به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اراک، صبح آن روز با این که اواخر اسفند بود، اما گویی خورشید یک قدم جلوتر به سمت زمین گام برداشته بود و هوا شبیه روزهای مرداد شده بود. وقتی بهار میآید همیشه سعی میکنم مسیرم را طوری انتخاب کنم که از بازار عبور کنم. بازار اراک شاه راه اصلی رفت و آمدهای من و بسیاری از همشهریهای من است.نمیدانم چه حکمتی است، اما در گرمترین روزهای سال هم نسیم خنکی در آن میوزد. روزهای منتهی به نوروز اما حال وهوای زیباتری دارد و رفت و آمد بیشتر می شود. صدای چکش مسگرها و تجمع رنگ در بازار فرش و حوضچه آبی چهار سوق مرا به دوران کودکی ام می برد.
آن روز کارهای زیادی را باید انجام می دادم. تصمیم گرفتم سریع از بازار عبور کنم. اما بازار بسیار شلوغ بود. من هم در میان موج جمعیت به سرعت جلو می رفتم و به صداهای خوش که کاسبان هر بازاری سر میدهند گوش می کردم.اما یکباره صدایی توجه مرا به خود جلب کرد. با ذوق و عشق خاصی میگفت:خدای من اینجا بهشت توست. چقدر اینجا زیباست. ایستادم. کنجکاو شدم صاحب صدا و بهشتی که در حرف هایش به آن اشاره کرد را از نزدیک ببینم.
او زنی جوان بود و با دوربین عکاسی که در دست داشت مدام از در و دیوار بازار عکس می گرفت و از شدت ذوق احساسش را بلند به زبان میآورد. من که کناری ایستاده بودم و هنوز به دنبال آن بهشت که مرتبا به آن اشاره می کرد میگشتم. از او پرسیدم. کدام بهشت را میگویی؟ با وجود اینکه مسلط به زبان فارسی نبود گفت: اینجا بهشت است و مدام به طول بازار اشاره میکرد. یکی از همراهانش که کنار او ایستاده بود گفت: پس از پانزده سال به وطنش بازگشته و برای همین هیجان زده است.با لبخندی به او خوش آمد گفتم و باز به مسیرم ادامه دادم.
در حین مسیر به سقف و دیوار بازار نگاهی انداختم. واقعا که چقدر زیباست. شاید هزاران بار از بازار عبور کرده بودم، اما هیچ وقت به زیبایی هایش توجه نکردم. برای من عادی بود. خب هر شهری حتما بازار دارد و همه بازارها شاید همین شکلی باشند. این کنجکاوی آدم را به کجاها که نمی برد. بی خیال قسمتی از کارهایم شدم و تصمیم گرفتم به اول بازار برگردم و بازار را طوری نگاه کنم که گویی اولین بار است در آن قدم میگذارم.
به شمالیترین قسمت بازار باز می گردم. میدان ارگ و حمام تاریخی ارگ در شمال بازار بزرگ قرار دارند. اینجا از همان میدانهای قدیمی شهر است که آدم دلش میخواهد مدتی را در آن بنشیند و قدمت و شوکت مسجد ارگ را که در ابتدای ضلع شمالی بازار همچون دژی استوار ایستاده را تماشا کند.
از قدیمیهای شهر شنیده بودم که می گفتند این ارگ بسیار پهناور بوده و این مسجد قسمتی از ارگ بوده است که در حال حاضر جز مسجد و قسمتی از مدرسه سپهداری چیزی از آن باقی نمانده است. گفته می شود در قسمتی از ارگ برج زیبایی به اسم برج شیشه وجود داشته است که به خاطر کاشیهای منحصر به فردی که در آن تعبیه شده بود. هنگام تابش آفتاب همچون مرواریدی شیشهای میدرخشیده است. برای همین به آن برج شیشه می گفتند.
شنیده ام در حوالی سال ۴۰ مورد بی مهری عدهای که با فرهنگ میانه خوبی نداشتند گرفته است. قلب برج شیشه همان سال هاست که ترک می خورد و کاشیهای فیروزهای رنگ و قیمتی اش به تاراج میرود. الان دیگر آثاری از برج شیشهی زیبای قلعه ارگ نیست.
