به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، حاج عبدالله والی، مسئول کمیته امداد امام خمینی (ره) بشاگرد بود. او که فرزند مرحوم مرشد نصرالله والی، پیرغلام روشندل امام حسین (ع) بود، توانست حدود ۳۶ سال با اجرای طرحهای گسترده عمرانی، مردم محروم بشاگرد را از فقرهای مختلف جدا کند و چهره قبلی این منطقه را به کلی دگرگون سازد. والی برای کمکرسانی به مردم این منطقه، جمعی از متمولین بازار تهران را جمع کرد تا برای گرفتن کمک از آنان مدد گیرد.
یکی از بازاریان آن روزگار تهران (دهه ۶۰) حسن صراف زاده بود که در زمینه پنبه، نخ و بافت پتو در بازار کشور شهره است. صراف زاده علاوه بر خدمترسانی بسیار در منطقه بشاگرد و سیریک در استان هرمزگان، در مشهد و منطقه نظرآباد استان البرز نیز خدمترسانیهای بسیاری داشته است که این کارها در قالب مدرسهسازی و امور عامالنفعه دیگر مثل راهاندازی صندوقهای قرضالحسنه مشهود است. او با گرفتاریهای متعدد، هنوز رسم اطعام محرم و رمضان در منطقه بشاگرد و سیریک را ترک نکرده است. در واقع، به همین مناسبت یعنی موسم اطعام روزهای پایانی ایام دهه اول محرم این منطقه توسط صرافزاده، ساعاتی را در دفترش مهمان شدیم تا پیرامون اهمیت کار خیر و آنچه در پی انجام آنها به دست آورده است، گفتگو کنیم که در ادامه میخوانید:
سال ۱۳۶۲ حاج عبدالله والی به صندوق قرضالحسنه الزهرا (س) آمد و منطقه بشاگرد را معرفی کرد. او پیشنهاد داد که برای کمکرسانی به این افراد به آنجا برویم؛ زیرا قبلاً خودش مسؤول کمیته امداد امام خمینی (ره) آن منطقه بود و از مدتها قبل در این منطقه محروم فعالیت داشت. ما نیز حدود ۱۰ نفر از متمولین بازار تهران را همراه خود به این منطقه بردیم که حدود ۱۷ ساعت در راه بودیم. طوری که برخی از آنان به حدی خسته شده بودند که میگفتند حاضریم هر چه میخواهید بدهیم، اما بگذارید برگردیم! بیشتر بازاریها پوست انداخته بودند و زیر آفتاب کشنده و گرد و خاک منطقه، اذیت میشدند. حتی بعضیهایشان لباسهای شیک پوشیده و ادکلن زده بودند! با منطقه بشاگرد و اقدامات عبدالله والی چگونه آشنا شدید؟
جادههای آن منطقه بسیار صعبالعبور بود. ما هم که زمینی به منطقه رفته بودیم، تا به مقر امام خمینی (کمیته امداد خمینیشهر) رسیدیم که محلی بیابانی بود و با چادر فضایی را ایجاد کرده بودند، حسابی اذیت شدیم. زمانی که رسیدیم این افراد بازاری، شرایط منطقه را دیدند و بسیار گریه کردند. صبح روز بعد، جلسهای به ریاست عبدالله والی تشکیل شد تا برای خدمترسانی برنامهریزی کنیم.
اول پیشنهاد شد، راه مناسبی برای این منطقه ساخته شود. همان جا نیز هیأت خدمتگزاران بشاگرد به ریاست محسن صرافزاده تشکیل شد.
برنامههای خدمترسانی این هیأت چگونه پیش رفت؟
ابتدا افراد حاضر در این هیأت، ۳ میلیون تومان در مجموع پول جمع آوری کردند که اول یک ماشین برای جادهسازی خریداری کردند. حاج عبدالله والی، عنصر اصلی این کار بود و در زمینه جمع آوری پول بسیار تلاش کرد. با انجام عملیات جادهسازی، مسیر ۱۷ ساعته این منطقه، به ۳ ساعت و نیم رسیده است.
در مقر امام خمینی (ره) یک آشپزخانه ایجاد و سپس بیمارستانی احداث شد. از هر ۱۰۰ کودک این منطقه، ۹۲ نفر میمردند. زیرا راهی به شهر وجود نداشت و وضعیت بهداشت نیز بسیار اسفناک بود؛ به حدی که در این منطقه، سرویس بهداشتی و حمام وجود نداشت و برای قضای حاجت کنار رودخانه میرفتند و کمی پایینتر، از همان آب رودخانه مصرف میکردند.
