به گزارش گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، مهمان این هفته برنامه دست خط پیروز حناچی شهردار تهران بود.
پیروز حناچی ۵۵ ساله اهل تهران است، اولین دوره دبیرستان معروف مفید را تجربه کرده است. از دانشجویان رشته معماری، معاون وزیر راه و شهرسازی در دولت یازدهم بوده است.
باید قبول کنیم که شما در سختترین شرایط سکان شهرداری دست شما داده شد.
حالا به هر صورت قسمت این بود؛ البته کشور ما همیشه به نوعی این شرایط را داشته است. شکل آن تغییر کرده، ولی به نظر میرسد این دوره قدری سختتر است.
به خصوص این که در همین دوره شورای شهر شما سومین شهرداری هستید که سکان را در دست میگیرید و انتخاب شدن شما هم جالب بود. شما با آدمی رقابت کردید که با او کار کرده بودید و در واقع وزیر شما بود. شما معاون آقای آخوندی در دولت یازدهم بودید.
بله. البته این موضوع برنامهریزی شده نبود، چون تعداد کاندیداها بیشتر بود
دو نفر نهایی شما بودید.
بله. ضمن احترام به ایشان بالاخره جزو همکاران همدیگر از قدیم بودیم و ارادت داریم. به هر حال قسمت این بود.
فاصله شما هم یک رای بود.
بله. رقابت سنگینی بود.
اگر خودتان جزو شورای شهر بودید به پیروز حناچی رای میدادید یا عباس آخوندی؟
ترجیح میدادم آن زمان که در شورا بودم به آن فکر کنم (میخندد). به هر صورت رای اعضای محترم شورا اغنایی است، یعنی باید اغنا شوند کاری که میکنند به جهت رای دادن راضی باشند، نه تنها در این مورد که در بقیه موارد نیز اینطور است.
نمیخواستم به این موضوع ورود کنم، ولی مخاطبان ما حتماً سوال میکنند که چرا این پرسیده نشده است، در این چند هفته اتفاق تلخی برای اولین نفری که شهردار تهران در این دوره شد، افتاد. آن زمان شما معاون ایشان هم بودید. خیلی حرف و حدیثهای به قول معروف زرد در این مورد زیاد شد. از ابتدا خیلیها مخالف بودند که ایشان شهردار شود. این درست است؟ تایید میکنید یا خیر؟
به هر حال اعضای شورا به اتفاق به ایشان رای دادند. کم اتفاق میافتد ۲۱ نفر اعضای شورای شهر به یک نفر رای دهند. من فکر میکنم در مقام قضاوت نیستم و نباید بود. ما روایت داریم و در فرهنگ ما است که به راحتی قضاوت نباید کرد، حتی استهزاء هم نباید کرد، ولی دعاهایی داریم که از خدا میخواهیم ما را یک لحظه به خودمان وامگذارد! همان یک لحظه میتواند مسیر زندگی آدم را تغییر دهد و به هر صورت اتفاق خوشایندی برای ما و همنسلهای ما نبود. کسانی که بعد از انقلاب را درک کردند و مدیران مختلفی را در شرایط مختلفی دیدند
اوضاع شهر تهران چطور است؟
در سال ۹۶، شهریور ماه، در نظرسنجی که از مردم تهران شد به دو مشکل اصلی آلودگی هوا و ترافیک اشاره کردند. از طرف مردم تهران این دو مورد ذکر شد، اگر الان سوال کنید شاید مسائل اقتصادی اولویت داشته باشد. قطعاً هم مسائل اقتصادی اولویت داشت. ولی آن زمان مردم تهران این دو نکته را به عنوان پرمخاطبترین جواب سوالات اشاره کرده بودند.
کلانشهرها معمولاً با مشکلات زیادی از جمله این دو مشکل و در کنار آن حاشیهنشینی مواجه هستند. تقریباً همه
کلانشهرها با شدت و ضعف است. سیاستهای ما در اداره امور شهر میتواند بازدارنده باشد و میتواند دامنزننده به این موضوعات باشد. باید تلاش شود شهر را با تعادل اداره کنیم.
یکی از سیاستهایی که خودتان بیان کردید و بیشتر شنیده شده افزایش عرصههای عمومی شهر به دلیل آلودگی هواست. فکر میکنم برای مردم هم جذاب باشد که تا الان چه کردید و مسیر بعدی شما چه خواهد بود؟
به هر صورت، کیفیت و بالا بردن آن در شهر یکی از اهداف تمام شهرهای موفق دنیاست. شما آنچه از هر شهری در بدو امر در ذهن شما نقش میبندد مربوط به حوزه قلمرو عمومی است. مثلا وقتی در پاریس میروید آن حجم و سطح زیادی از فضا که به شکل عمومی استفاده میشود در ذهن شما از پاریس نقش میبندد. هر جای دنیا که بروید اینطور است. به همین خاطر بزرگترین ثروت شهرها آن بخشی است که به شکل عمومی در حوزه قلمرو عمومی اتفاق میافتد.
ما این را سالها به شکل پارکها میدیدیم. پارک ایجاد میکردیم، ولی شکل و نوع این فضاها در دنیا تغییر کرده است. مردم اصلیترین بازیکننده و بازیگر در این فضاها هستند. برای اولین بار در تپههای عباسآباد این اتفاق افتاد. چگونه این اتفاق میافتد؟ اینکه بستر و فضا را برای حضور مردم آماده کنید.
پل طبیعت؟
مثلاً جاذبههایی همانند پل طبیعت است. پل طبیعت نتیجه یک مسابقه معماری بود که بین ۱۶-۱۵ پلساز ایران برگزار شد. اتفاقاً یک شرکتی که در عباسآباد هم کار آرشیتکت را میکرد هم شرکت کرد. در دو مرحله مسابقه پیش رفت و آن شرکت آرشیتکتور برنده شد. استفاده از ظرفیتهای خلاقانه، زیباییشناسی، انتخاب درست موضوع و ایجاد جاذبههایی که مردم آن نقطه را به عنوان مقصد انتخاب کنند، از خصیصههای حوزه قلمرو عمومی است.