وارد بازار شدم. تمام سقف بازار گنبدی شکل است یعنی معماری اسلامی در آن نهادینه شده است. کمی که جلوتر بروی به چهار سوق میرسی. گنبد چهار سوق از همه جای بازار بلندتر است. حوضچه آبی در زیر گنبد انگار نمود کوچکی از آسمان است که در روی زمین جا خوش کرده است. از بالاترین قسمت گنبد یعنی همان دریچه کوچک انوار خورشید برای رسیدن به آب حوضچه از هم سبقت می گیرند؛ وجود گنبد زیبا و حوضچه آبی و نور در یک قاب انگار قداست ایمان را برایم یادآور میشود. میخواستم این لحظه هارا برای خودم ثبت کنم. از زاویههای مختلف از گنبد و چهار سوق عکس می گرفتم.
ناگهان صدایی مرا از پرتو خیالم به میانه بازار کشاند. مردی با لبخند به من گفت: اولین بار است به شهر ما میآیی؟ گفتم خیر چندین سال است اینجا زندگی میکنم! تعجب کرد. خب تعجب هم داشت که این همه از زیباییهای شهرم غافل بودم. گفتم: تصمیم گرفته ام امروز بازار را طوری ببینم که انگار قبل از این اصلا آن را ندیده ام. غرفه مسگری اش درست در کنار چهارسوق بود. مرا به غرفه اش دعوت کرد. مغازه کوچک، اما خوش رنگی بود. با این که ظروف مسی مغازه مدتها بود از کوره مسگری بیرون آورده شده بودند، اما هنوز رنگ گداختگی در آنها دیده می شد.
آقای مرتضی سالی صاحب مغازه در گفتگو با خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اراک، گفت: از چهار سالگی در بازار کنار دست پدر و پدر بزرگ مسگری می کردم و الان بیش از نیم قرن است که بازار بخشی از زندگی ام شده است. در دانشگاه کارشناسی ارشد ادبیات گرفتم.
سخن هایش را با این شعر آغاز کرد:
این شعر در سردرب مدرسه سپهداری اراک و ورودی اصلی بازار نصب شده است. مصرع دوم بر مبنای حروف ابجد تاریخ احداث شهر اراک را مشخص میکند که در سال ۱۲۳۱ هجری برابر با ۱۱۸۸ هجری شمسی توسط یوسف خان گرجی که در مصرع به یوسف ثانی یاد شده است احداث میشود. یوسف خان داماد فتحعلی شاه قاجار در مسیر لشکرکشی به روسیه در منطقه فراهان دژی را بنا میکند که از نظر هندسی کاملا مستطیل شکل بود. این گونه شد که اراک در منطقه فراهان قد علم می کند.
مردم از اقشار مختلف کم کم در آن ساکن می شوند و یوسف خان برای حفاظت از جان و مالشان ابتدا باروهای شهر را احداث میکند. بعد از آن اولین بنایی که برای رفاه حال ساکنین سلطان آباد (اراک) ساخته می شود بازار اراک است.
شهر اراک آخرین شهری است که بر سبک معماری ایرانی- اسلامی ساخته شده است. این بازار به شکل. صلیبی و کاملا قرینه ساخته شده است. هرچه در قسمت غربی بازار وجود دارد در شرق بازار هم وجود دارد. معماری بازار به گونهای است که فرقی نمیکند در کجا ایستاده باشی. از هر کجا بخواهی می توانی به بازار وارد شوی یا از آن خارج شوی.
سالی با لبخند میگوید: آن زمانها که قد و قامت خانهها کوتاه بود، اما وسعت و عرضشان طولانی. در وسط چهار سوق که میایستادی چهار دروازه شهر مشخص بود. دروازه شهرجرد در شرق. دروازه راهزنان در شمال دروازه حاج علی نقی در غرب و دروازه قبله در جنوب.
وجود افرادی مثل مرتضی سالی چقدر برای شهرم لازم است که این شهر عزیز، اما غریب را به مردم معرفی کنند.از او تشکر میکنم و وعده می گیرم یک بار مفصلتر برایم از گذشته شهرم صحبت کند.
نقشه بازار اراک بر عکس تمام بازارها از پیش طراحی شده است و آزاد و منحنی نیست. علاوه بر مغازهها و بازارچهها و کارگاهها و انبارها. بازار از چندین سرا و تیمچه و حمام تشکیل شده و این سراها و تیمچهها اغلب برای آن دسته از تجاری که از شهرهای دور برای تجارت میآمدند در دو یا چند طبقه ساخته شده اند که معمولا تاجران شب را در طبقه دوم به استراحت میپرداختند.
