام می‌دهم.

در مأموریت و عملیات‌ها با پلیس مرد همراهید. مردم مأمور مرد را ترجیح می‌دهند یا پلیس زن را؟

سرهنگ فاطمه محمدی: بگذارید یک خاطره از این موضوع بگویم. در یکی از مأموریت‌ها بود با آقایی سروان همراه بودم. خب خیلی‌ها درجه‌ها را نمی‌دانند. برخی هم فکر می‌کنند هر چه این ستاره‌ها بیشتر باشد طرف مقابل درجه‌اش بالاتر و مهم‌تر است. دعوایی شده بود. برای وساطت رفتیم. وسط دعوا شروع کردم به صحبت با طرفین. آن آقایی که دعوا می‌کرد مدام به من می‌گفت شما حرف نزن. بزار رئیست حرف بزنه و بعد رو به مأمور سروان ما می‌کرد و می‌گفت آقا شما بگو.

وقتی غائله تمام شد همکار ما به آن آقا گفت: این خانم رئیس من است. ایشان سرهنگ هستند و من سروان.

جایگاه پلیس زن در جامعه چگونه است؟ نگاه مردم چطور است؟

سرهنگ فاطمه محمدی: در خیلی مکان‌هایی که حضور پیدا می‌کنم بعد از چندین جلسه مراوده و بعد که می‌فهمند که پلیس هستم، با تعجب می‌پرسند واقعا پلیس‌های زن اخلاق‌شان اینگونه است؟

شما یک خانم پلیس هستید. در پیگیری موضوعات و مشکلات همسایگان و اهالی محل به شما متوسل می‌شوند؟

سرهنگ فاطمه محمدی: بله، مواردی بوده که نیاز به طرح شکایت به پلیس داشته که آن موارد را نیز با همراهی سایر همسایه‌ها و جمع‌آوری استشهاد و طرح شکایت به طور قانونی انجام دادیم. من سعی می‌کنم همواره بر اساس قانون و قاعده رفتار کنم تا این شائبه پیش نیاید که از شغل و سمتم سوء استفاده می‌کنم.

من سرکار سرهنگم نه جناب سرهنگ/ خاطرات بامزه یک «پلیس» جدی!

فامیل‌بازی هم می‌کنید؟ یعنی اگر آشنایی مشکلی برایش در کلانتری پیش آمد پارتی‌بازی هم می‌کنید؟

سرهنگ فاطمه محمدی: قطعاً هر کسی آشنایی در سازمانی داشته باشد برای پیگیری کار خود ابتدا به سراغ آن فرد می‌رود. این موضوع هم مبری از بنده نیست. اصولا برای دوستان و آشنایان اگر مشکلی پلیسی پیش آید برای راهنمایی به من مراجعه می‌کنند من هم طبق آن چیزی که قانون پیش‌بینی کرده راه و چاه را نشانش می‌دهم؛ درست مثل همان کاری که در کلانتری برای سایر مراجعان انجام می‌دهم و می‌گویم که باید چه کنند به کجا مراجعه کنند و چگونه عمل کنند تا به نتیجه برسند؛ همان‌ها را هم به آشنایان می‌گویم.

شما معاون رسیدگی به جرایم و شکایت پلیس پیشگیری هستید. مهمترین مسایل کاری‌تان چیست؟

سرهنگ فاطمه محمدی: تمام گله‌مندی ها، شکایات، انتقادات و تقدیر‌ها که به واسطه سامانه ۱۹۷ به پلیس ارجاع می‌شود آن‌هایی که مرتبط با پلیس پیشگیری است به مرکز ما اعلام می‌شود. برخی موارد انتقاد به یگان و کلانتری است مثلاً شهروندان شکایت کرده و می‌گویند محله‌شان موادفروش دارد و پلیس همکاری نمی‌کند. من و همکارانم نیز موضوع را بررسی کرده و به بازرسی ارجاع می‌دهیم یا مثلاً شهروندان اعلام می‌کنند که فلان مأمور به پرونده خوب رسیدگی نکرده که ما با شهروند مربوطه تماس گرفته و دعوتش می‌کنیم تا ادله‌اش را بگوید؛ بعد هم مأمور را فراخوان کرده و موضوع را بررسی می‌کنیم. اگر موضوع به نتیجه نرسید پرونده وارد مراحل قضایی و حقوقی می‌شود.

شما را در محل کار چگونه خطاب می‌کنند، اصلا یک پلیس زن را چگونه باید صدا کرد؟

سرهنگ فاطمه محمدی: در اصل باید برای پلیس زن لفظ سرکار را گفت. مثلاً سرکار سرهنگ محمدی، اما خب خیلی‌ها از جمله مردم همان جناب سرهنگ را می‌گویند. نکته جالب این است که مراجعان به کلانتری درجه‌ام را می‌پرسند. وقتی می‌گویم سرهنگ با تعجب می‌پرسند مگر سرهنگ زن هم داریم؟

آیا شده در ماموریت یا عملیاتی کتک بخورید؟

سرهنگ فاطمه محمدی: ۱۵ سال کار عملیاتی کرده‌ام؛ از جلب و دستگیری زنان متهم گرفته تا ورود به مخفیگاه برای دستگیری. کتک هم خورده‌ام؛ یکبار خانمی به کلانتری مراجعه و شروع به داد و بیداد کرد. برای حل و فصل قضیه جلو رفتم؛ آرام شدنی نبود. مشکل روحی و روانی داشت. با مأموران درگیر شد. برای مهارش وارد شدم درست است که برای مهار متهم تخصص داریم، اما همواره سعی می‌کنیم که ضربه به متهم وارد نشود و صدمه‌ای نبیند. در آن درگیری مصدوم‌شدم.