در این دوره کوتاه که ما بودیم، تلاش زیادی صورت گرفته برای اینکه این فضاها شکل پیدا کند. یک نمونه کوچک را در میدان هفت تیر میبینید. برای من اساساً پذیرفته نیست که ما یک ... وسط یکی از میدانهای اصلی شهر داشته باشیم. به همین خاطر روزهای اولی که مسئولیت را پذیرفتم، یک پیگیری کردم و دستور دادم این باید جمع شود. آنجا احتمالاً بتون برای مترو تولید میکردیم، شاید بیرون هم میدادند، بالاخره تولید میکند و اگر ظرفیت مازاد داشته باشد. ولی اصلاً پذیرفته نیست وسط میدان شهر چنین اتفاقی رخ دهد، بقیه جاهای شهر هم نباید این اتفاق رخ دهد.
شهر را برای کسانی میخواهیم که در آن زندگی میکنند پس باید بهترین کیفیت را برای آن فراهم کنیم. خیلی از ظرفیتهای دیگر در شهر هست که پتانسیل چنین موضوعی را دارد. مثلاً خیابان ولیعصر (عج) یکی از اینها است. ما در دنیا کم خیابانی را داریم که نزدیک ۲۰ کیلومتر طول آن باشد و ۱۸ هزار درخت چنار ۷۰-۶۰ ساله در آن وجود داشته باشد. در چند سال اخیر اتفاقاً تلاش کردیم آن بخشی را که مریض شده بودند یا از بین رفته بودند احیا کنیم. مهم داشتن این نگاه است. مهم این است کسانی که شهر را اداره میکنند این فضاها را به عنوان فضاهای پرظرفیت سرمایهگذاری کنند و بهره آن را بگیرند.
مثلاً شما در کشور همسایه ما، ترکیه، میدانی به نام میدان «تقسیم» داریم؛ به جهت دوره زمانی با میدان توپخانه تهران، میدان امام خمینی (ره) قابل مقایسه است. خیلی زود این فضاها به عنوان فضاهای درجه اول شهر مورد توجه قرار میگیرد. الان به طور قطع هر کسی استانبول برود به خیابان استقلال سر میزند. یکی از جاذبههای شهر شده است. مهم این است که آن تشخیص درست داده شود و آن مسیر کارشناسی شده پیش برود.
ما فراوان در تهران این موارد را داریم. خوشبختانه در دورههایی هم شهرداری به این موارد توجه کرده است. مثلاً خیابان ۱۵ خرداد زمانی ماشین، آدم، بار، دوچرخه و ... در هم میلولیدند و شهرداری تصمیم گرفت آنجا را پیادهراه کند. من مطمئن هستم تصمیم بگیرید آنجا را سواره کنید اولین کسانی که مخالف هستد همان ذینفعان یعنی کاسبان آن منطقه خواهند بود، چون بعد از این اتفاق کیفیت آن فضا به نسبت قبل خیلی بالاتر رفت و میزان مراجعه هم بیشتر شد. البته گرفتن چنین تصمیماتی زیرساختهای مناسب هم میخواهد یعنی اگر ما ایستگاه مترو ۱۵ خرداد را در آنجا نداشتیم نمیتوانستیم چنین اتفاقی را شکل دهیم. هر جایی در شهر مانند میدان امام خمینی، خیابان لالهزار، خیابان ولیعصر که این زیرساختها رفته و ایستگاههای مترو وجود دارد کاملاً پتانسیل چنین اقداماتی را دارد.
یعنی در ادامه مسیر شما ممکن است شاهد باشیم یکسری جاها مانند ۱۵ خرداد شود؟
بله. به هر صورت کاهش استفاده از خودروهای شخصی یکی از اصلیترین اهدافی است که ما تعقیب میکنیم. اجازه دهید من آمار کوچکی خدمت شما اشاره کنم. ۸۰ درصد آلودگی تهران برای وسایل نقلیه موتوری است. آنهایی که سوخت فسیلی مصرف میکنند. از این میزان آلودگی ۴۰ درصد مربوط به خودروهای شخصی است. یعنی افرادی که معمولاً تکسرنشین سوار ماشین میشوند و در خیلی موارد در شهر تردد میکنند. این دلایل مختلف دارد. این که برآیند تصمیمات ما این طور نبوده که هزینه استفاده از ماشینهای شخصی را بالا ببرد و البته وسایل نقلیه عمومی ما، حمل و نقل عمومی ما هم به اندازه کافی ظرفیت کشش جمعیت را نداشته است.
خوشبختانه با توسعه مترو این زمینه دارد فراهم میشود. در حال حاضر ۷ خط فعال مترو داریم که البته ۶ و ۷ در حال کامل شدن است، ولی بقیه خطوط و ایستگاهها کامل است. باید تلاش کنیم میزان تاثیرگذاری مترو را در شهر بالا ببریم. در حال حاضر چیزی حدود ۱۵ – ۱۶ درصد از بار حمل و نقل عمومی بر روی مترو است.
دو هزار واگن کم داریم.
بله. برای این که این زیرساخت به حداکثر استفاده خودش برسد، به این معنا که فاصله قطارها با همدیگر حداکثر دو دقیقه شود و شما دو دقیقه حداکثر تا قطار بعدی صبر کنید ...
الان چند دقیقه است؟
الان متفاوت است. در برخی از خطوط که خطوط پرترافیک هستند، ۴ دقیقه است و در برخی ۶ و ۸ دقیقه است و در برخی هم که به تازگی راه افتاده است، با ۱۵-۱۴ دقیقه شروع میشود تا کاهش یابد، ولی نقطه بحرانی ما تعداد واگن و تعداد قطارها است. اشاره شده بود که ما ۷۰ واگن که CKD آمده بود در گمرک داشتیم و خیلی برای ترخیص پرسروصدا شده بود. آنها الحمدالله تبدیل به قطار شده است.
دیروز که ما با حضور معاون اول رئیسجمهور از واگنسازی تهران بازدید داشتیم که ۷۰ درصد واگنهای تهران را تاکنون تامین کرده، سه قطار آماده تحویل بود و انشاالله تا مهرماه هر ماه یک قطار به مجموعه اضافه میشود. یک قطار شامل هفت واگن است که طول یک ایستگاه را دربرمیگیرد.