بازاریها می گفتند سرای کاشانی بازار همچون گوهر گرانبهایی در دل بازار است. به ساعتم نگاه انداختم چند ساعتی بود که به تماشای بازار آمده ام. اما باید حتما از نزدیک دو تا از سراهای زیبای بازار راهم میدیدم.
از شخصی آدرس سرای کاشانی را گرفتم. گفت:در سومین گذر بازار معروف به گذر ملا نقی قرار دارد.بالاخره به قول بازاری ها به مروارید بازار رسیدم . سرایی دو طبقه بود. اولین چیزی که توجهم را به خودش جلب کرد وجود هفت گنبدکوچک در سقف سرا بود. با این هفت گنبد و تقدس عدد هفت در معماری و فرهنگی ایرانی – اسلامی بعد از دیدن آن گنبدها حق را به آقای سالی دادم که می گفت: معماری بازار کاملا ایرانی -اسلامی است. در مرکزیت هر یک از آن گنبدها هفت دریچه با قالب اشکال هندسی قرار داشت.
بعد از دیدن ورود انوار طلایی رنگ خورشید از آن دریچهها به داخل سرا چشمانم را بستم و در خیال خودم هفت آسمان خداوند را تصور کردم. در اینجا عرفان به شکل زیبایی با معماری عجین شده بود.وجود طاقها و ایوانها با ستونهای سنگی و آجرنما و کاشی کارهای چشم نواز در دو طرف سرا زیبایی خاصی به آن بنا داده بود.در انتهای سرا موزه سلطان آباد قرار داشت که متاسفانه در ساعتی که تعطیل بود به آنجا رسیده بودم. اما شنیده ام که فعالیت موزه به صورت تخصصی در زمینه خوشنویسی و صنایع فلزی است.۳ تالار دارد و در گنجینه آن صد اثر صنایع دستی ایران که از استانهای مختلف گردآوری شده اند و در تالارهای موزه میتوان آثار برجسته خوشنویسی، سوزن دوزی، لباسهای قاجاری، خاتم کاری، قلمزنی، فلزکاری و کتیبههای مختلف به همراه تابلوهای هنری و اشیا قدیمی را ببینید. پس بیهوده نیست که آن را سلطان آباد که نام قدیمی اراک است نامیده اند.
سرای مهر بازار اراک نام سرای دیگری است که باید به آنجا می رفتم. نام این سرا هم آدم را علاقمند میکند که با چشم های خودش آن را از نزدیک ببیند. ابتدای این گذر که می گویند سرای مهر در آن جا قرار دارد سقاخانه ای است. هم می توان غبار خستگی از سر و روی شست و هم می توان شمعی از روی اخلاص برای آرزوهایت روشن کرد. از درب کوچک سرا وارد شدم. بر خلاف دالان ورودی کوچک این سرا بسیار بزرگ است. سه طبقه به صورت ایوان در اطراف و در وسط حیاطی سرپوشیده قرار دارد. همان ترکیب زیبای گنبد و حوضچه در اینجا به چشم می خورد. اما فضای اینجا کمی متفاوت است . غرفه های کوچک صنایع دستی که خود هم مغازه ای برای فروش بودند هم کارگاهی برای تولید و هم کلاسی برای آموزش صنایع دستی. انگار بانوان اراکی نقش مهمی در گرداندن این غرفه ها داشتند. ظروف مینا کاری و نقاشی روی شیشه و فرش و گلیم بافی بیشترین صنایع دستی بود که در آنجا به فروش و نمایش گذاشته شده بود. نام استان مرکزی در صنعت فرش بافی همیشه در کشور معروف بوده و فرش ساروق نامی است که در جهان به شهرت رسیده است.
در ایوان های فوقانی اما کافی شاپ و رستوران قرار داشت. فکر می کنم همیشه باید سرای مهر را در آخر سفر کوتاه بازارگردی گذاشت چراکه زیبایی های بازار را تکمیل می کند و مکانی هم برای استراحت و هم برای خریدن سوغات و یادگار از بازار برای گردشگران است.