جمعیت این منطقه حدود ۷۲ هزار نفر بود و به دلیل اینکه بچهها میمردند، جمعیت رشد نمیکرد و افراد باسواد این منطقه حدود ۲ هزار نفر بود. در این راستا اول بیمارستان و مدرسه ایجاد شد. زحمات اصلی انجام شده برای این منطقه حاصل تلاش حاج عبدالله والی و برادرانش بود و ما از بازار، پول جمع آوری و برای پشتیبانی تزریق میکردیم. کمیته امداد امام خمینی (ره) در این منطقه بسیار کمکرسانی کرد. هماکنون در این منطقه صدها مدرسه، چندین مسجد، بیمارستان، خوابگاه، حوزه علمیه، مدارس شبانهروزی و ... احداث شده است.
چرا زمانی که این منطقه را شناختید، آن را آفریقای ایران نامیدید؟ در بدو ورود به این منطقه چه چیزهایی مشاهده کردید؟
ابتدای ورود برای اطعام آنها برنامهریزی کردیم. جالب است بدانید مردم این منطقه نمیدانستند برنج چیست و ماده مصرفی آنها، آرد خرما بود که از هسته خرما به دست میآوردند. همچنین بردهداری در این منطقه رواج داشت و افراد دختران خود را مثل یک برده میفروختند. به طور مثال با ۲۰ هزار تومان میشد دختر ۱۴ ساله خرید. ازدواجها در آن منطقه با مشکل روبرو بود و فرضا دختر ۱۴ ساله با پیرمرد ۷۰ ساله ازدواج میکرد، اما با روشنگریهای مرحوم عبدالله والی تمام این موارد طی ۲۰ تا ۲۵ سال اصلاح شد.
در این منطقه خانها حاکم بودند و حتی گاهی وقتی سوال میشد در کدام کشور زندگی میکنید، نمیدانستند. بعد از حدود ۵ سال از پیروزی انقلاب اسلامی، مردم منطقه فکر میکردند هنوز شاه در کشور حاکم است. این افراد شناسنامه نداشتند، اما به برکت تلاشهای حاج عبدالله والی صاحب هویت مشخص شدند. وضعیت امروز این مردم هماکنون نیز خوب نیست، اما میتوان گفت از زیر صفر به بالای صفر رسیدهاند.
در این مدت، مسئولین زیادی همچون شهید رجایی، مرحوم رفسنجانی و ... در این منطقه حضور پیدا کردهاند. برخی تصمیماتی نیز اتخاذ شد و انجام دادند، اما بعضی نیز کارهایی گفتند و انجام ندادند. امام خمینی (ره) نیز در سخنرانیهای خود همواره بر خدمترسانی به بشاگرد تاکید داشت و بارها در گفتههای ایشان، نام منطقه محروم بشاگرد به گوش میرسید. در این مدت مسئولین چه کمکرسانیهایی داشتند؟ آیا آنها اصلا در منطقه حاضر شدهاند؟
گویا برنامه اطعامی که برای مردم این منطقه در ایام محرم و لیالی قدر انجام میگرفت، هنوز ادامه دارد.
هنوز اطعام دادن در روزها و شبهای منتهی به تاسوعا و عاشورا و همچنین ماه رمضان ادامه دارد و در مجموع ۲۰ هزار پرس غذا برای مردم این منطقه طبخ و توزیع میشود. در گذشته غذا را طبخ میکردیم در وانت قرار میدادیم، صبح که حرکت میکرد، شب به روستاهای منطقه میرسید. راهها خراب بود و هرچند هنوز هم وضعیت خوب نیست، اما راهها بهتر شده است. البته حدود ۵ سال است که هیأت خدمتگزار از این منطقه خارج شده و دولت و کمیته امداد امام خمینی (ره) در حال فعالیت و خدمترسانی هستند؛ منتها سنت اطعام دادن خانواده ما در منطقه محروم «سیریک» و «بشاگرد» همچنان ادامه دارد.
نکته جالب اینکه هر مسئولی که در این منطقه حاضر شده، با گرفتاری و مشکلات مردم درگیر شده و این منطقه محروم و ساکنانش را فراموش نکرده است. حتی برخی از مسئولینی که از منصب کنار رفتهاند هنوز به مردم این منطقه کمک میکنند. به لطف همین حضورها و رسیدگیها، الحمدلله امروز وضعیت مردم بشاگرد و سیریک، کمی بهتر شده است، البته برای آنها میتوان گفت عالی شده است!
