گزارشگروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، به تازگی در شبکه های اجتماعی، پستی منتشر و بازنشر داده می شود که از نظر روان شناختی قابل بررسی است. در توضیح این پست نوشته شده: «یک پدیده عجیب به نام «ندای باطل» وجود دارد که همه آن را چندین بار احساس کرده اند. در این پدیده، شما برای یک ثانیه حس می کنید که می خواهید ماشین خود را به درون ترافیک بکوبانید یا پیچ نزدیک دره را نپیچید! این احساس چیز عجیبی نیست، ما هم داریم!» حالا این سوال پیش می آید که این پدیده را به لحاظ روان شناختی چگونه می توان تبیین کرد؟
برای بررسی این پدیده می توان به نظریه «فروید» در بررسی پویایی های روان و شخصیت اشاره کرد. «فروید» ذهن را به سه بخش تقسیم می کند: 1- هوشیار یا خودآگاه: آگاهی و هوشیاری هم اکنونی شخص. 2- نیمه هوشیار یا نیمه آگاه: همه اطلاعاتی که هم اینک در ذهن حاضر نیستند ولی اگر بخواهیم، می توانیم آن ها را به بخش آگاهی فراخوانیم. 3- ناهوشیار یا ناخودآگاه: در واقع انبار تکانه ها، خواسته ها و خاطرات غیر قابل دسترس است که بر تفکرات و رفتارهای شخص تاثیر می گذارد. با این توضیحات باید دانست که می توان پدیده ندای باطل را در این قسمت از ذهن جست و جو کرد.
بیشتربخوانید :کاهش استرس با سادهترین روشهای موثر بدون دارو
از نظر فروید در این لایه از ذهن تکانه های خشونت بار، ناهنجاری وجود دارد که به دلیل تجربیات و آموخته های محیطی منع و سرکوب شده اند. این تکانه ها به واسطه مدیریت من و فرامن امکان ابراز ندارند و گاهی در لغزش های کلامی و رفتارهای غیر قابل توجیه خود را بروز می دهند. برای بررسی تصویر واضح تری از چگونگی این مسئله به تقسیم بندی دیگر فروید در خصوص شخصیت می پردازیم. فروید شخصیت هر فرد را متشکل از سه بخش نهاد، خود و فراخود در نظر می گیرد.
در ادامه در این تعریف، نهاد اولیه ترین بخش شخصیت و خاستگاه خود و فراخود است. نهاد از بدو تولد کودک وجود دارد و شامل اولیه ترین تکانه های زیستی یا سائق هاست از جمله این تکانه ها، تکانه های جنسی و پرخاشگری است. نهاد بر اساس اصل لذت، ارضای فوری این تکانه ها را می طلبد. در بخش دیگر یعنی خود هم با توجه به اصل واقعیت، کودک می آموزد که تکانه ها به فوریت قابل ارضا نیستند. خود زمانی پدیدار می شود که کودک می آموزد به مقتضیات محیط توجه کند. بخش سوم یعنی فراخود است که درباره درست یا غلط بودن اعمال انسان داوری می کند. به طور کلی فراخود درونی شده ارزش ها و اخلاقیات جامعه است و شامل وجدان فرد و تصویری است که او از شخصیت اخلاقی آرمانی دارد. فراخود در پاسخ به پاداش و تنبیه والدین ایجاد می شود.
به اعتقاد فروید، این سه بخش شخصیت غالبا در تعارض با یکدیگر هستند. خود، ارضای تمایلات فوری نهاد را به تاخیر می اندازد و فراخود با هر دوی آن ها مبارزه می کند زیرا رفتارهای آن ها غالباً با معیارهای اخلاقی تطبیق نمی یابد. در شخصیت متعادل فروید، خود دارای جدیت ولی انعطاف پذیر است یعنی اصل واقعیت بر آن حکومت می کند.
حال اگر به تبیین پدیده ندای باطل برگردیم، می توان تصویر واضح تری از آن ارائه داد. تکانه هایی همچون کوباندن ماشین به ترافیک یا نپیچیدن در یک پیچ، تکانه های خشونت باری هستند که به شکل ناهوشیار برآورده کننده غریزه پرخاشگری انسان هستند و برای لحظاتی از سد خود و فراخود رها شده و بروز می یابند.
گاهی این خشم ناهوشیار که برآمده از تکانه های نهاد هستند، معطوف به دیگران است و در قالب تصاویر آسیب زدن به دیگران بازنمایی می شود از قبیل کوباندن ماشین به ترافیک، آسیب زدن به نوزاد زمانی که تنهاست، ترس از چاقو و آسیب زدن به دیگران و ... و گاهی این خشم و پرخاش معطوف به خود است از جمله نپیچیدن در یک دره خطرناک، افکار آسیب رساندن به خود و ... . بر همین اساس می توان ندای باطل را نوعی تکانه ناهوشیار از محتویات نهاد دانست که توانسته اند از سد نگهبان های هوشیاری عبور و به نیمه هوشیار و هوشیار ما رسوخ کنند.
در این باره خود، ارضای این تکانه ها را به دلیل خطراتی که در پی دارد، مدیریت کرده و امکان بروز آن را مدیریت می کند و فراخود که یاد آور قانون های محیطی و خانوادگی است و با پاداش و تنبیه در ارتباط است، اجازه بروز کامل این تکانه ها را نمی دهد.
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/