با این اوصاف و تحویلی که اتفاق افتاده، یک اتفاق مثبت در حمل و نقل شهری را باید شاهد باشیم دیگر؟
به طور قطعی این قطارها برای خط ۶ و ۷ مورد استفاده قرار میگیرد، ولی به هر صورت باید کاری کنیم که از حداکثر راندمان زیرساختهایی که داریم باید بهره ببریم. برای اولین بار با راهاندازی خط ۶ و ۷ ما خط لوپ تهران را هم توانستیم دست پیدا کنیم، یعنی دایرهای که تقریباً همه خطوط را قطع میکند و این امکان را به وجود میآورد که شما به راحتی بتوانید خط عوض کنید و مسیر خودتان را تغییر دهید. تا قبل از این خطوط اصلی ما مثلا با شروع پیدایش مترو با خط شمالی-جنوبی و شرقی-غربی تهران ایستگاه امام خمینی (ره) فقط این حالت را داشت. بعدها ایستگاههای دیگری هم اضافه شد، ولی با شکلگیری این لوپ، عملاً خیلی از خطوط به همدیگر وصل میشوند و لازم نیست شما به ایستگاههای اصلی بیایید و این یک تحولی در شهر تهران است.
در رنکینگ جهانی، متروی تهران بین ده تا پانزدهمین متروی دنیا تلقی میشود. ما دیر شروع کردیم، ولی خوب پیش رفتیم. انشاالله امیدواریم خط ۸، ۹ و ۱۰ را هم به زودی بتوانیم شروع کنیم. اصلیترین مانع ما در مترو یارانه زیادی است که در بخش حمل و نقل میدهیم. وسیلهای است که مردم خیلی خوب از آن استقبال میکنند و البته نمیخواهم باب قیمت را باز کنم، ولی تقریباً ۱۰ درصد قیمت واقعی را روی بلیطها با مردم حساب میکنیم، اگر زیرساختها یعنی تونل، ریل و ایستگاهها را به آن اضافه
یعنی اگر قیمت بخواهد واقعی شود باید چند درصد افزایش دهید؟ ۹۰ درصد؟
البته در همه جای دنیا در حمل و نقل عمومی یارانه داده میشود، ولی میزان آن بحث است.
چقدر فکر میکنید مناسب باشد؟
مثلاً در کلانشهرهای دنیا، کلانشهرهای اروپایی قیمت هر سفر بین ۳ تا ۵ یورو است. البته درآمد سرانه هم بالاتر است و متناسب با این مبلغ است یعنی ...
و قابل قیاس با ما نیست. درست است؟
بالاخره کسی که بین ۵-۳ یورو میدهد حداقل ۳ هزار یورو در ماه هم درآمد دارد. البته آنها هم مثل ما سیستمهای تخفیف ماهانه و هفتگی و طولانی مدت را دارند. مثلاً قیمت واقعی بلیط ما الان در پشت گیشه ۱۲۰۰ تومان است، ولی کسی که ۶ ماهه میخرد یا اعتباری میخرد تا هزار یا زیر هزار کاهش مییابد.
سه هزار اتوبوس جدید هم گفتید میخواهیم.
تهران در حال حاضر حدود ۳۵۰۰ اتوبوس فعال دارد که البته برخی از اینها به دلیل اورهال شدن و یا تعمیرات ممکن است از دور خارج شوند.
اوضاع برخیهایشان خیلی خراب است.
بله. متوسط عمر اتوبوسهای ما ۱۰ سال است. حدود ۳۰ درصد آن دست شرکت واحد اتوبوسرانی است و بیش از ۶۰ درصد در اختیار تعاونیها و بخش خصوصی است که تحت مدیریت شرکت واحد بهرهبرداری میشوند. حدود ۳ هزار دستگاه اتوبوس نیاز داریم که گپ بین مترو و شهر را بتوانیم حل کنیم.
در جایی گفته بودید احتمال دارد از ریل شهری برای خیابان شهری استفاده کنیم.
در خیابانهای پتانسیل بالایی دارند یعنی فضای کیفی دارند، روشهای حمل و نقل عمومی میتواند متناسب با این فضاها باشد و باید کاری کرد که کیفیت فضاها بالا برود.
یکی از این روشها LRT است. در حقیقت قطارهای سبک ریلی که انواع و اقسام آن در دنیا وجود دارد. برخی از اینها برق را
از زمین میگیرند و برخی از هوا میگیرند، ولی به هر صورت در وسط و آکس خیابان همه اجرا میشوند. شما میدانید الان در خیابان ولیعصر جبهه غربی و جبهه شرقی ارزش املاک تغییر کرده که به خاطر عبور BRT است. یعنی یک طرفه بودن خیابان و عبور BRT این تاثیر را گذاشته است. ما خیلی راحت میتوانیم حمل و نقل عمومی را به وسط خیابان منتقل کنیم و خیابان دوطرفه شود و این ارزش را به هر دو طرف خیابان برگردانیم.
این کار را میکنید؟
این جزو برنامهها است که داریم روی این مطالعه میکنیم.
یعنی دوباره دو طرفه شود؟
میتواند خیابان دوطرفه شود. حالا نه این که دو طرفه بودن ارزش است، ولی این اجرای LRT در وسط ولیعصر یا خیابانهایی مثل ولیعصر، جمهوری هم همین وضعیت را دارد و حتی انقلاب هم اگر خط مترو زیر آن نبود کاملاً این وضعیت را داشت، منتهی ولیعصر هم خیابان نوستالژیک است که مردم خاطرات جمعی دارند و یک خیابان تاریخی است که درختان چنار آن کاملاً منحصر به فرد هستند و عرض پیادهروها به اندازه قابل قبول است و با کشیدن LRT میتوانید در ساعاتی از روز خیابان را حتی پیادهراه کنید یا قسمتهایی از خیابان ولیعصر را تبدیل به مسیرهای پیاده کنید. این چیزی است که شهر ما نیاز دارد و ما در حال برنامهریزی برای اینگونه فضاها هستیم.
چقدر در عرصه عمومی در همین مدت کوتاه اضافه کردید؟
برای این کار استفاده از حداکثر خرد جمعی را در دستور کار قرار دادیم. چند مسابقه برگزار کردیم؛ مسابقه معماری و طراحی شهری. یکی برای طراحی پهنه جنوبی دریاچه خلیج فارس (چیتگر) است که نتایج مسابقات درآمده و آماده برای پیگیری است. اتوبان حکیم، ارتباط و دسترسی بین چیتگر و دریاچه خلیج فارس را عملاً قطع کرده است. اصلا صورت مسئله این است کسی که با دوچرخه یا پیاده به چیتگر میآید چگونه به دریاچه خلیج فارس وصل شود و این فضا چقدر جذابیت داشته باشد که این مسابقه برگزار شد و تعداد زیادی شرکت هم شرکت کردند و این یکی از پروژهها بود. من مطمئن هستم این پروژه اجرا شود، خیلی تاثیرگذار خواهد بود.