اما مگر می شود به اراک آمد و حمام تاریخی آن را ندید. وسعت بازار یک کیلومتر و جاذبه هایش فرصت تماشای حمام چهار فصل را از من گرفت. فکر کردم فردا با یک شیوه دیگر بروم و حمام چهار فصل را بازدید کنم.ترجیح دادم اطلاعاتم را کاملتر کنم و بعد به دیدن حمام چهار فصل بروم.
فردای آن روز به سازمان میراث فرهنگی و صنایع دستی رفتم. سراغ آقای کاظمی را گرفتم. من را به اتاق او راهنمایی کردند. کاظمی معاون صنایع دستی استان است. اتاق بسیار زیبایی داشت که با اکثر آثار هنری و صنایع دستی آن را آراسته بود. به او گفتم: من سالها ساکن اراک هستم. اما شما گمان کنید اولین بار است به اراک میآیم درباره حمام چهار فصل برایم صحبت کنید.
کاظمی معاون صنایع دستی استان مرکزی در گفتگو با خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اراک ،گفت: ابتدا مایلم مختصری به تاریخچه اراک بپردازم که بعد از آن به حمام چهار فصل هم خواهیم رسید.مجموع جاذبههای گردشگری شهرستان اراک به سه بخش کلی تقسیم میشود. اول جاذبههای گردشگری که در حوزه میراث فرهنگی هستند. جاذبههای گردشگری که در حوزه صنایع دستی وجود دارند و جاذبههای گردشگری طبیعی که تحت عنوان اکوتوریسم شناخته میشوند. شهر اراک با توجه به بیش از ۲۰۰ سال از پایه گذاری آن میگذرد ابتدا به عنوان شهری نظامی پایه گذاری میشود. شهری نظامی که دارای قلعه و برج و باروهایی در اطراف شهر و با چهار دروازه ورودی بوده است:
۱- دروازه رو به قبله به سمت جنوب
۲- دروازه شهرجرد به سمت شرق
۳-دروازه حاج علی نقی به سمت غرب
۴-دروازه راهزان به سمت شمال
بنابراین اراک دقیقا به سمت چهار جهت اصلی ساخته شده است. یعنی یکی از مهمترین المانها را در حوزه شهرسازی داراست و دارای نقشهی از پیش طراحی شده نیز میباشد.
یکی از مهمترین بناها در شهر اراک بعد از بازار حمام چهار فصل میباشد.زیباترین تعریف از این حمام حمامی برای تمام فصول است. این حمام در کشور بی نظیر است. چهار حمام در زیر یک سقف در کنار هم جای خوش کرده اند. حمام زنانه حمام مردانه حمام اقلیتهای مذهبی و حمام خصوصی. زیر بنای حمام ۱۶۰۰ متر مربع میباشد.هر کدام از این حمامها دارای بخشهای کوچکتری اند.
در ورودی به سربینه یا رختکن منتهی میشود؛ و بعد از آن هشتی ارتباطی که یک فضای کوچکتر است و دو فضای بزرگتر را به هم متصل میکند مثلا رختکن را به حمام گرم وصل میکند.
پس هر حمام یک سربینه یا رختکن یک هشتی ارتباطی و یک گرم خانه دارد .
همه حمامها دارای دو خزینه هستند خزینه آب سرد و آب گرم و در قلب حمام که گلخند یا تون یا آتش دان حمام نام دارد در مرکزیت سه حمام قرار دارد.
حمام آخر کمی از گلخند دور است که توسط تن پوشه یا کول لولههای سفالی که در گذشته در زیر زمین کار میگذاشتند و توسط آنها آب گرم را هدایت میکردند بنابراین حمام چهارم همیشه آماده نبوده و مخصوص افراد خاص بوده است .
کاظمی ویژگی برتر این حمام را قرار گرفتن حمام اقلیتهای مذهبی در کنار حمام مسلمانها دانست و گفت: با این که شاکلهی اصلی یک حمام را آب و جاری شدن تشکیل میدهد. این زیبایی فکر یک معمار را نشان میدهد که با وجود تفکرات مذهبی حمامها را در کنار هم میسازد. محمد ابراهیم خان خوانساری معروف به مد ابراهیم معمار خوش فکر حمام چهار فصل است.
از معاون صنایع دستی استان تشکر میکنم و خود را به چهار فصل میرسانم.
