به گزارش خبرنگار حوزه سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، دومین سال ریاست جمهوری دونالد ترامپ در حالی به پایان رسید که تصمیمات او در حوزه های داخلی و خارجی انتقادات بسیاری را در پی داشت؛ به طوری که پس از دو سال، نقد رفتارهای پرچالش این رئیس جمهور تاجر مسلک به نقطه وصل دو حزب جمهوری خواه و دموکرات در فضای سیاسی آمریکا بدل شد و حزب رقیب توانست با استفاده از بی تجربگی این مرد نا آشنا به دنیای سیاست، اکثر صندلیهای کنگره را به خود اختصاص دهد.
در این میان آنچه که بیشترین واکنش ها را در بین سیاستمداران آمریکا به دنبال داشت، اقدامات ناگهانی ترامپ در خارج از مرزهای واشنگتن بود. پشت پا زدن به تعهدات بین المللی، اغماض در قبال دوستان، تشدید دشمنی در برابر دشمنان و در نهایت پیگیری سیاست های نژادپرستانه علیه مهاجران، همه و همه در تیررس انتقادات تند و تیز هر دو طیف سیاسی آمریکا قرار گرفت.
البته اگر به دو سال پیش و به کمپین های انتخاباتی ترامپ و هیلاری کلینتون در سال ۲۰۱۶ نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که این رئیس جمهور منحصر به فرد گام به گام شعارهای انتخاباتی خود را اجرایی می کند. او در کمپینهای انتخاباتی با تاکید بر دو شعار «اول آمریکا» و «احیای دوباره آمریکا» و وعده هایی نظیر بهبود اشتغال داخلی،کاهش بدهی های خارجی، حفظ صنایع آمریکا در برابر رقبایی مانند چین و اروپا و در نهایت وعده خروج از برجام و کاهش هزینه های نظامی آمریکا در مناطق مختلف جهان، پشت میز کاخ سفید نشست و توانست سکان دار سیاست های آمریکا باشد.
دونالد ترامپ با تاکید بر شعار «اول آمریکا» سیاست های ملی گرایانه در عرصه تجارت خارجی را در پیش گرفت و بر مبنای آن عوارض گمرکی در برابر کالاهای وارداتی از کشورهای دوست و رقیب را افزایش داد تا بازارهای داخلی کشورش را از تکانه های بی رحم تجارت آزاد و سرمایه گذاری شناور جهانی حفظ کند و نهایت تمرکز خود را به خرج داد تا اقتصاد آمریکا از رکود خارج و زمینه لازم برای افزایش توان چانهزنی شرکت های آمریکایی در عرصه اقتصاد جهانی فراهم شود.
در رابطه با شعار «احیای دوباره آمریکا» نیز کارشناسان معتقدند رئیس جمهور آمریکا در نظر دارد با فروش بیشتر تسلیحات نظامی و ایجاد بازارهای پر سود برای شرکت های اسلحه سازی با یک تیر دو نشان بزند، یعنی علاوه بر تامین اشتغال و بهبود اوضاع اقتصادی طبقه متوسط جامعه، هزینه های امنیتی مناطق مختلف جهان نظیر شرق و غرب آسیا و ناتو را به کشورهای دنباله رو و بومی تحمیل کرده و در عین حال وابستگی جدیدی را در عرصه نظامی ایجاد کند.
می توان گفت با روی کار آمدن دونالد ترامپ که درس خوانده مدرسه اقتصاد دانشگاه پنسیلوانیاست، نوعی راهبرد «نو انزواگرایی» در سیاست های امنیتی و سیاسی آمریکا حاکم شد تا سودهای امنیتی با کمترین هزینه نصیب کاخ سفید شود و در نتیجه در پیش گرفتن این سیاست ها دکترین خروج یا آمریکا برگزیت را به محور اصلی تصمیمات ترامپ در عرصه سیاست خارجی بدل کرد. اما، علیرغم پایبندی دونالد ترامپ به وعده های خود برای بازگرداندن آمریکا به نقطه اوج و دور زدن شیب سقوط، به نظر می رسد در سال ۲۰۱۸ صدای ناقوس مرگ هژمونی آمریکا بلندتر به صدا درآمد.