یکی دیگر از اینها که در اوایل اردیبهشت ماه نتایج آن درآمد که نتیجه ۶ – ۷ ماه کار مستمر بود و رقابت شدید بین ۱۰۰ شرکت بود که در نهایت به ۱۰ – ۱۲ شرکت رسید و در چند مرحله انجام شد، محور قطار تهران-تبریز بود که در منطقه ۱۷ و ۱۸ به طول ۹ کیلومتر و عرض متوسط ۵۰ تا ۱۰۰ متر را در بر میگیرد که نتایجش درآمده است، یک شرکت خارجی و یک شرکت ایرانی برنده مسابقه شدهاند و امیدواریم به زودی بتوانیم این را استارت بزنیم. من مطمئنم اجرای چنین پروژههایی سرنوشت آن منطقه را میتواند تغییر دهد.
ممکن است شهرداری فراخوانی بزند - البته باغی که آنچنان نمانده است - بخواهد از مردم هم خریداری کند؟
به هر صورت باغات بزرگ مخصوصاً آنهایی که جنبه و ارزشهای تاریخی و فرهنگی دارند یا واقعهای در آنها اتفاق افتاده یا منتسب به دوره خاص یا شخصیتهای فرهنگی و تاریخی مربوط هستند، در دستور کار عمومی قرار دارد و این را تعقیب میکنیم و تلاش میکنیم این را حفظ کنیم. اخیراً دیدید خانه نیما، خانه جلال و خیلی از مفاخر کشور تثبیت شد و تلاش شد برای این که اینها برای شهر باقی بمانند و این حرکت عمومی به طور ... مثلاً دو باغ بزرگ مستوفی و الغدیر بود که با بنیاد توافق شد که تبدیل به فضاهای عمومی شوند و در خدمت مردم شهر تهران باشند. یکی در منطقه ۱۴ بود و دیگری در منطقه ۲ تهران.
چقدر شهرداری بدهی دارد؟
میگویند به بیل گیتس گفتند ثروت شما چقدر است؟ گفت الان یا الان! بدهیهای ما در شهرداری دینامیک است. تخمین ما بالای ۵۰ هزار میلیارد است.
چقدر ارث رسیده است؟
همهاش ارث رسیده است. حدود ۲۹ هزار میلیارد بدهی بانکی داریم که البته در حال تسویه کردن و تادیه کردن آن هستیم. بخشی را با دولت به عنوان بدهیهای دولت تهاتر کردیم. آن مثال بیل گیتس را هم که گفتم به این دلیل است که خیلی از کسانی که طلب از شهرداری دارند وقتی مراجعه میکنند ما متوجه میشویم.
دولت تا الان با شما چطور همراهی کرده؟
خوشبختانه رابطه خوبی با دولت داریم. اعتقاد من بر این است که تهران هم به دلیل پایتخت بودن و هم به دلیل بزرگترین کلانشهر ایران و منطقه بودن، مسائل و مشکلاتش را تنها شهردار و نظام مدیریت شهری آن نمیتواند حل کند. بخشی از این موضوعات حاکمیتی است.
مثلاً موضوع حمل و نقل عمومی در تهران قطعاً یک موضوع حاکمیتی است.
مشابه آن در کلانشهرهای دیگر هم وجود دارد، البته تهران با فاصله بسیار زیادی با بقیه کلانشهرها است. مثلاً طول خطوط در دست احداث الان در تهران ۱۰۰ کیلومتر است و کلانشهر بعدی ۵۰ درصد این است که اصفهان است و بعد از آن بقیه کلانشهرها ۵۰ درصد اصفهان هستند. یعنی فاصله با تهران اینگونه است و موضوع تهران موضوع حاکمیتی است و قطعاً بدون رابطه خوب با دولت و حاکمیت نمیشود این موضوع را اداره کرد. تمام تلاش ما این است که این رابطه را خوب کنیم. در این رابطه خوب هم دولت بهره میبرد و هم ما بهره میبریم.
رابطه شما با مجلس چگونه است؟
رابطه خوبی داریم..
مشکل فضایی که آقای محسن هاشمی میگفت درباره دور مجلس و گلایهای هم کرد، هنوز حل نشده؟
به هر صورت طرح توسعه اطراف مجلس است. نظر شخصی من این است که با فضاهای کمتر از این هم میتوان پارلمان را اداره کرد.
رابطه با شورای شهر چطور است؟
الحمدالله خیلی رابطه خوبی داریم. به هر صورت تمام تلاش ما این است که نظرات تخصصی و کارشناسی اعضای شورای شهر را توجه کنیم و پاسخ دهیم.
در مترو اتفاق خاصی افتاد که اخیراً آقای محسن هاشمی تذکر درباره ناآرامیهای داخل مترو دادند؟
ما یک مشکل جدی در شهر تهران داریم. به نسبت پستهای مصوب، نیروی انسانی سه برابری داریم.
یعنی سه برابر مازاد نیرو داریم؟
بله. حدود سه برابر به طور متوسط نسبت به پستهای مصوب. حتی در مقایسه با کلانشهرهای دیگر دنیا هم این وضعیت ما وضعیت حادی است. طبیعتاً باری که این بخش از نیروی انسانی به هزینههای جاری ما وارد میکند بار سنگینی است مخصوصاً سال که عبور میکند افزایش حقوق را داریم و یک دستگاه درآمد هزینهای هستیم. عمده درآمد را از طریق ارائه خدمات و عوارض کسب میکنیم و باید تادیه کنیم.
چقدر بودجهتان را ماهیانه از دولت میگیرید؟
به طور متوسط از مالیات بر ارزش افزوده در سال حدود زیر ۳ هزار میلیارد میگیریم. بودجه امسال نزدیک ۱۹ هزار میلیارد است. مابقی را خودمان تامین میکنیم.
چقدر تخصیص داده میشود؟ ۱۰۰ درصد تخصیص داده میشود؟
معمولاً ۱۰۰ درصد است. اینی که میگویم ۱۰۰ درصد تخصیص است. کلانشهرهای دنیا و همه شهرهای دنیا باید بتوانند سرویس و خدمات ارائه کنند و عوارض بگیرند که بتوانند خودشان را اداره کنند. چطور ایدهآل ما این است که دولت را با مالیات اداره کنیم، در شهرداریها چنین چیزی هست که منابع مالی سالم و پایدار را باید به اندازه فراهم کنیم. اگر از من بپرسید که الان منابع مالی سالم و پایدار برای اداره امور شهر دارید، پاسخ من به طور قطعی مثبت نیست. همه منابع ما منابع سالم نیست و ایجاد عارضه میکند.