وجود کاشیهای هفت رنگ در دیوار حمام آدم را به روزهای اردیبهشت سوق میدهد که من عنوان چهار فصل بهار را در ذهنم برای حمام انتخاب میکنم.
به تصویر کشیدن آداب و رسوم گذشته در حمام بر تماشایی شدن آن میافزاید. در حمام زنانه که انگار بزم عروسی بر پاست. حنابندان است و عدهای بر سر عروس نقل میپاشند. در حمام مردانه عدهای داماد رابه صورت نمادین به حمام آورده اند.حمام اقلیتهای مذهبی نیز با لباسهای مخصوص به اقلیتهای مذهبی به نمایش گذاشته شده است.در آن سوتر موزه چهار فصل که مانند گنجینهای ارزشمنددر کنار حمام به چشم میخورد قرار دارد.
در این گنجینه ارزشمند، اشیای تاریخی مانند ظروف وکاسههای سفالی، سکههای دورههای مختلف تاریخی، عقدنامههای دورهقاجار، کتابها و نسخههای خطی، ظروف مسی و قلمزنی، اسباب قدیمی حمام، خمرههای سفالی، لوازم ریسندگی، بخشی از محراب تاریخی و ارزشمند مسجد جامع ساوه و لوازم ریسندگی و بافت فرش هم نگهداری میشود.
البته شهر اراک دارای جاذبه های گردشگری و تاریخی دیگری هم هست مثل :
خانه حسن پور :بازدید از این خانه فرصتی مناسب برای آشنایی با مشاغل گذشته و افتخار به هویت ایرانی است و در گذر سپهداری بازار بزرگ اراک واقع شده است. قدمتش به دوران احمد شاه قاجار باز می گردد و ابتدا شرکت فرش اراک بوده است .این بنا دو طبقه بوده و در زمینی به مساحت ۶۰۰ مترمربع ساخته شده است. طبقه همکف برای اتاقهای زمستاننشین، مطبخ، انبار آذوقه و ورودی اصلی بنا و طبقه اول برای اتاقهای شاهنشین و تابستاننشین در نظر گرفته شده است. مانند ساختمانهای اولیه که در شهر می ساختند، بنایی درونگرا است که شامل یک حیاط مرکزی است و در سه جهت شرق، غرب و شمال اتاقهایی دارد که رو به حیاط میشود. خشت سازه اصلی ساختمان را تشکیل داده است. این خانه انسان را به همان خانه هایی که در کنج خیالش همیشه آرزو داشته به آنجا سفر کند می برد .
خانه حسنپور اراک، هم اکنون موزهای از صنایع دستی و هنرهای سنتی است.
با این که اراک قدمتی بیش از دویست سال ندارد اما آثار تاریخی بسیاری را در خود جای داده است.قلعه حاج وکیل یا کلاه فرنگی، یادگاری از دوران اوج صادرات فرش از شهر اراک می باشد.
از آنجاییکه این بنا در ابتدا به منظور استفاده یک کمپانی فرش ساخته شده بود شامل کارگاههای تولید فرش، رنگرزی و محلهای مسکونی بود.
ساختمان فعلی بخش کوچکی از کل مجموعه اولیه است که در ساختمانهای مسکونی جدید محصور شده است. این بنا شامل حیاط، ایوان، شبستان، قسمت هم کف و بالا خانه است و مساحتی حدود نهصد مترمربع را شامل میشود و در محوطهای به مساحت سه هزار و هشتصد مترمربع قرار دارد.
این بنا در بخش شمالی برون گرا و در بخش جنوبی دارای یک بخش نیمه درون گرا (یک حیاط مرکزی) است. بخش برون گرای شمالی شامل یک ایوان سرتاسری است که از ستونهای آجری متعددی تشکیل شده است و سر ستونهای آن دارای تزیینات ساده و زیبایی است.
کلیسای مسروپ مقدس اراک با معماری دلنشین و زیبا به عنوان یکی از آثار برجسته معماری ارامنه و آمیزهای از هنر، فرهنگ و همزیستی در اراک است و در محله قدیمی مسکونی ارامنه در مجاورت خیابان نیسایان واقع شده است.سقف کلیسا بر روی چهار ستون و توسط قوس هایی به یکدیگر و به دیوارهای جانبی وصل شده ، تعبیه نورگیرهای متعددی در چهار جهت بنا و دو ورودی در قسمتهای جنوبی و غربی از ویژگی های خاص کلیسای مسروپ اراک است.