در این منطقه چه رخ داده است که وضعیت امروزش را بهتر از قبل میدانید؟
الآن پزشک، متخصص زنان، روحانی، معلم و ... همه از خودشان است. یعنی بچههای منطقه به حدی از توانمندی علمی و اجرایی رسیدهاند که دیگر لازم نیست از بندرعباس برایشان دکتر بیاورند. این پیشرفتها هم براساس برنامهریزیهای حاج عبدالله والی است که بچههای کوچک این منطقه با بهرهگیری از امکانات مدرسه و دانشگاه، توانستند به مرتبه پزشکی، معلم، روحانی و ... برسند.
مرحوم عبدالله والی
بچههای این منطقه خیلی باهوش هستند و بعضی از آنها حتی به ۴ زبان تسلط دارند. آنها در هر زمینهای که وارد میشوند، بهترین هستند و دلیل آن این است که این بچهها بکرند. امروز حدود ۳۶ هزار دانشجو در این منطقه مشغول تحصیل است.
در منطقه سیریک یک مسجد وسیع به نام صاحب الزمان (عج) ساختید. درباره علت و نحوه ساخت این مسجد توضیح دهید.
یک شب با عبدالله والی از بشاگرد به سیریک رفتیم. یک اتاقکی داشتند که مثلاً مسجد شیعیان بود. حاج عبدالله گفت شیعیان در این منطقه بسیار مظلوم واقع شدهاند و باید در این زمینه به آنان کمک کنیم. من هم به این دلیل که ارادت ویژهای به حضرت زهرا (س) دارم، مسجد جامع سیریک را ساختم و از همان سال نیز ماه رمضان و محرم در این مسجد اطعام داشتیم که در روز تاسوعا حدود ۳ هزار نفر از شیعه و سنی در این مسجد برای اطعام حضور پیدا میکنند و به عزاداری هم میپردازند. این برنامه موجب شد نگاه وحدتآمیزی میان شیعیان و اهل تسنن این منطقه برقرار شد که حاج عبدالله نقل میکرد این کار را بزرگترین خدمت خود میداند.
برنامه اطعام در این منطقه امسال به چه صورت برگزار میشود؟
برنامه اطعام هرساله از شب ششم محرم آغاز میشود و تا شب عاشورا ادامه پیدا میکند. مردم بندر سیریک حدود ۷ وعده اطعام میشوند که در هر وعده متوسط حدود ۵۰۰ پرس غذا ارائه میشود. در روز تاسوعا و شب عاشورا این تعداد به ۳ هزار پرس میرسد. البته روز عاشورا کم میشود؛ زیرا مردم منطقه در این روز، به روستاهای خود میروند. در این مسجد تمام افراد اعم از شیعه و سنی حضور پیدا میکنند.
ریشه این اطعام چیست؟ تا جایی که به خاطر دارم، پدر و مادرتان هم اهل اطعام مردم و عزاداران حسینی بودند؟
پدر من از طعام دادن لذت میبرد و هر موقع مشکلی برای ما ایجاد میشد و راه حل را جویا میشدیم، میگفت بروید، طعام بدهید. از همان اول نیز خودش در محرم روضهخوانی داشت و اطعام میکرد. ماه رمضان هم به مردم افطار میداد. یک مرتبه من از او سوال کردم چرا اینقدر غذا به مردم میدهی؟ بعضی پولدارها هم میآیند و سر این سفره غذا میخورند. این کار چه فایدهای دارد؟ پدرم گفت: آن پولدار هم اگر میآید، وقتی سر سفره مینشیند، گرسنه است. او عاشق اطعام بود. پدرم دو کار را همواره انجام میداد، یکی تهیه جهیزیه برای زوجها و دیگری نیز اطعام.
معتقدم افرادی که مشکل دارند باید بیشتر کار خیر انجام دهند و رمز ثروتمند شدن طعام دادن است. البته اطعام فقط پول نیست. برخی پول دارند و میتوانند اطعام بدهند، برخی نیز پول ندارند. میتوانند با یک لبخند دل دیگران را شاد کنند و این نیز اطعام و انفاق است. پیامبر (ص) میفرماید: اگر کسی من را شاد کرد، خدا را شاد کرده است. حال اگر بنده خدا را شاد کنیم، خدا را شاد کردهایم.