حدود ۷۰ درصد بودجه ما به ساخت و ساز وابسته است اعم از شکل قانونی و شبه قانونی آن! تمام تلاش ما این است که به هر صورت این را به شرایط قابل قبولی برسانیم. دو لایحه الان در مجلس مطرح است، یکی لایحه منابع مالی پایدار که خوشبختانه بالاخره از دولت خارج شد و دیگری مالیات بر ارزش افزوده که تمام تلاش ما این است که نه فقط شهر تهران بلکه همه شهرهای کشور این مشکل را حل کنیم.
شما اوایل که شهردار تهران شدید خدمت آقا رسیدید؟
بله، خدمت ایشان رسیدم.
توصیهای داشتند؟
البته جلسه مستقلی نبود، ما برای نماز خدمت ایشان رسیدیم. توصیه کردند که از متخصصین در اداره امور شهر استفاده کنید و این شهر خیلی شهر با فرهنگ و با عقبهای است و به این عقبه و فرهنگ توجه کنید. از حداکثر بضاعت نیروهای متخصص هم در اداره امور شهر استفاده کنید.
متخصص داخل؛ این صحبت مربوط به نقلی نبود که از شما کرده بودند؟
نه، آن نقل یه خورده کجسلیقگی بود.
اینکه چطور برای فوتبال مربی خارجی میآورید، ولی متخصص شهری از خارج نمیآورید.
ببینید، ما تجربیاتی که در کلانشهرها را نداشتیم. اگر به دهه ۳۰ برگردید حدود دو میلیون جمعیت داشته است و الان جمعیت تهران ۸.۵ میلیون نفر است. میتوانیم از تجربیات استفاده کنیم و با همین نیروهای متخصص داخلی شهر را به بهترین نحو اداره کنیم.
آقا به اظهارنظری که از سوی شما شده بود اشاره کردند؟
سوال کردند و من توضیح خدمت ایشان عرض کردم.
۱۰۱ برج روی گسل داریم؟
آمار دقیق را نمیتوانم بیان کنم.
بر طبق گفتههای شما بیان میکنم که اشاره کردید.
آمار برای زمانی است که من در وزارت راه و شهرسازی بودم.
بله.
آن زمان مطالعهای روی بلندمرتبههای تهران داشتیم. به هر صورت وقتی مجوزهایی داده شود که به این نکات کمتر توجه شود، البته ما پهنههای دقیق گسلی تهران را بعداً نقشههایش را ابلاغ کردیم، البته قبلاً وجود داشت، ولی کاملاً پهنهبندی نشده بود. در اواخر سالهای ۹۵ و اوایل ۹۶ این نقشهها ابلاغ شد.
الان اگر به شهرداری مراجعه کنید اگر در حریم درجه یک گسل باشید ساختمانهای حیاتی مانند بیمارستانها و مدارس و حجمهای سنگین را اجازه ساخت نخواهند داد، ولی ساختمانهایی با تراکم متوسط یا کم مجاز هستند، آنها هم تحت شرایط خاص و با محاسبات دقیقتر اجازه ساخت دارند.
آقای حناچی به عنوان یک فرد سرد و گرم چشیده اهل سیاست فضای کشور را چطور میبینند؟
در حال حاضر فکر میکنم با تجربهای که از دوران دفاع مقدس داریم، در جنگ هستیم، فقط گلولهای شلیک نمیشود. یعنی به جهت شرایط اقتصادی شرایط حادی داریم که شاید با سال ۶۵ قابل مقایسه است. دورانی که نمیتوانستیم نفت را به راحتی صادر کنیم و هزینههای سنگین جنگ را هم در داخل داشتیم.
من فکر میکنم در این شرایط هیچ راهی نداریم جز حداکثر انسجام داخلی مثل شرایطی که در زمان جنگ داشتیم. با توجه به اقشار ضعیف و یا کم درآمد در جامعه و دامن نزدن به ایجاد اختلاف طبقاتی، من فکر میکنم این دوران سخت را هم پشت سر خواهیم گذاشت.
از عملکرد دولت راضی هستید؟
به هر صورت مسائل مدیریتی قابل نقد است. تیمی حدود بیش از ۴۰۰ – ۵۰۰ نفر نشستهاند و تمامی تراکنشهای اقتصادی ما را در جهان تعقیب میکنند و قدم به قدم خرید و فروش نفت ما و مسائل اقتصادی ما را تعقیب میکنند و با کسانی که با ایران کار میکنند یا تهدید میکنند یا تطمیع میکنند که با ایران کار نکنید. در هر صورت این شرایط عادی نیست. شرایطی نیست که ما بگوییم در شرایط ایزوله داریم تصمیم میگیریم. بسیاری از تصمیمات ما با حداکثر انسجام داخلی و پشتیبانی همدیگر در این شرایط میتواند به نتیجه برسد.
برخی از همفکران شما معتقد هستند در ادامه مسیر باید دست از حمایت دولت بکشند، چون انتخابات مجلس و ریاست جمهوری بعدی در پیش است و عملکرد دولت هم عملکرد مثبتی نبوده است.
آن چیزی که نهایتاً فصلالخطاب ماجرا است، آرای مردم خواهد بود که میزان شرکت و آرای مردم تعیینکننده است.
خب خیلی حرفهای پاسخ دادید. یکی از چیزهایی که برای خیلیها اتفاق افتاد همین چیزی بود که اخیرا برای وزیر آموزش و پرورش اتفاق افتاد.
واقعیت این است کسانی که در این شرایط مسئولیت اجرایی قبول میکنند شرایط سختی را میپذیرند. من یاد این دعا میافتم، در ادعیه داریم که «اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا و غیبه ولینا و کثره عدونا و قله عددنا و شده الفتن بنا و تظاهر الزمان علینا» واقعاً این دعا مصداق شرایطی است که الان هستیم. در این شرایط هم عقل حکم میکند و هم شرع حکم میکند و هم قانون حکم میکند که پشت به پشت هم باشیم و این شرایط سخت را عبور کنیم.
عراق رفتید و دیدارهای خیلی خوبی داشتید؛ دیدار با آیتالله سیستانی. نکتهای بود؟
من به دعوت شهردار بغداد رفتیم. سفر خیلی خوبی بود، بحث انتقال تجارت بود. مترو بغدا در آنجا مورد بحث قرار گرفت و تجربیاتی که ما در ایران داشتیم. روز نیمه شعبان هم در نجف بودیم. شرایطی پیش آمد که به زیارت حضرت آیتالله سیستانی رسیدیم و کاملاً مشخص بود ایشان اخبار ایران را دارند و تعقیب میکنند، کاملاً به روز بودند.