شما پلیس هستید آیا تا به حال کیف شما را هم زده‌اند؟

سرهنگ فاطمه محمدی: بله، یک بار کیفم را دزدیدند، پسرم مریض شده بود رفتم بیمارستان. کیفم را درون ماشین جا گذاشتم سارقان هم شیشه را شکستند و کیف را بردند البته چیز مهمی در کیفم نبود.

توقع شما از مردم چیست؟

سرهنگ فاطمه محمدی: مردم، ولی نعمت ما هستند. تمام تلاش‌مان این است که مردم از ما راضی باشند. مردم باید این را بدانند که ما بی‌توقع و خالصانه خدمت می‌کنیم. ممکن است در بین ما‌ها مثل هر شغل دیگری افرادی باشند که مشکل دارند، اما نباید با این دید به همه نگاه کرد. اکثریت قریب به اتفاق مأموران پلیس خالصانه و صادقانه برای خدمت‌رسانی به مردم از زندگی شخصی و روز و شب خود می‌گذرند.

ما مثل پلیس مرد با همان شرح وظایف کار می‌کنیم، اما شاید مسئولیت‌پذیرتر از مردان و دقیق‌تر از آن‌ها باشیم. مأموران پلیس زن در کنار همه نقش‌هایی که به عنوان زن، همسر و مادر دارند همواره در نقش خود به عنوان پلیس هم خوش درخشیده‌اند. پلیس زن شاید در گذشته واژه‌ای ناآشنا بود، اما هم اکنون در کلانتری‌ها و در مقر‌های پلیس مأموران زن حضور دارند انجام مشاوره و مددکاری، مشاوره قبل از ازدواج و انجام‌دستورات قضایی از فعالیت‌های پلیس زن است. نقش مأموران پلیس زن در سازش و صلح پرونده‌های ارجاعی به کلانتری‌ها آنقدر پررنگ است که سردار ظهیری رئیس پلیس پیشگیری پایتخت موفقیت ۸۳ درصدی سازش پرونده‌ها را مرتبط با تلاش مأموران پلیس زن می‌داند.

منبع: فارس

انتهای پیام/

 

برچسب ها: پلیس زن ، سرهنگ زن
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱۳
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
راحیل احمدی سرهنگ زن اصفهان سرهنگ فاطمه محمدی دیپلم هستید
۱۴:۴۴ ۱۱ مهر ۱۴۰۱
سرهنگ فاطمه محمدی میخوام پلیس زن سرهنگ مثل شما بشوم راحیل احمدی استان اصفهان
Iran (Islamic Republic of)
لیلا
۱۳:۱۷ ۰۲ دی ۱۴۰۰
منم میخوام پلیس بشم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۷:۵۵ ۲۲ شهريور ۱۴۰۰
خخخ
Iran (Islamic Republic of)
ترانه تبسم
۱۹:۳۴ ۰۹ بهمن ۱۳۹۹
خیلی عالی بود من می خواهم در آینده یکی مثل شما بشورم
Iran (Islamic Republic of)
گمنام
۱۲:۳۹ ۰۴ بهمن ۱۳۹۹
جالب بود
تو زندگیتون موفق شین سرکار خانم محمدی
انشالله راهی که شما رفتید رو ما هم ان راه را برویم و موفق باشیم
Iran (Islamic Republic of)
نسا
۰۱:۴۰ ۰۵ دی ۱۳۹۹
سرکار خانوم محمدی به شما افتخار میکنم امیدوارم در آینده من هم مثل شما شوم
Iran (Islamic Republic of)
هرکی به تو چه
۰۰:۳۰ ۰۳ آبان ۱۳۹۹
خسته نباشید عالی بود شما یک الگو برای ما دخترا هستین که هیچوقت نباید کم بیاریم به دلیل اینکه دختریم و ضعیف
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۲:۴۱ ۳۰ مرداد ۱۳۹۹
چه جالب عالی بود
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۲:۵۵ ۲۹ مرداد ۱۳۹۹
جالب بود
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۱:۴۱ ۰۹ مرداد ۱۳۹۹
جالب بود.
Iran (Islamic Republic of)
سرگرد ناجا رضا حیدری
۲۲:۳۰ ۰۴ اسفند ۱۳۹۸
سرکار خانم محمدی خسته نباشید خدا قوت. افتخار داریم که کنار خواهران زحمت کشی چون شما مشغول دفاع از کشور هستیم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۴۷ ۰۴ اسفند ۱۳۹۸
مصاحبه جالبی بود
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۷:۲۵ ۰۴ اسفند ۱۳۹۸
جالب بود.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۷:۲۵ ۰۴ اسفند ۱۳۹۸
جالب بود.