به گزارش خبرنگار حوزه دریچه فناوری گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان، بازی Metro Exodus، را میتوان ادامه یکی از پایانهای بازی نسخه قبل دانست که برخلاف آن ها این بار کاربر با شروع و پایان مشخصی روبروست. اما موضوعی که شاید در میان مطرح شود این است که؛ چه اتفاقاتی قرار است در این بازی رخ دهد. وقایع بازی Metro Exodus، سالها پس از اتفاقات نسخه قبل رخ خواهد داد بنوعی دنباله یکی از پایانهای آن بازی هستند. البته برخلاف Last Light، این بار با اثری با چند پایان مختلف طرف نیستیم و بازی برای همه شروع و پایان مشخصی دارد.
Exodus به معنای هجرت و سفری گروهی است که باید بگوییم یک نامگذاری منطقی برای این بازی است؛ چرا که داستان نسخه جدید مترو در رابطه با سفری برای پیدا کردن مکانی عاری از رادیواکتیو و موجودات جهشیافته است. آرتیوم، شخصیت اصلی نسخههای پیشین در این قسمت هم حضور دارد و بازی درست از جایی آغاز میشود که وی، تاکید دارد میتوان در ورای مسکو ویرانشده در اثر انفجارات اتمی، جایی برای زندگی کردن به دور از تبعات انفجاری اتمی پیدا کرد که البته این ایده خیلی استقبال سایرین را در پی ندارد! با این حال در نهایت اتفاقات در بازی Metro Exodus بهگونهای رقم میخورند که آرتیوم و چند تن از دوستانش از جمله میلر و آنا، همسر آرتیوم، سفری را برای پیدا کردن این بهشت موعودِ عاری از ویرانی جنگ آغاز میکنند.
همانند دو نسخه قبل، خوشبختانه مترو داستان را مهمترین برای خود قرار میدهد. آنلاین محور شدن بسیاری از بازیها و البته فروش قابل توجه این دست از بازیها، ناخوداگاه این تصور را که گیمپلی باید همواره در اولویت باشد در ذهن سازندگان ایجاد میکند، اما Metro را تحت تاثیر قرار نداده و بازی همچنان داستان را بالاتر از هر چیزی قرار میدهد و شاید به همین دلیل منتظر کاتسینهای طولانی و گیمپلی بدون مبارزه زیادی باشید. البته اگر یکی از نسخههای قبل هم بازی کرده باشید این لفظها چندان هم نباید برایتان عجیب باشند. این صحنهها اصلا حکم پرکردن عریضه را ندارند و اگر کمی با شخصیتهای گروهتان و ویژگیهای شخصیتی آرتیوم اطلاع داشته باشید، صحیتهای میان شخصیتها بسیار برایتان حذاب خواهد بود و برای کاراکترها دیالوگهای مفید و زیبایی نوشته شده است. چنین مواردی باعث میشوند هر کاراکتر برای شما خاص باشد و سرنوشت تقریبا تمام اعضای گروه به مرور زمان برایتان مهم و مهمتر شود.
آرتیوم، مانند دو نسخه قبل به جز لحظاتی که Journal خود را مینویسد ساکت است؛ اما این سکوت به معنای خشک و توخالی بودن او نیست. او با استفاده از حرکات دست خود در لحظات مهم، به خوبی پیام و حرف خود را به مخاطب میرساند و این حرکات آنقدر خوب طراحی شدهاند که شما بدون شنیدن کلمهای از او و یا دیدن چهرهاش به خوبی میتوانید متوجه حالات لحظهای بشوید. ناگفته نماند که این طراحیهای زیبای انیمیشنهای مختلف، گاها با باگهای آزاردهنده ترکیب شده و زیبایی آنها را از بین میبرند و زمانی که آرتیوم درون فرد دیگری در قطار گیر میکند یا به دلیل یک باگ عجیب، صحبت میان او و فرد دیگری ناگهان قطع میشود، قطعا دیگر آن زیباییها به چشم نخواهند آمد.
از نظر تِم و فضای کلی داستان، Metro Exodus تفاوت بزرگی با دو نسخه قبلی این سری دارد. در حالی که ۲۰۳۳ و Last Light به ماجراجوییهای آرتیوم و یارانش در ویرانههای مسکو و اکثرا تونلها و ایستگاههای مترو خلاصه میشدند و البته میشد رنگ و بوی یاس و ناامیدی و تلاش برای بقا در محیطی بیرحم را در بازیها با تمام وجود حس کرد، این بار همهچیز در رابطه با امید است؛ امید به پیدا کردن جایی امن، امید به پیدا کردن آرامشی که سالها زندگی در ایستگاههای مترو از مردم سلب کرده و البته امید به ساخت آیندهای جدید و نو.
این تغییر تم داستانی از یک تاریکی مطلق به نوری در انتهای راهرو، تاثیرش را نه فقط روی داستان که روی تکتک اجزای بازی از گیمپلی گرفته تا حتی سبک طراحی گرافیکی آن گذاشته و البته با اینکه ویژگیهای جدید گاهی مترو را به تجربهای لذتبخش تبدیل میکنند، اما گاهی هم به معنی فاصله گرفتن بیش از حد آن از چیزی که باید باشد، هستند.
نکته جالبی که در کل در رابطه با Metro Exodus وجود دارد، این است که علیرغم مشکلاتی که بازی یدک میکشد، فصل پایانی و پایانبندی معرکه آن جور خیلی از مشکلاتش را میکشد؛ جدا از شخصیتپردازی که پیشتر به آن اشاره داشتیم، فصل پایانی از حیث اتمسفر هم دوباره همانچیزی را ارائه میدهد که از این مجموعه انتظارش را داریم؛ یعنی حس بودن یک فضای تاریک، مرموز، سرد و تا دلتان بخواهد ترسناک و همین کافی است تا این دقایق جذابترین بخشهای بازی باشند.
نوبتی هم که باشد، نوبت گفتن از تاثیرات مثبت این ویژگیهای جدید بازی است. سری مترو همیشه یک تجربه کاملا خطی بوده که ماموریتها در آن صرفا به رفتن از نقطهای به نقطه دیگر و کشتار دشمنان خلاصه میشدند اما با این حال به لطف سبک طراحی جدید محیطها، بازی کمی از آن روند خطی خودش خارج و تجربهای جدید ارائه میکند. بهعنوان مثال، در کنار ماموریتهای اصلی، یک سری ماموریت جانبی هم معمولا از طرف دوستانتان در قطار به شما محول خواهد شد که شاید گاهی فراتر از یک ماموریت ساده مثل پیدا کردن یک عروسک یا پاکسازی کمپ راهزنان نباشند، اما بازهم تنوع خوبی در کنار ماموریتهای اصلی بازی بهحساب میآیند؛ مخصوصا که Metro Exodus، گانپلی بسیار عالی هم دارد و همین عاملی است که باعث میشود از مبارزات بیشتر در بازی استقبال کنیم و حتی برای لوتی که قرار است در این مبارزهها نصیبمان شود هم شده، با اشتیاق به سراغ ماموریتهای فرعی اثر برویم.
انتهای پیام/