در مورد سیل تذکراتی را برای مناطق جنوبی ایران دادند و پیغامهایی دادند که به دولت برسانم. خدمت ایشان عرض کردم که این حساسیتها در دولت هم مطرح شده است. یک نگرانی داشتند و میفرمودند رهبران جمهوری اسلامی هم نسبت به این موضوع، هم حضرت امام و هم رهبری، حساس بودند و بحث سادهزیستی مسئولین را خیلی تاکید داشتند که فرمودند مردم ایران مردم هوشمندی هستند و به این موضوع حساسیت دارند و تاکید کردند.
شما متولد ۱۳۴۳ در تهران هستید؟
متولد ۴۲ هستم.
پدر چه شغلی داشتند؟
پدر من شغل آزاد داشتند. فرش فروش بودند. در سال ۸۲ به رحمت خدا رفتند. مادر در قید حیات هستند و در خدمت ایشان هستیم.
خدا ان شاالله حفظشان کند. چند برادر و خواهر؟
ما ۷ برادر و خواهر بودیم.
ماشاالله. چه میکنند؟
خواهران من هستند که دو تا خانهدار هستند و یکی در خارج از کشور زندگی میکند و رفتوآمد دارد. یکی هم استاد دانشگاه الزهرا است.
حاشیهای که در تائید حکم شما به وجود آمد و صحبتهای زیادی شد، فراموش نمیکنم توئیتی هم شما کردید. قبل یا بعد از تائید بود نمیدانم، ولی توئیت خیلی محکمی بود. درباره یکی از اخویهای شما بود. کم نبودند افرادی که در نظام بودند یا بچههای آنها در این مسیر رفتند و متاسفانه یا کشته یا اعدام شدند یا بعضاً هستند. با ایشان هیچ ارتباطی ندارید؟
خیر. بالاخره کسانی که روزهای اول انقلاب را به یاد دارند، در آن شرایط خیلی اتفاقات افتاد که خوب و میمون نبود و خیلیها هم صدمه دیدند و عارضه آن را چشیدند. به هر صورت ما هم یکی از این خانوادهها بودیم. معمولاً هم خانوادههایی که فضای عمومی در خانواده راحت بود این اتفاق میافتاد که مسیرها را انتخاب میکردند. کسی هم نمیدانست انتهای مسیر در نهایت به کجا ختم میشود. به هر صورت ما هم از خانوادههایی بودیم که این تجربه را داشتیم.
فاصله سنی شما با ایشان چقدر است؟ ایشان بزرگتر است؟
ایشان بزرگتر از من بودند.
بحث با هم در آن زمان داشتید؟
بله. طبیعی بود. مرحوم پدر من ما را در مدرسهای که صبغه اسلامی داشت، مدرسه مفید که آن زمان مرحوم شهید بهشتی، شهید باهنر، مرحوم موسوی اردبیلی بنیانگذار آن بودند، گذاشتند. ما با فضای مذهبی در ان دوران بزرگ شدیم. کشور هم تجربه فضای آزاد را نداشت. ایشان آدم فعالی بود. در شرایط انقلاب فعال، ولی به هر صورت قسمت این بود.
چند فرزند دارید؟
من دو فرزند دارم.
پسر یا دختر؟
یک پسر و یک دختر هستند.
چه میکنند؟
پسرم مهندس مکانیک فارغالتحصیل دانشکده فنی دانشگاه تهران هستند.
مانند خود شما دانشگاه تهرانی هستند.
بله. دانشگاه تهرانی هستند. دخترم هم پایه معماری هستند و ارشد خود را در زمینه گرافیک گرفتند. هر دو کار حرفهای در بیرون دولت دارند.
ازدواج کردند؟
بله.
نوه هم دارید؟
من دو نوه دارم.
ماشاالله. با خانم خود چطور آشنا شدید؟ چه سالی ازدواج کردید؟
با معرفی یکی از بستگان که الان باجناق من میشود آشنا شدیم.
چه سالی ازدواج کردید؟
سال ۶۳ ازدواج کردیم. سال ۶۳ عقد کردیم و سال ۶۴ ...
۲۰ ساله بودید.
بله. ۲۱ سال داشتم.
ماشاالله چقدر جوان بودید. خطبه عقد را چه کسی خواند؟
آن زمان یک روحانی از روحانیون نزدیک منزل ما بودند.
چند سکه مهریه بود؟
فکر میکنم، اگر اشتباه نکنم، ۱۶ سکه بود و یک سفر حج هم بود.
چقدر با هم صمیمی هستید؟
یا ۱۴ سکه بود. خیلی صمیمی هستیم. اگر به ظاهر دنیایی آدم موفقی تلقی شویم، من موفقیت خود را مدیون زحمات و حمایتهای ایشان هستم.
ایشان در چه رشتهای تحصیل کردند؟ هم رشته شما بودند؟
ایشان ماما هستند و تنها برادر خود را در ۸ سال دفاع مقدس از دست دادند.
خدا انشاالله حفظ شان کند و هنوز کار میکنند؟
بله.
تفریح آقای حناچی چقدر است؟
ما روزهای آخر هفته با هم کوه میرویم و در طول هفته صبحهای زود به شنا میپردازم. روزهای سهشنبه هم با دوچرخه به سرکار میرویم.
کوه در کجا میروید؟ تهران؟
ارتفاعات شمالی تهران است.
با خانواده؟
بله.
اهل فوتبال هستید؟
یک زمانی بازی میکردم، ولی acl پاره شد و دیگر فوتبال بازی نمیکردم
حرفهای بازی میکردید؟
خیر. خیلی حرفهای نبود.
قرمز هستید یا آبی؟
خیلی اهل اینها نیستم. طرفدار تیم ملی هستیم.
اهل فیلم و سینما هستید؟
بله.
آخرین فیلمی که دیدید؟
شبی که ماه کامل شد.
خیلی تعریف این فیلم را شنیدم.
بله. فیلم متفاوتی بود. خیلی واقعی و رئال بود.
اهل تلویزیون و سریال هستید؟
خیلی وقت نمیکنم. مخصوصاً الان که خیلی وقت نمیکنم
آقای حناچی دوران انقلاب در چه سنی بودید؟
۱۶-۱۵ ساله بودم.