برج ناقوس خانه کلیسا در جلوی ورودی غربی واقع شده است و با زیبایی خاص در سردر ورودی بنای کلیست خودنمایی می کند.
ساختمان اصلی کلیسا بصورت مستطیل ساخته شده و از سه بخش مردم نشین، محراب و دو اتاق جانبی در مجاورت محراب تشکیل شده است.محراب کلیسا نیز با تزئیناتی از آجر و اشکال هندسی با تصایری از حضرت مسیح و مکان هایی برای روشنایی شمع جلوه ای خاص دارد . در بخشی از کلیسای مسروپ اراک چلیپای بزرگی به عنوان نماد شهدای ارامنه در طول تاریخ مانند شهدای ارمنی جنگ تحمیلی وجود دارد که مورد احترام ارامنه است.
مدرسه سپهدار اراک یکی از ابنیه تاریخی به جای مانده از دوره قاجاریه است که همزمان با تاسیس بازار به دستور سپهدار اعظم ساخته شد؛ مدرسه سپهدار اراک در واقع اولین مرکزعلوم دینی در اراک به شمار میرود. مدرسهسپهداری به عنوان نخستین بنای شهری با اقتباس از سبک مدارس صفویه و باکاشی کاریهای ظریف و زیبای دوره قاجاری یکی از بناهای موجود در مجموعه بازار اراک است. معماری داخل مدرسه از طرح چهار ایوانی پیروی میکند که از آن میان دو ایوان شمالی و جنوبی بلندتر و عظیمتر از دو دیگری است. در پیرامون حیاط مدرسه بیست و پنج حجره وجود دارد و هر حجره دارای یک ایوان کوچک در جلو و قسمت نشیمن در عقب میباشد، سردر و لچکی حجرهها با کاشیهای خشتی هفت رنگ تزئین یافتهاست. گنبد مدرسه یک پوش بوده و در نوع خود بزرگترین گنبد آجری در بافت قدیمی اراک محسوب میشود. از عناصر داخلی مدرسه میتوان به آبانبار و صحنی نسبتاً وسیع با حوضی سنگی در میان آن اشاره کرد.
از جمله شخصیتهایی که در این مدرسه به کسب معارف اسلامی پرداختهاند میتوان به آقا نورالدین عراقی،امام خمینی(ره)، آیتالله گلپایگانی، سید احمد خوانساری، آیت الله اراکی و آیت الله کمرهای، مرحوم گواری و ذوالفنون… اشاره کرد.
استان مرکزی و شهر اراک با دارا بودن اقلیمی چهار فصل ، آب و هوای نیمه بیابانی، آب و هوای معتدل كوهستانی، آب و هوای سرد كوهستانی را در دل خود جای داده است . شهر اراک هم در نیمه اول سال از آب و هوایی معتدل و در نیمه دوم سال از روزهای بارانی و برفی بسیاری برخوردار است و ثمره این تنوع آب و هوایی ، وجود طبیعت بکر و گوناگون در شهر اراک شده است . تعداد مناظر طبیعی اراک که بخشی از آن در دل روستاهایش قرار دارد بسیار است اما معروف ترین آنها عبارتند از:
تالاب میقان اراک در ۱۵ کیلومتری شمال شرقی اراک و جنوب غربی داوودآباد قرار گرفته است و یکی از مراکز مهم طبیعتگردی و تماشای پرندگان در کشور محسوب میشود. حتی شنیده ام به خاطر تعداد زیاد درنا هایش یک روز را در کشور به اسم روز درنا نام گذاری کرده اند.
این تالاب به دلیل قرار گرفتن در زاویه برخورد دو رشته کوه البرز و زاگرس و شرایط آب و هوایی خشک و نیمه خشک تنوع زیستی بالایی دارد آن را به عنوان ذخیرگاه گیاهان شور نیز میشناسند و چون میانگین ارتفاع از سطح دریا در میقان ۱۷۰۰ متر است، به عنوان یکی از مرتفعترین شوره زارها در کشور ایران به شمار میرود. انواع زیستگاههای تالاب شامل زیستگاههای آبی، کنار آبی، بیابانی و درختچهای است. درختچههای با ارزش قره داغ و آتریپلکس که در اطراف این تالاب وجود دارند بهترین مکان برای زندگی گونههای با اهمیتی همچون جرد ایرانی، روباه، شغال و زرده بر هستند.