چرا تصمیم گرفتید در منطقه محروم، اطعام کنید؟ چرا در همین تهران برای اطعام برنامهریزی نکردید؟
زمانی که انسان بنا دارد میوه بخرد، سعی میکند درشتترین میوهها را انتخاب کند. اطعام نیز همینطور است. گاه انسان ثروتمندی را اطعام میکند و یک میزان سود میبرد. گاهی نیز فردی را اطعام میکند که به هیچوجه غذایی را نخورده است و آن، سود دیگری دارد. کدام بهتر است؟ قطعا کمک به آن نیازمند ثوابش بیشتر است. ما نیز به دنبال گُل کار هستیم.
اطعام در آن مناطق اثر وضعی بهتری دارد. بسیاری از آنها گوشت نخوردهاند و شاید دعای یکی از آنها برای تمام نسلهای بعدی آدم بهتر باشد؛ لذا اطعام برای آنها بسیار لذت دارد. حال اگر منطقه محرومتری پیدا کنیم، لذتش بیشتر خواهد بود و ارزش بیشتری خواهد داشت.
شما به عنوان یک خیر و کارآفرین، در مدرسهسازی هم فعالیت دارید. این وادی را چرا انتخاب کردید؟
قبلاً هم از من سوال شد چرا اینقدر مدرسه میسازید؟ گفتم: من تاجرم و این کار نیز نوعی تجارت است. من اگر ۴ میلیون تومان برای ساخت یک مدرسه هزینه کنم، خدا ۴۰ میلیون تومان به من پس میدهد؛ زیرا خدا بدهکار کسی نمیماند. اخیرا مدرسهای را در حال ساخت دارم که بیش از ۲۵ میلیارد تومان هزینه در پی خواهد داشت که این مدرسه بزرگترین مدرسه استثنایی کشور خواهد شد. من چیزی در این معامله از دست نمیدهم بلکه خداوند دهها برابر آن را به من بازخواهد داد. این مدرسه در نظرآباد در زمینی به وسعت ۱۰ هزار متر مربع در حال احداث است که دارای سالن بدنسازی، گفتاردرمانی، ۸۰ کلاس، مطب پزشک و روانشناس، سالن آمفی تئاتر و ... است که در مجموع ۴۰۰ نفر در آن مشغول تحصیل خواهند شد.
به طور مثال همین امشب دو پرس غذا در منزل بپزید و به دو نفر برسانید. اگر این غذا را به انسان پولدار بدهید یک سودی خواهد داشت و اگر به انسان فقیری بدهید، سود مضاعف. در مجموع، روزی شما بیشتر خواهد شد. من کار برای پول انجام نمیدهم. کار خیر را هم برای آخرت انجام نمیدهم. کسی که در این دنیا کار خیر نمیکند، خودش ضرر کرده است. نه در آخرت ضرر کند، بلکه در همین دنیا ضرر کرده است. در این دنیا اگر کار خوبی انجام دهیم در همین دنیا پاداش خواهیم دید؛ زیرا خداوند بدهکار کسی باقی نمیماند و ده برابر جواب میدهد.
کار خیر انسان را شاداب میکند و احساس رضایت در فرد به وجود میآورد؛ بنابراین خداوند مغز و ذهن انسان را به کار میاندازد. خداوند یک کیسه پر پول در منزل تحویل نمیدهد تا پاداش کار شما باشد بلکه مغز انسان را باز میکند تا به وسیله آن، کاری را انجام دهیم که سود زیادی در پی داشته باشد. البته باید بدانیم پاداش خدا تنها سود نیست. ممکن است خدا در عوض کار خیر، بلا یا بیماری را از سر ما دور کند.
بسیاری از مردم ممکن است با مطالعه سخنان شما برای کار خیر تشویق شوند، چه توصیهای برای انجام کار خیر به آنان دارید؟
در این مملکت در هر جایی میتوان کار خیر انجام داد. ممکن است کنار دست فردی، شرایطی وجود داشته باشد که از بشاگرد، بدتر باشد لذا هر کس در هر جایی میتواند، باید به انجام کار خیر بپردازد. معتقدم مدرسهسازی بهترین نوع کار خیر است. هر چه مردم باسوادتر شوند، کشور موفقتر است. جالب است بدانید من در زمینه تحصیلی موفق نبودم، اما با این وجود عاشق تحصیل مردم هستم و معتقدم اگر باسواد باشند، کولی نخواهند داد.
منبع:فارس
انتهای پیام/