خاطرهای دارید؟
به هر صورت از ۱۳ آبان جلوی سر در دانشگاه خاطره آن روز را دارم.
۱۳ آبان ۵۷ منظور است؟
بله.
آنجا بودید؟
بله.
قتلعامِ...
مغازه پدر من نزدیک دانشگاه بود. خیابان اردیبهشت بود.
مغازه فرش فروشی؟
بله. بالاخره شرکت در تظاهرات و پخش اعلامیه در آن دوران برای سن و سال ما طبیعی بود.
آن زمان فکر میکردید انقلاب پیروز شود؟
من فکر میکنم تا روزهای آخر هیچ کسی فکر نمیکرد، انقلاب به این سرعت پیروز شود، ولی به نظر میرسد بعد از راهپیمایی عاشورا و تاسوعا و بعد از آمدن امام این به یقین نزدیک شد. شاید قبل از آن به این راحتی قابل تشخیص نبود.
بعد از انقلاب نخستین مسئولیتی که گرفتید چه بود؟
من در دوران دانشجویی در زمان جنگ، با همکاری دوستانم در دانشگاه یک دفتر فنی را در خدمت جنگ به وجود آوردیم. خیلی هم پرثمر بود. البته عرصه بازی که برای ما باز کردند، بسیاری از کارهای مهندسی نتایج آن تلاش یا تلاشهای مشابه آن بود همانند بیمارستانهای صحرایی!
شما در جنگ یک نقش ویژهای در مهندسی داشتید. همین الان اشارهای کردید و کنار گذاشتید. قدری در این باره صحبت کنید که چه عملیاتهایی انجام شد، پل عظیم جزیره مجنون ...
البته در جنگ همه نقش ویژه داشتند. این پل طراحی شد به گونهای که در داخل کشور ساخته شود، حمل شود، قابل حمل به منطقه باشد و قابل نصب باشد. پل شناوری بود که قطعات ۶ متری بود و معمولاً ۶ تا روی یک کفی حمل میشد تا به منطقه میآمد و بچههایی در محیط آبی با پوشیدن چکمههای ماهیگیران تا سینه در شبهای سرد بهمن ماه خوزستان در مرداب کار میکردند تا این پل را نصب کنند و نهایتاً این پل نصب شد و وظیفه پشتیبانی جزیره مجنون را به عهده داشت. بعضاً میشد ۶-۵ هزار وانت پر بار شبها بار را به جزیره میبردند و قبل از این که هوا روشن شود برمیگشتند.
مجروح شدید؟
یک ترکش خوردم، ولی خیلی جراحت بالایی نداشت.
شیمیایی چطور؟
در عملیات خیبر در محدودهای که جزیره خیبر اولین جایی بود که عراق خیلی شدید شیمیایی استفاده کرد. استنشاق زیاد کردیم.
بعد از جنگ در سپاه نماندید.
خیر. من بعد از جنگ تقریباً همزمان با اعطای درجات از سپاه بیرون آمدم.
دوست نداشتید درجه بگیرید؟
بالاخره نیامده بودیم نظامی شویم. ما برای تهدید کشور در آن عرصه حضور داشتیم.
از زمان جنگ وارد سپاه شدید یا از قبل از جنگ بود؟
تقریباً انقلاب و جنگ کمتر از یک سال فاصله داشتند. شهریور ۵۹ عملاً جنگ شروع شد.
منظورم این است که قبل از این که جنگ شروع شود سپاه سروسامانی گرفته بود، آن زمان اضافه شدید یا در حین جنگ بود؟
تقریباً اسفند سال ۶۰ بود.
هم دانشکدهای آقا عزیز جعفری هم بودید.
هم دانشکده ... ایشان سال بالایی ما بودند.
چند سال؟
ایشان فکر کنم ۵۸ یی بودند، اگر اشتباه نکنم منتهی جنگ که تمام شد واحد های باقیمانده را با هم گذراندیم.
رفاقت با هم دارید؟
بله. رفاقت داریم.
۱۴ خرداد ۶۸ رحلت امام بود.
من آن زمان سالهای آخر دوره دانشجویم بود و به یاد دارم با موتور بودم و به دانشگاه میآمدم. خیابانها عادی نبود. یک خلوتی عجیبی در خیابانها موج میزد. ساعت ۷ صبح بود. به دانشگاه رسیدم متوجه شدم چه اتفاقی رخ داده است.
اتفاق قابل حدس زدن بود، حتی قبل از آن، ولی امام آن قدر عزیز بود که ما این فکر را همواره از ذهن خود دور میکردیم و دلمان نمیخواست به این موضوع اساساً فکر کنیم. به هر حال پیرمردی که بالای ۸۰ سال مورد عمل قرار گیرد، میتوان تصور کرد که نتواند تحمل کند، یعنی تشخیص این خیلی سخت نبود، ولی آنقدر این وابستگی و علاقه بین مردم و امام بالا بود که همه تلاش میکردند به ذهن خود حتی خطور ندهند یا آن روز را به یاد نیاوردند که امام در بین مردم نباشد.
تشابه و تفاوتهای رهبری امام با حضرت آیتالله خامنهای چیست؟
امام خصیصهای داشتند که همواره در طول بعد از انقلاب و جنگ ابتکار عمل را در دست داشتند. من فکر میکنم این خصیصه را به عنوان خصیصه مشترک میتوان تلقی کرد.
بعد جنگ هم وارد دانشگاه شدید.
بله. واحدهای باقیمانده را بعد از جنگ گذراندیم و تمام کردیم. اولین مسئولیت جدی من در سال ۷۲ بود که ...
قائم مقام ریاست دانشکده هنرهای زیبا!
قائم مقام مرحوم مهندس سیفیان بودم که آن زمان ریاست پردیس هنرهای زیبا دانشگاه تهران را برعهده داشتند. خیلی هم آن زمان جوان بودم.
الان هم جوان هستید.
شما لطف دارید. بعد از آن هم مسئولیت مرکز آموزشهای عالی میراث را داشتم که سال ۷۴ تا ۷۶ بود. در سال ۷۶ بنا به پیشنهاد مرحوم مهندس کازرونی اولین پست معاونت وزیری را تجربه کردم. معاونت نظام مهندسی و اجرای ساختمان وزارت مسکن آن زمان را برعهده داشتم.