این تالاب بهترین مکان است که آدم تلفیق هنرمندانه رنگ های زنده را ببیند و آرام گرفتن دریاچه و کویر را در کنار هم درک کند. آنگاه چشم هایش را روی هم بگذارد و چند دقیقه ای صدای آواز و بال زدن پرنده ها را بشنود. البته می توان یک آلبوم عکس طولانی از پرنده های زیبا و پوشش گیاهی خاص با دوربین خود تهیه کرد که لذت خاص خود را دارد.
روستای تاریخی هزاوه با ۳۰ هکتار وسعت در ۲۰ کیلومتری شمال غربی اراک واقع شده و علاوه بر جاذبههای طبیعی و مذهبی، میزبان منزل تاریخی امیرکبیر سردار سازندگی ایران است.چشمه سارهای متعدد، اقلیم سرسبز و حاصلخیز و باغات انگور و میوه طبیعت زیبایی بر این روستا بخشیده است، به طوری که اگر از دور به آن بنگری انگار چندین خانه ی خشتی و گلی را در مخمل سبز مشاهده می کنی. وجود سرو کهنسال در بافت این روستا جاذبه ای زیبا در کنار سایر دیدنی های این روستای باطراوت است. برپایی جشن های مخصوص که با برداشت انگور در این روستا انجام می شود هر ساله مشتاقان مخصوص به خود را به این روستا می کشاند.
اما این روستا که بیش از هزار سال قدمت دارد.علاوه بر جاذبه های طبیعی، دارای جاذبه های تاریخی ارزشمندی است .امامزاده سلطان احمد، جد رهبر معظم انقلاب اسلامی در این روستا واقع شده که بنای این آرامگاه مربوط به سده هشت و ۹ هجری قمری است و بیانگر پیشینه تاریخی هزاوه است.این آرامگاه بر روی بلندترین ناحیه روستای هزاوه بنا شده و محل معنوی بسیار زیبایی برای ساعتی خلوت با خدواند و عبادت است.
خانه پدری امیرکبیر یکی دیگر از جاذبههای مهم گردشگری روستای هزاوه است و بنای این خانه در ۲ طبقه با ۶۲۵ مترمربع وسعت و ۸۱۵ مترمربع زیربنا ایجاد شده است.این بنای زیبا دارای سقفهای هلالی با تیرهای چوبی و دیوارهای ضخیم خشتی و گلی است.مسجد شبستان دار، حمام قدیمی و تپههای تاریخی از دیگر آثار موجود در روستای هزاوه اراک است.
صبح یک روز بهاری که به قول حضرت حافظ " بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار/ خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار.
بعد از طی ۴۰ کیلومتر به روستای انجدان اراک می رسی. اگر چند دقیقه ای را در کنار کوچه های سنگ فرش شده و خانه های خشتی اما مزین بنشینی. رو به رویت جوی خروشان آبی می بینی که در کنارش درختان بید مجنون و توت به صف ایستاده اند و انگار برای رسیدن به مقصدی از هم پیشی می گیرند. همین طور که با دیدنش بهشت را در ذهنت تجسم می کنی ، صدای زنگوله آویخته شده به گردن گوسفندان تو را به همان کوچه باغی که به دیوار خانه اش تیکه زده ای باز می گرداند. پیرزنی طبق عادت هر روزش هنوز که خورشید طلوع نکرده جلوی درب خانه را آب و جارو می کند و تو انگار از بوی خاک باران خورده همان بوی عشق را استشمام می کنی. همان مسیر را که ادامه دهی از میان باغ ها با دیوارهای کوتاه سنگی عبور می کنی و سرانجام کمی از خانه های روستا فاصله می گیری و به غارهای متعدد انجدان می رسی.
غارهای انجدان عبارتاند از: غار آسیلی، غار میانلانون یا کلوچه بالا، غار طاقرچه، غار گیوهکش و غار شغالدره.از میان این غارها، غار آسیلی و غار طاقرچه به ویژه دیدنیترند.غار آسیلی در ۵ کیلومتری غرب انجدان واقع شده است.غار طاقرچه نیز به دلیل وجود دو درخت کهنسال در مقابل دهانه آن منظرهای زیبا و دیدنی دارد.
