![تراموا به خیابانهای تهران رسید + فیلم](https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1403/11/23/20339179_193.jpg)
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، فارسی یا پارسی یکی از زبانهای هندواروپایی در شاخهٔ زبانهای ایرانی جنوب غربی است که در کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان به آن سخن میگویند؛ زبانی که به خاطر اهمیت آن یک روز خاص را برای پاسداشت این زبان اختصاص دادند و به همین بهانه مروری به تاریخچه زبان فارسی داریم. فارسی زبان رسمی کشورهای ایران و تاجیکستان و یکی از دو زبان رسمی افغانستان (در کنار پشتو) است. زبان رسمی کشور هندوستان نیز تا پیش از ورود استعمار انگلیس، فارسی بود.
زبان فارسی را پارسی نیز میگویند. زبان فارسی در افغانستان بهطور رسمی دری و در تاجیکستان تاجیکی خوانده شدهاست. در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبانشناسان اروپایی در برلین، زبانهای یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبانهای کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک بهشمار میآید که باستانی باشد، ادبیات پرباری داشته باشد و سوم در آخرین هزاره عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد.
فارسی از دیدگاه شمار و گوناگونی ضربالمثلها در میان سه زبان نخست جهان است. با ورود واژگان از زبان عربی (و زبانهای دیگری مانند یونانی، آرامی، ترکی و غیره) به زبان فارسی، این زبان از نظر تعداد واژهها یکی از غنیترین زبانها شدهاست. در کمتر زبانی فرهنگ واژگانی، چون دهخدا (در ۱۸ جلد) یا فرهنگ سخن (در ۸ جلد) دیده میشود. زبان فارسی نهمین زبان پرکاربرد در محتوای وب و بالاتر از عربی و ترکی و سایر زبانهای خاورمیانه است.
یکی از آبشخورهای این زبان، زبان کهنسال رایج روزگار هخامنشیان است که آن را پارسی باستان میخوانند. نمونهای از این زبان در نوشتههای پادشاهان این خاندان به خط میخی در دست است. در این نوشتهها کمابیش ششصد و اندی واژه (غیر مکرر) به کار رفتهاست.
ما باید بدانیم که تاریخ زبان مادری ما از روزی که نیاکان ما به این سرزمین آمدهاند تا به امروز چه بوده و چه شده است و چه تطورها و گردشهایی در آن راهیافته است، از اینرو، به قدیمیترین زبانهای ایران بازمیگردیم.
زبان مادری قدیمیترین یادگاری که از زندگی نیاکان باستانی ما باقی است «نسکهای اوستا» است که شامل سرودهای دینی و احکام مذهبی نیاکان و محتوای تواریخی است که شاهنامه فردوسی نمودار آن است و مطالب تاریخی آن کتاب از «کیومرث» تا زمان «گشتاسب شاه» است، دیگر زبان «اَوِسْتا» است؛ اوستا در اصل «اَوْپِسْتاکْ» است به معنی بنیان جا افتاده و محکم، کنایه از آیات محکمات و شریعت پابرجای و به صیغه صفت مشبهه است، در «تاریخ طبری» و دیگر متقدمان از مورخان عرب «ابستاق» و «افستاق» ضبط شده است و در زبان دری «اُوسْتا – اُسْتا – وُسْت – اُسْت» به اختلاف دیده میشود و همه جا با لفظ «زند» ردیف آمده است.
زبان اوستایی هم یکی از اصول و پایههای زبان ایران است. این زبان به ویژه بخشهای قدیم آن «گاثه»، بسیار کهنه به نظر میرسد و مانند زبان سنسکریت و عربی دارای اعراب است، یعنی پایان کلمهها از روی تغییر عوامل تغییر میکرده است و حرکتهای گوناگون به خود میگرفته است، همچنین دارای نشانههای جنسی و تثنیه بوده است. …
دیگر زبان فارسی باستان است که آن را «فرس قدیم» نامیدهاند. این همان زبانی است که بر سنگهای «بیستون»، «اَلَوَنْد»، صد ستون «تخت جمشید»، دخمههای هخامنشی، لوحهای زرین و سیمین بُنلاد تخت جمشید و جاهای دیگر کنده شده است و مهمتر از همه نوشته بیستون است که داریوش شاهنشاه هخامنشی تاریخ بیرون آمدن و به شهنشاهی رسیدن و کارنامههای خود را در آنجا گزارش داده است.
دیگر زبان پهلوی است، این زبان را فارسی میانه نام نهادهاند و منسوب است به «پرثوه» نام قبیلهی بزرگی یا سرزمین پهناور که مسکن قبیلهپرثوه بوده و آن سرزمین خراسان امروزی است که از مشرق به صحرای اتابک (دشت خاوران قدیم) و از شمال به خوارزم و گرگان و از مغرب به قومس (دامغان کنونی) و از نیمروز (جنوب) به سند و زابل میپیوسته است. مردم آن سرزمین از ایرانیان (سَکَه) بودهاند که پس از مرگ اسکندر یونانیان را از ایران رانده دولتی بزرگ و پهناور تشکیل دادند و ما آنان را اشکانیان گوییم.
زبان پهلوی و خط پهلوی به دو قسمت تقسیم شده است:
۱- زبان و خط پهلوی شمالی و شرقی که خاص مردم آذربایجان و خراسان کنونی (نیشابور- مشهد – سرخس – گرگان – دهستان – استوا – هرات – مرو) بوده و آن را پهلوی اشکانی یا پارتی و برخی پهلوی کلدانی میگویند.
۲- پهلوی جنوب و جنوب غربی است که هم از نظر لهجه و هم از نظر خط با پهلوی شمالی تفاوت داشته و کتیبههای ساسانی و کتابهای پهلوی که بر جای مانده به این لهجه است و به جز کتاب «درخت آسوریک» که واژههایی از پهلوی شمالی در آن موجود است، دیگر سندی از پهلوی شمالی در دست نیست، مگر کتیبهها و اوراقی مختصر که گذشت؛ با این حال لهجه شمالی از میان نرفت و در لهجه جنوب، لغتها و فعلهای زیادی از آن موجود ماند.
در دوره اسلامی زبان فصیح فارسی را پهلوانیزبان و پهلویزبان خواندند و پهلوی را برابر تازی گرفتند؛ آهنگی را که در ترانههای «فهلویات» میخواندند نیز پهلوی و پهلوانی میگفتند. زبانی که ما به آن سخن میگوییم و امروزه در کشورهای دیگر آن را به کار میبرند ادامه همان فارسی دری است که از دوران ساسانیان در ایرانیان رواج یافت. زبان فارسی را از این رو دری میگفتند که زبان درباریان ساسانیان بود و زبانی بود که برای نگارش کتابها از آن استفاده میکردند.
انتهای پیام/