به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، مرد جوان با همدستی پیک موتوری و یک مرد غریبه دوستش را ربود تا به سرقت طلایی دست بزند. متهم پرونده این گروگان گیری دیروز در دادگاه کیفری استان تهران از خود دفاع کرد. رسیدگی به این پرونده به دنبال شکایت یک مرد به نام سلیمان آغاز شد.
وی که به پلیس آگاهی تهران رفته بود، گفت: من سالها قبل از همسرم جدا شدم و با فرزندانم زندگی میکردم. اما، چون با آنها به مشکل خورده بودم خانه را ترک کردم.
من در مسافرخانهای در حوالی راه آهن زندگی میکردم تا این که یکی از دوستان قدیمی ام به نام هادی، همراه دو مرد غریبه دنبالم آمدند. آنها مرا به زور سوار ماشین کردند و به خانهای متروکه در حاشیه تهران بردند. آنها مرا به شدت کتک زدند و از من امضا گرفتند. به همین دلیل از آنها شکایت دارم. با این ادعاها ماموران وارد عمل شدند و هادی پس از بازداشت به آدم ربایی با همدستی یک پیک موتوری به نام مصطفی و دوست وی اعتراف کرد.
در دادگاه
در حالی که پلیس ردی از مرد پیک موتوری و دوستش به دست نیاورده بود هادی دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی زالی و با حضور یک قاضی مستشار پای میز محاکمه ایستاد. در ابتدای جلسه شاکی به تشریح شکایت اش پرداخت و برای دوست قدیمیاش تقاضای مجازات کرد.
وقتی هادی روبه روی قضات ایستاد، گفت:من از سالها قبل سلیمان را میشناختم و با او دوست بودم. چون میدانستم در مسافرخانه ساکن است به آن جا رفتم تا به او پیشنهاد کار بدهم. پس از صحبت کردن از مسافر خانه خارج شدم، اما متوجه شدم کیفم را آن جا جا گذاشته ام. من به اتاق سلیمان برگشتم و کیفم را بررسی کردم، اما دیدم دو سکه طلایی که در کیف داشتم، دزدیده شده است.
من از سلیمان خواستم تا سکهها را به من برگرداند، اما او گفت سکهها را برنداشته است. من عصبانی شدم و مسافرخانه را ترک کردم.
وی ادامه داد: برای بازگشت به خانه پیک موتوری گرفتم. من که عصبانی بودم در بین راه با مرد پیک موتوری به نام مصطفی درد دل کردم و ماجرای دزدیده شدن سکهها را برایش گفتم. مصطفی به من گفت سکهها را برایم پس میگیرد و در عوض دو میلیون تومان پول میخواهد.
من پیشنهاد او را پذیرفتم و برای صبح روز بعد با او قرار گذاشتم. این مرد گفت: صبح روز بعد به همراه مصطفی و یکی از دوستان او، مقابل مسافر خانه رفتیم و منتظر سلیمان ماندیم. اما من همان جا پشیمان شدم و از مصطفی خواستم تا بی خیال شود، اما او میگفت بازی را که شروع کرده باید تمام کند. ما منتظر سلیمان ماندیم و او را سوار ماشین کردیم. مصطفی و دوستش، سلیمان را به خانهای در حاشیه تهران بردند و او را کتک زدند تا برگهای را امضا کند که در آن نوشته شده بود به من بدهکار است.
وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود، گفت: من واقعا قصد آدم ربایی و گرفتن سند از دوست قدیمی ام نداشتم. مصطفی و دوستش که حالا فراری هستند مرا مجبور به این کار کردند. من اتهام آدم ربایی را قبول ندارم. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.
منبع: خراسان
انتهای پیام/