از پیشینه کهن انجدان تا سده هشتم قمری اطلاعات دقیقی در دست نیست. بر اساس مستندات موجود از سده ۹ قمری پس از استقرار پایگاه اسماعیلیان در انجدان بر اهمیت این محل افزوده شد. در هنگام حکومت مستنصر بالله دوم، پایگاه اسماعیلیه که پس از سقوط قلعه الموت پراکنده شده بودند و به انجدان انتقال یافت که به دو شهر کاشان و قم نزدیک بود. در دوره اشرف افغان انجدان ویران شد و قلعه نور آباد که در هنگام اقامت امامان نزاری در انجدان ارگ آنان بود با خاک یکسان شد و گروه کثیری از ساکنانش کشته یا اسیر شدند.
انجدان در سده ۱۱ قمری از مراکز اندیشه غیروابسته به حکومت مرکزی بود و نخستین رسالههای اسماعیلیان پس از سقوط الموت در انجدان نگاشته شد. ملاصدرا حکیم برجسته دوره صفوی مدتی از زندگیش را در انزوا در کهک قم که در نزدیکی انجدان قرار داشت، گذراند و به نوشته ابراهیم دهگان با امام نزاری در ارتباط بود. انجدان خاستگاه نویسندگان و ادیبان برجسته پس از سده ۹ قمری در ایران بود که از آن جمله میتوان به ملا داعی انجدانی و برادرش ملک طیفور، شاه طاهر دکنی و میرزا ابوتراب بیک فرقتی اشاره کرد. در انجدان سه مقبره بقعههای شاہ قلندر، شاه قریب و چهل دختران وجود دارد که مزار شماری از امامان نزاری و خانواده هایشان است.
حسینی معاون گردشگری استان مرکزی هم در راستای خدمات نوروزی استان به مسافرین محترم استان در گفتگو با خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اراک ، گفت: ما در استان تعداد ۴ هتل و ۵۵ خانه مسافر داریم و ۱۱ اقامت گاه بوم گردی که نسبت به سال گذشته ۸ واحد به آن اضافه شده است. یک تقویم گردشگری در سازمان گردشگری تهیه شده است که به واسطه آن مراسمها و آداب و رسومهای استان اطلاع رسانی شده و در اختیار دیگر استانها و مسافرین محترم قرار میگیرد.
زادگاه من اراک شهری مدرن با جاذبههای گردشگری فراوان است که بیشتر از گردشگری با صنایع بزرگ و کوچکش شناخته میشود.و بیشتر صنایع مهم و مادر و همچنین تولید ۸۰ درصد تجهیزات انرژی کشور را در دل خود جای داده است. اراک آن قدر سخاوتمند است که به شهر که بنگری ، نیمی از ساکنین محله هایش را افراد مهاجر که جویای کسب و کار بوده اند تشکیل داده است اما آ ن قدر که مهربانی می کند مهری نمی بیند .درست است که وجود صنایع بسیار ضروری است، اما شناختن جاذبههای گردشگری هم کمتر از صنایع برایش اهمیت ندارد.با این که مذهب اکثر مردم اراک شیعه هست اما اقلیت های مذهبی هم در شهرم دیده می شود که در کنار هم با تعامل از همان ابتدای حیات شهر زندگی می کنیم. همه ما زبان اصلیمان فارسی رسمی است که گاه نیز با لهجه های زیبای روستاهای اطراف ترکیب شده است. اگر به اراک سفر کردید حتما به فتیر فروشی هایش سری بزنید چراکه طعم این شیرینی مخصوص شهرم یک عمر از خاطر شما نخواهد رفت. اگر خوش شانس باشید آبگوشت دو و آش معروفمان "ترخینه دوغ " را هم امتحان خواهید کرد و حتما مشتری ثابتش می شوید.از آن روز دیگر طبیعت و بناهای شهرم را با دقت بیشتری نگاه میکنم و در دل از آن خانم که شهرم را بهشت خدا میخواند سپاسگزارم. چراکه چشم هایم را بهتر به شهرم باز کرد. اراک یک کوچهی شناخته نشده در بهشت خداوند برای من است. همان قدر جذاب ، همان قدر دوست داشتنی.
گزارش از زهرا امانی
انتهای پیام / الف