به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، راستی چه چیز جوانان مسلمانی را که در اروپا زندگی میکنند را جذب گروههای تروریستی میکند؟ این سوال دغدغه ذهن زن مسلمانی میشود که برای یافتن پاسخ آن به قلب داعش میرود.
سعاد مخنت برای یافتن جواب این سؤال ماجراجویی خطرناکی را آغاز کرد. او که خود به عنوان روزنامه نگاری مسلمان در آلمان کار میکرد، بارها آن بیگانگی و خشمی که همتایانش را به جهاد میکشاند، چشیده بود، اما تصمیم گرفت به جای پیوستن به آن ها، با سفر به قلب درگیریهای جهادی و ترتیب دادن مصاحبههایی خطرناک نشان دهد در ذهن آنها چه میگذرد.
کتاب «به من گفتند تنها بیا: پشت خطوط داعش» نوشته سعاد مخنت و ترجمه فائزه نوری است که در سال ۱۳۹۸ و در ۳۳۸ صفحه توسط انتشارات کتابستان معرفت راهی بازار نشر شد.
در بخشی از کتاب می خوانیم:
به من گفتند تنها بیا. نباید کارت شناسایی میبُردم و باید تلفن همراه، دستگاه ضبط صدا، ساعت و کیفم را در هتلم در انتاکیۀ ترکیه جا میگذاشتم. فقط میتوانستم دفترچه و خودکار را ببرم.
میخواستم با یکی از مهرههای پرنفوذ حرف بزنم، کسی که بتواند استراتژی درازمدت دولت اسلامی عراق و شام یا داعش را توضیح بدهد. تابستان ۲۰۱۴ بود، سه هفته پیش از آنکه این گروه با انتشار ویدئوی سربُریدن روزنامه نگار آمریکایی، جیمز فولی، در اینجا مشهور شود. حتی همان زمان هم حدس می کردم که داعش به بازیگر مهمی در دنیای جهاد در جهان تبدیل خواهد شد. من روزنامه نگاری بودم که ستیزه جویی اسلامی در اروپا و خاورمیانه را برای نیویورک تایمز، خروجیهای خبری مهم آلمانی زبان و اکنون واشنگتن پست، پوشش میدادم؛ دیده بودم که در دنیای خلق شدۀ پس از حملات یازده سپتامبر، دو جنگ به رهبری آمریکا و تحولاتی که اکنون به بهار عربی مشهور شده اند این گروه شکل گرفت. سالها بود که با برخی اعضای آتی این گروه حرف میزدم.
به رابط هایم با داعش گفتم که هر سؤالی بخواهم میپرسم و قرار نیست تأییدیه نقل قولها را بگیرم یا مقاله را پیش از انتشار نشان بدهم. همچنین باید تضمین میکردند که ربوده نشوم. و چون گفته بودند فرد دیگری را از واشنگتن پست نیاورم، تقاضا کردم رابط مورد اعتمادم همراهم باشد، کسی که کمک کرده بود قرار این مصاحبه را بگذارم.
به رهبران داعش گفتم: «من متأهل نیستم. نمیتوانم با شما تنها باشم.»
من، زن مسلمانی از تبار مراکشی-ترکی که در آلمان به دنیا آمده و بزرگ شده ام، بین روزنامه نگارانی که جهاد جهانی را پوشش میدهند مورد خاصی هستم. اما از همان زمان که به عنوان یک دانشجوی کالج شروع به گزارش دادن دربارۀ هواپیماربایان یازده سپتامبر کردم، به خاطر پیشینه ام، دسترسیِ منحصربه فردی به رهبران ستیزه جوی زیرزمینی داشته ام، مثل همین مردی که میخواستم آن روز در ماه جولای در ترکیه ببینم.
میدانستم که داعش روزنامه نگاران را گروگان میگیرد. اما نمیدانستم رهبری که قرار است ملاقات کنم، مدیر برنامۀ گروگان گیریِ این گروه است و بر کار آن قاتلی نظارت داشته که با لهجۀ بریتانیایی در ویدئوهای این گروه ظاهر شد و نزد جهانیان به «جان جهادی» معروف شد. بعداً فهمیدم مردی که تابستان آن سال دیدم، همانی که به ابویوسف مشهور بود، هدایت شکنجۀ گروگانها ازجمله غرق مصنوعی را به عهده داشت.
انتهای پیام/