در میان تصمیم های ترامپ در عرصه سیاست خارجی، آنچه که بیش از همه انعکاس داشت، پا پس کشیدن از برجام و بازگشت سربازها از سوریه و افغانستان به خانه بود، به طوری که عده ای مورد آخر را هدیه کریسمس ۲۰۱۹ ترامپ برای ایران توصیف کردند. این اقدامات دونالد ترامپ، برخی کارشناسان را واداشت که بگویند تصمیمات ترامپ نه تنها ناشی از وجود انسجام در سیاست خارجی آمریکا نیست، بلکه سرآغاز افول هژمونی این کشور در عرصه بین المللی است.
کارشناسان برای تایید فرضیه خود به مخالفت اروپا با رفتار یکجانبه آمریکا در قبال برجام اشاره می کنند و مدعی هستند اظهارات مقامات اروپایی در مقابل رفتار ترامپ و رد درخواست او برای ایجاد تغییر در توافق هسته ای با ایران و تلاش برای تعریف یک هویت مستقل سیاسی و امنیتی در مقابل واشنگتن، شاهد مثال افول هژمونی آمریکا و کاهش قدرت اقناءکنندگی این کشور در میان دوستان است.
این تصمیم ترامپ که در راستای شعارهای انتخاباتی اش اتخاذ شده بود، «وندی شرمن»، سرپرست تیم مذاکرهکننده هستهای آمریکا در گفتوگوهای هستهای با ایران و گروه ۱+۵ را به واکنش واداشت و وی در این زمینه مدعی شد: «من بسیار درباره کاری که رئیسجمهور انجام داده نگران هستم. این کار ما را منزوی میکند، چون سایر کشورها دیگر ما را به عنوان شریک نمیبینند.»
همچنین «جو بایدن» معاون اوباما در بیانیهای تصمیم ترامپ را یک «اشتباه عمیق» و «بحرانی غیرضروری» خواند و افزود که این اقدام ترامپ، آمریکا را در «مسیر تصادم» با نزدیکترین شرکای واشنگتن قرار میدهد. وی در ادامه انتقادات خود از سیاستهای ترامپ افزود: «صحبت از یک «توافق بهتر» توهم است.»
همچنین جان کری وزیر امور خارجه دولت سابق آمریکا نیز در بیانیه ای اعلام کرد که تصمیم امروز امنیت ما را تضعیف می کند، عهد آمریکا را می شکند و ما را در میان متحدان اروپایی منزوی می کند. و در نهایت «جان برنان» مدیر آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) در دولت اوباما نیز تصمیم ترامپ را «تهدیدی علیه امنیت ملی» این کشور خواند.
اما ترامپ برای اینکه پازل معمای ذهنی کارشناسان در مورد افول آمریکا را تکمیل کند، بازگرداندن سربازها از خاورمیانه را در دستور خود قرار داد. به نظر می رسد آمریکای ترامپ زده با ادعای تحمیل هزینه های نظامی بر بازیگران بومی سعی دارد کاهش موقعیت برتر نظامی خود را در پس راهبرد مردانه دیوانه و سودجویی اقتصادی پنهان کند،
در این مورد خبرگزاری اسپوتنیک به قول از کارشناسان هندی مدعی شد که اعلام خبر خارج شدن نیروهای آمریکایی از سوریه از تغییر سناریوی ژئوپلیتیکی حکایت دارد و از برتریهای دیگر طرفهای درگیر در بحران سوریه مانند روسیه و ایران نشات میگیرد. این خبرگزاری به نقل از کانوال سیبال، کارشناس مسائل خارجی در هند، گفته است که اعلام این خبر از طرف ترامپ با تناقضهایی همراه است. به این معنی که به رغم ادعای پیروزی ترامپ، این اقدام بیشتر به منزله واگذاری میدان به بازیگران مخالف آمریکا است.
همچنین روزنامه آمریکایی «وال استریت ژورنال»، به دونالد ترامپ درباره آغاز یک شورش داخلی بین حامیان جمهوریخواه او در نتیجه تصمیم اخیرش برای خروج نظامیان آمریکایی از سوریه هشدار داد و تاکید کرد که بقای ریاست جمهوری او در معرض خطر قرار گرفته است. در عین حال، والتر راسل مید در روزنامه وال استریت ژورنال نوشت: طرح خروج نظامیان آمریکایی از سوریه و افغانستان از نظر سیاسی، خطرناک است.