آن زمان هم معاون آقای آخوندی شدید. درست است؟
نخیر. معاون آقای عبدالعلی زاده در دولت اصلاحات بودم و بعد از آن هم معاون معماری و شهرسازی شدم تا سال ۸۴.
از افرادی بودید که مانند آقای آخوندی مخالف پروژه مسکن مهر بودید؟
منتقد بودیم؛ بله. اینکه کشور برای مهمترین موضوعی که در سبد خانوار تاثیر دارد برنامه داشته باشد و دولت در این سطح با آن برخورد کند یک فرصت است، ولی اینکه چگونه با این موضوع برخورد کنید میتواند تبدیل به یک تهدید شود.
این انتقاد را قبول دارید که دولتِ رأس کار و مستقر این تصمیم را گرفت، بخشی از آن مانده بود و دولتی که میآید باید به پایان برساند. این انتقاد به دوره وزارت آقای آخوندی وارد است که این را تمام نکرد. به آن معنا انرژی که باید بگذارد برای این کار نگذاشت.
نه، من این را به این شکل قبول ندارم، چون آن زمان در آن تیم بودم. نقد میشد، ولی اینطور نبود که پروژه بخوابد. ایشان هیچ کدام از مسکن مهر را نیامد روبانش را پاره کند و افتتاح کند، ولی اینطور نبود که پروژه خوابیده باشد، همه مسائل هم فکر میکنم بخش عمده تا آخر دوره ایشان به بهرهبرداری رسید، ولی واقعیت این بود که در برخی از اینها صورت مسئله غلط بود. این مسئله را در پردیس و پرند و هشتگرد، افق جمعیتی هر کدام از این شهرهای جدید حداکثر ۱۵۰-۱۲۰ هزار نفر بود، ما الان در پردیس جمعیت بالای ۵۰۰ هزار نفر را تجربه میکنیم. در پرند و هشتگرد هم همینطور است.
برای اینکه به این سند جمعیتی دست پیدا کنیم مجبور شدیم سقف جمعیتی مجموعه شهری تهران را هم افزایش دهیم و تبعاتی را بپذیریم که زیرساختهای این تبعات فراهم نبود، از جمله آب که پرند هنوز هم مشکل آب دارد. هزینههای گزافی بعد از آن انجام شد تا این مشکلات حل شود. عمدتاً نقدهایی که ما میکردیم از جنس کارشناسی بود.
نقد دیگری میکردند که این همه نقد به این روش شد، ولی جایگزینی برای آن ارائه نشد و کار عملیاتی نشد.
چون عمده کار باید همان کار تمام میشد. موقعی که دولت آقای روحانی راس کار آمد فکر میکنم، دستور کار ما ۳ میلیون واحد مسکونی بود که باید تمام میشد. در این شرایط حتی منطقی نبود کلنگ جدیدی زده شود یعنی اگر بضاعتی بود باید فشار روی این گذاشته میشد که این پروژهها به اتمام برسد که همین اتفاق هم افتاد.
آقای شهردار با اژدهای هفت سر فساد میخواهد چه کند که به شدت هم شهرداری را تهدید میکند؟
من فکر میکنم فساد کشور را تهدید میکند. یعنی هر جایی که حساسیت وجود نداشته باشد را میتواند تهدید کند و آن چیزی که ما در شهرداری نسبت به آن حساسیت نشان میدهیم هر جایی که با آن مواجه میشویم سعی میکنیم از آن گذشت نکنیم. این خود یک پیامی را به مجموعه میدهد. به هر صورت شهرداری جایی است که بیشترین اصطکاک را با بدنه مردمی دارد و بیشترین حجم مراجعه را دارد. همکاران من میگویند ما سازمانی هستیم که از بدو تولد تا پس ازمرگ با مردم در ارتباط هستیم. بیشترین حجم ارتباط میتواند بیشترین حجم فساد یا بیشترین آمار را در این زمینهها ایجادکند.
به هر صورت این موضوعی است که دائماً باید نسبت به آن حساسیت نشان داد. بخش عمدهای از این در انتصابات میتواند خود را نشان دهد. طبیعی است که انتصابات درست و سالم تبعات تصمیمات درست و سالم را به دنبال خواهد داشت.
با دستمال پاک میتوان شیشه را پاک کرد.
بله. ما تلاش داریم از این روشها استفاده کنیم.
تا کنون کسی را ...
خیلی داعیهای نداشتیم اگر موردی را برخورد میکنیم داد بزنیم. بی سروصدا کار را انجام میدهیم.
بی سروصدا هم کار را انجام دهید الان از شما میپرسم که موردی برخورد کردید؟
بله. فراوان داشتیم.
چند مورد داشتید که برخورد کردید؟
حداقل در این مدت ده مورد کلیدی بود.
و خداحافظ؟ یعنی با آنها خداحافظی کردید؟
برخی از اینها کارمندان ما هستند و حضور داشتند.
ردههای بالا هم بودند؟
در ردههای همه جوره بودند.
ملاقات مردمی دارید؟
ملاقات آزاد مردمی به آن شکل نداریم، ولی بالاخره در محیطهایی که راحت در بین مردم حضور پیدا میکنیم...
ولی خوب است داشته باشید. نه شما که خیلی از مردم دوست دارند این ارتباط را با مسئولین داشته باشند.
ما سازوکارهایی را تعبیه کردیم که این ارتباط مستقیم برقرار شود. مثلاً اینستاگرام من باز است. توئیتر من باز است و پیغامها را دریافت و تحلیل میکنیم. وبسایت ما در شهرداری تهران پیامها را میپذیرد. این سیستم را نبستیم. من فکر میکنم ارتباط مستقیم مردمی درصد کمی را میتوانیم ... از یک جایی برای ما خوب است، ولی مشکل مردم حل نمیشود.
نظرسنجیهای دورهای داریم. اولویتهای مردم را شناسایی میکنیم و بر آن اساس برنامهها را تنظیم میکنیم. در خاتمه بحث هم همین جا از مردم میخواهم که دعای خیر کنند و انشاالله با تلاش خودم و همکارانم شرمنده مردم نشویم.
انشاالله موفق باشید. خیلی لطف کردید.
ممنونم.
ما با آقای شهردار خداحافظی میکنیم، ولی پایان برنامه یادداشت و دستخطی است که آقای حناچی به یادگار برای ما خواهند نوشت.
«غرض نقشی است که از ما باز ماند / که هستی را نمیبیند بقایی / مگر صاحب دلی روزی ز رحمت / کند در حق درویشان دعایی»
انتهای پیام/