به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، دختر نوجوان در دایره اجتماعی کلانتری افزود: در این لحظه زن جوان با لبخندی مرا به آغوش کشید و نگاه او آرامش خاصی به قلبم داد. من چند دقیقه سرم را روی شانه هایش گذاشتم و گریه کردم. او مرا همراه خود به داخل خودروی مادرش که در کنار خیابان پارک بود برد و ما کمی با هم گفتگو کردیم. من که هنوز هم در خواب غفلت بودم با لحنی گلایه آمیز از روزگار گفتم: شما که چنین ماشین آخرین مدل و سر و وضع شیکی دارید چه میدانید که من چه میکشم و چرا تصمیم به خودکشی گرفته ام؟
بیشتربخوانید : ۲ ماجرای تکان دهنده از ناپدری و داماد شیطان صفت
«کیمیا» ادامه داد: با این حرفها مادر و دختر جوان نسبت به مشکلات زندگی ام حساس شدند و ما کمی با هم درد دل کردیم. من به آنها گفتم که ۱۶ سال قبل یعنی وقتی نوزادی سه ماهه بودم مادرم به علت اختلافات خانوادگی دست به خودکشی زد و جان خودش را از دست داد. یک سال بعد از این ماجرا پدرم با دختر خانمی ازدواج کرد.
نامادری ام زن مهربان و باایمانی است و مرا مثل بچه خودش دوست دارد. او برایم زحمتهای زیادی کشید، اما افسوس که تحت تاثیر حرفهای تحریک کننده خاله هایم نسبت به این زن حس بدی پیدا کردم و سر ناسازگاری گذاشتم و دلخوش به وعدههای فرهاد پسر مورد علاقه ام از خانه فراری شدم. البته این پسر جوان با حیله و نیرنگ مرا به یک لانه فساد کشاند و قصد سوءاستفاده داشت که از چنگش فرار کردم.
چون میترسیدم به خانه برگردم به سراغ خاله هایم رفتم. آنها سه هفته مرا مخفی کردند تا پدرم را عذاب بدهند و بعد هم گفتند بهتر است به خانه خودتان بروی. در این شرایط، چون حس میکردم همه مسخره ام میکنند و دلتنگی عجیبی داشتم تصمیم احمقانهای گرفتم و میخواستم خودکشی کنم.
کیمیا افزود: با گفتن این جملات به مادر و دختر جوان کمی آرام شدم، اما ناگهان صدای نازک و لرزان دختر معلول و بیماری را که در قسمت اتاقک عقب خودرو دراز کشیده بود شنیدم. من که در تاریکی شب متوجه حضور او نشده بودم عذرخواهی کردم. رویارویی با این دختر معلول که هم سن خودم است و با هزار امید و آرزو برنامههای زیادی برای آینده اش دارد و خیلی محکم از ادامه تحصیل و دانشگاه حرف میزد باعث شد تا با نگاه کردن به دستها و پاهای سالم خودم در مقابل حرم امام رضا (ع) احساس شرمندگی کنم و از خواب غفلت بیدار شوم. من به اینجا آمده ام تا از پسری که میخواست در لانه فساد سرنوشتم را تباه کند شکایت کنم و تصمیم دارم مثل همان دختر بیمار، دختر خوبی برای خانواده ام باشم.
منبع: رکنا
انتهای پیام/