به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، روزگار بر او آرام میگذشت و او با دید و بازدیدها و رفت و آمد فرزندان دلخوش بود. ناگاه حادثهای غیرمترقبه رخ داد که حتی تصورش برای کسی فراهم نبود. صبحگاه روز ۲۱ اسفند ماه ۱۳۷۳ خبر ناگواری در بیت امام از جانب سرکار خانم دکتر فاطمه طباطبایی همسر حاج سید احمد آقا به برادران محافظ رسید که متاسفانه حال حاج احمد آقا خوب نیست و سریعا باید به بیمارستان منتقل شود. ظاهرا آن شب حاج احمد آقا مثل هر شب دیگر پس از انجام کارهای جاری، نیمههای شب برای استراحت به اتاق خواب خویش میرود و نزدیکیهای صبح در حال خواب مبتلا به ایست قلبی شده و دچار سکته مغزی میشود. وقتی صبح طبق معمول برای صرف صبحانه به سراغش میروند با بدن نیمه جان او مواجه میشوند و همسرش با مشاهده این حالت از افراد حاضر در بیت کمک میطلبد تا او را به بیمارستان ببرند. چند دقیقه بعد حاج احمد آقا در بیمارستان تخصصی قلب و عروق بقیة الله بستری و تحت معاینات پزشکی قرار میگیرد.
یک هفته بعد یادگار امام لبیک حق را اجابت کرد و رخ از تیره تراب پوشیده و به قرب حضرت حق پیوست و روز ۱۳۷۳/۱۲/۲۶ بدن مطهرش در جوار پدر بزرگوارشان به خاک سپرده شد. کسی نمیتواند تصور کند که با دل رنج کشیده خانم آن هم در آن سن کهولت، این داغ عظیم چه کرد. حاج احمد آقا برای خانم یادگار تمام عیار همسر و فرزند برومندش شهید آیت الله حاج سید مصطفی خمینی بود. او با دیدار فرزندش میتوانست جای خالی همسر و فرزند ارشدش را تحمل کند. اینک او هم رفته است و دستهای خانم خالی از همه افراد روحانی بیت شده است.
اولادهای من به تبعیت از آقا رفتارشان با من خیلی خوب بود و هست. البته آقا مصطفی بسیار مهربان و احترامشان به من فوق العاده بود. بعد از فوت ایشان این خصوصیت در احمد جان نمایان شد. البته تا هنگامی که امام زنده بودند، بسیار مهربان و محترمانه بود، گاهی اوقات به من میگفت: اگر کاری داری به آقا نگو و به من بگو تا برایتان انجام دهم که من فکر میکنم این ناشی از توجه و دقت زیاد ایشان به آقا بود. شاید خواستهای یا تقاضایی که از ما میشود باعث ناراحتی آقا شود. چون میدانید بالاخره مردمی که با ما رفت و آمد میکنند بعضیها دچار مشکل میشوند یا نیازی دارند یا گرفتاری دارند که توصیه احمد جان این بود این امور را به من بگویید تا رفع کنم. ولی بعد از امام انگار تمام علاقهای که به آقا و من داشت یکجا در من جمع شد، بسیار مهربانتر و متواضعتر و با توجهتر شد و ابراز علاقه شدیدی به من میکرد و هر روز به من سر میزد. پایش که درد میکرد و نمیتوانست که از پلهها بالا بیاید، روی پلهها مینشست و احوالپرسی میکرد و با تاکید میگفت: مادر کاری ندارید، هر چه شما بگویید تا آنجا که از دستم برآید انجام میدهم.
برشی از کتاب بانوی انقلاب؛ ص. ۱۴۹-۱۵۰؛ چاپ اول (۱۳۹۴)؛ ناشر: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س).
منبع:جماران
انتهای پیام/