این موضوع باعث شده تا روزنامه واشنگتن پست در گزارشی تحت عنوان «از خواب غفلت بیدار شوید! ارتش آمریکا شکستناپذیر نیست» بنویسد: «آشکارترین داستان این روزهای واشنگتن از دست رفتن قدرت نظامی آمریکاست، درسی که به ویژه در سایه تحولات اخیر از اهمیت زیادی برخوردار میشود. استعفای جیمز متیس، وزیر دفاع، تصمیم عجولانه دونالد ترامپ برای خارج کردن نیروهای آمریکایی از سوریه، و در نهایت اعلام اخیر این مطلب از سوی مقامات کره شمالی که پیونگیانگ تسلیحات هستهای خود را حفظ خواهد کرد و هکرهای چینی حمله سایبری گسترده را انجام داده اند همگی اینها حاکی از افول ابهت قرن نوزدهمی آمریکاست!
واشنگتن پست در ادامه مطلب خود در واکنش به سقوط آزاد آمریکا از نقطه اوج قدرت جهانی و شکل گیری چالشگران نوشت: آمریکاییها پس از جنگ سرد تصور میکردند هیچ کشوری در جهان نمیتواند با قدرت نظامی آمریکا و نقش رهبری آن در عرصه فناوری به مقابله برخیزد. ولی واقعیت کنونی در بحث نظامی این است که برنامههای دفاعی مدرن و پیشرفته امروزی در روسیه و چین و نیز پیشرفتهای اخیر در ایران و کره شمالی، قابلیتها و توانمندیهای آمریکا را در معرض تهدید قرارداده است.
در ادامه واکنش ها نیز سیانان به نقل از یک مقام ارشد دولت آمریکا که خواسته نامش فاش نشود، تصمیم ترامپ برای خروج از سوریه را عقبگردی کامل خوانده که بدون بررسی و در نظر گرفتن ریسکهای احتمالی اتخاذ شده است. علاوه بر این لیندنسی گراهام هم حزبی جمهوری خواه ترامپ در صفحه شخصی خود در توییتر نوشت: «در صورتی که ما کاملاً از سوریه خارج شویم، ترکیه و کُردها وارد جنگ جدیدی خواهند شد،بیشترین فشار از روی داعش برداشته خواهد شد و در نهایت ایران بزرگترین برنده خواهد بود.»
در همین زمینه باب کورکر، تصمیم برای خارج کردن نیروهای نظامی آمریکا از سوریه و افغانستان را «ویرانگر» تو صیف کرد. علاوه بر این بنیاد دفاع از دموکراسیها (FDD) که روابط بسیار نزدیکی با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی دارد و از نفوذ بالایی نیز در کاخ سفید برخوردار است، در یادداشتی اعتراضی اعلام کرد که دونالد ترامپ با تصمیم خود برای خارج کردن نظامیان آمریکایی از سوریه، پیروزی را تقدیم ایران کرده و تصویری ضعیف و در حال عقبنشینی از آمریکا نشان داده است. همچنین نشریه «واشنگتن فری بیکن» با گریزی به تاریخ نوشت: «خروج نیروهای آمریکایی از سوریه و افغانستان منجر به یک حمله دیگر در مقیاس ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ می شود و کاخ سفید مسئول چنین حملهای خواهد بود.»
می توان گفت؛ در حوزه آکادمیک، «هژمون» به کشوری گفته می شود که بتواند کالاهای عمومی نظیر امنیت و حفاظت و پشتیبانی از سازمانهای بین المللی در حوزه های مختلفی نظیر اقتصادی، سیاسی و زیست محیطی را فراهم آورد. اما ترامپ با سیاست نو انزواگرایی و در پیش گرفتن یکجانبه گرایی در مسیری گام بر می دارد که نه تنها آمریکا تامین کننده کالاهای عمومی نیست، بلکه علیه سازمان بین المللی نظیر سازمان ملل متحد، پیمان آب و هوایی پاریس و سازمان تجارت جهانی گام بر می دارد.
علاوه بر این هژمون کشوری است که از قدرت اقناء برخوردار است، به طوریکه هر نظر و جهت گیری هژمون با پیروی سایر کشورهای همسو همراه خواهد بود. نمونه این امر را می توانیم در حمله سال ۲۰۰۱ بوش به عراق ببینیم که کشورهای اروپایی همراه با سربازان آمریکا پا به کشور نخلها گذاشتند. اما، حالا این کشورها بعد از گذشت هفده سال در صدد تعریف هویتی مستقل در ساز و کار روابط بین الملل هستند. تناقض گویی و عقب نشینی در برکناری بشار اسد، موضع گیری نسبتا مستقل در قبال یمن و خروج از برجام همگی حاکی از آن است که ترک دریاچه یخ زده قرن آمریکایی عمیقتر شده است.
سیاست نوانزواگرایی که ترامپ طی دو سال ریاست خود بر کاخ سفید در پیش گرفته، تنها با این منطق قابل تبیین است که آمریکا در حال کاهش بار مسئولیت های بین المللی است تا نفسی تازه کند و دوباره بر نقطه اوج قدرت بازگردد؛ زیرا رقیبانی همچون چین و روسیه در هر دو بعد اقتصادی و سیاسی توانمندی ها ی آمریکا را به چالش کشیده اند و در عین حال دوستان اروپایی مانند گذشته سر بر آستان بندگی واشنگتن ندارند.
این باور خام که آمریکا دوباره به قرن طلایی خود بازگردد مانند یک رویای از دست رفته است چرا که با انزوای آمریکای ترامپ زده خلائی در عرصه جهانی شکل نخواهد گرفت که آمریکا خود را پلیس جهان بداند زیرا دیگر جهان، جهان بعد از جنگ جهانی دوم و یا پس از سقوط شوروی نیست. اگرچه از دیدگاه اتاق فکرهای آمریکایی «دکترین خروج» تا مدت کوتاهی می تواند مانند ترمز سقوط عمل کند و شیب نهایی افول آمریکا را کندتر کند، اما این وضعیت ادامه دار نخواهد بود زیرا ما وارد جهانی چند وجهی و فرا آتلانتیکی شده ایم.
سال میلادی که آمریکا پشت سرگذاشت، سالی بود که بسیاری از فرضیه های کارشناسان جهان سیاست به اثبات رسید، زیرا این کشورِ مدعی رهبری جهان برای ادامه حیات خود دست به دامن گرایش های افراطی و دست راستی شد تا بتواند دهنه اسب چموش سقوط را بکشد؛ اما غافل از آنکه نه تنها گرایش های افراطی به نمایندگی دونالد ترامپ نمی توانند ضربان حیاتی را به هژمونی آمریکا بازگردانند بلکه این سقوط و مرگ را تسریع خواهند کرد. زیرا با روی کارآمدن گرایش افراطی در هر کشوری علاوه بر رقیبان و دشمنان، دوستان نیز آسیب می بینند و همین امر باعث می شود بسیاری از چارچوبهای گذشته در عرصه سیاست خارجی با تغییر کلی مواجه شوند.
شاید برخی سیاست های ترامپ در بعد داخلی تاثیرات مثبتی را داشته باشد و چه بسا برخی از اقشار و طبقات مختلف جامعه آمریکا را به حمایت وادارد اما در عرصه سیاست خارجی شرایط به گونه ای دیگر رقم خواهد خورد. حل بحرانهای منطقه ای با ابتکار کشورهای درگیر در همان منطقه نظیر نشست های آستانه (درباره حل بحران سوریه) و عقب نشینی از موضوعات مهم و حیاتی جهان، از جمله مواردی است که نشان می دهد حنای آمریکایی دیگر رنگی برای جهان ندارد. شاهد مثال تایید این فرضیه در جمله بثینه شعبان مشاور سیاسی-رسانهای بشار اسد است که در یادداشتی نوشت: «از چند روز پیش که سخنگوی کاخ سفید، خروج نیروهای آمریکا را اعلام کرد، تصویر سربازان اسرائیلی که از جنوب لبنان فرار میکردند و مزدوران خود را پشت سرشان جا میگذاشتند، از ذهنم خارج نمیشود».
انتهای پیام/