برادر شهید حمید پورحیدری زرندی گفت:کومله به بهانه‌های مختلف مردم بی گناهی که از مخالفان این گروه بودند را می‌کشت.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ضدانقلاب و معاندین با همراهی برخی مزدوران داخلی‌شان در فضای مجازی، پروژه تطهیر و مظلوم جلوه دادن، یک عنصر تروریستی به نام «رامین حسین‌پناهی» عضو گروهک تروریستی و تجزیه‌طلب کومله را کلید زده‌اند.

نام «کومله» را باید مترادف با «داعش» دانست؛ گروهکی تجزیه‌طلب و ضدایرانی که اعضایش در آدم‌کشی و جنایتکاری چیزی کمتر از داعشی‌ها نداشته و ندارند. اعضای این گروهک در مقطعی بویژه در دهه ۶۰ وحشیانه‌ترین جنایات را علیه مردم شمالغرب کشور مرتکب می‌شدند؛ از سربریدن تا شمع آجین کردن و سوزاندن.

نگاهی گذرا به جنایت‌ها و شرارت‌های گروهک تروریستی و تجزیه‌طلب کومله، عمق دشمنی سرکردگان و عناصر این گروهک با مردم ایران و مردم انقلابی کردستان را عیان می‌کند. در ذیل به گوشه‌ای از جنایت کومله‌ای‌ها یعنی همکاران رامین حسین‌پناهی اشاره شده است.


بیشتر بخوانید:روایت مادر یک شهید از وحشیانه‌ترین جنایت داعشی‌های وطنی/ کومله پیکر بی‌جان علی را پس از شهادت سوزاند


شهید حمید پورحیدری زرندی در تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۳۴۵ در خانواده‌ای مذهبی درر زرند متولد شد. پدرش قصاب و مادرش خانه‌دار بود. آن‌ها سه برادر و یک خواهر بودند. حمید فرزند سوم خانواده بود. او تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواند، سپس برای کمک به معیشت خانواده درس را رها کرد و در کار‌های کشاورزی و قصابی به پدرش کمک می‌کرد.

هجده ساله بود که به خدمت سربازی رفت. دوره آموزشی را در کرمان و خدمت سربازی را در تهران گذراند. به مدت سه ماه جزو لشکر ۲۳ (کلاه سبزها) آموزش دید. بعد از مدتی راهی کردستان شد.

سرانجام حمید پورحیدری زرندی در تاریخ ۱ تیر ۱۳۶۳ در درگیری با عوامل گروهک تروریستی کومله بر اثر اصابت گلوله به سر و گردنش به شهادت رسید.

آنچه در ادامه می‌خوانید شرحی است بر گفت‌وگوی بنیاد هابیلیان با برادر شهید حمید پورحیدری زرندی (سهراب پورحیدری زرندی):«جنگ که شروع شد، برادر بزرگترمان به خدمت سربازی رفت. وقتی از سربازی آمد، از شرایط سخت کشور گفت، اینکه اگر جبهه را خالی بگذاریم دشمن کشورمان را می‌گیرد. همین موضوع انگیزه رفتنش شد.

حمید هفده ساله بود. شناسنامه‌اش را دستکاری کرد و یک سال سن خود را بالا برد و داوطلبانه عازم خدمت سربازی شد. بعد از اتمام خدمت خود، وارد ارتش شد و آموزش‌هایی ویژه نیرو‌های مخصوص را گذراند.

بعد از مدتی راهی کردستان شد و چهارده ماه در کردستان خدمت کرد. وقتی به مرخصی می‌آمد، از شرایط سخت کردستان می‌گفت: «آنجا نمی‌توانیم از سنگر بیرون بیاییم. یکبار هم توسط کومله‌ها یک هفته در محاصره بودیم؛ به طوریکه حتی آب برای خوردن نداشتیم.»

برایم از جنایتکاران کومله تعریف می‌کرد، اینکه به چه بهانه‌هایی مخالفانش را می‌کشت. مردم بی‌گناه را به اتهام شرکت در جلسات ضدخلقی می‌کشت.

آخرین مرخصی که آمد، اخلاقش خیلی بهتر شده بود. زمانی که رفته بود تا با لباس نظامی عکس بگیرد، به عکاس گفته بود: «من این دفعه که بروم شهید می‌شوم، شما این عکس را بعد از شهادتم به خانواده‌ام بدهید.»

ده روز بعد در درگیری با کومله‌ها، وقتی دید یکی از نیرو‌های کومله قصد شلیک خمپاره به سمت عطاءالله اسلامی را دارد، برای نجات دوستش از سنگر بیرون پرید.

عطاءالله بر اثر اصابت خمپاره بدنش از کمر به پایین قطع شد و حمید هم بر اثر اصابت گلوله به سر و گردنش به شهادت رسید. شب ۲۱ ماه رمضان بود که دایی‌مان به خانه ما آمد و خبر شهادت حمید را داد.

پدرم آدم خیرخواهی بود. سال ۱۳۳۳ در زرند مسجدی را بنا کرد و ما نماز را در آن مسجد به جماعت می‌خواندیم. حمید که برزگتر شد، در مسجد کتابخانه برپا کرد. دوستان و جوانان محله را در کتابخانه جمع می‌کرد و ساعت‌ها به مطالعه مشغول بودند. به نماز اول وقت اهمیت زیادی می‌داد و به ما هم سفارش می‌کرد نماز را اول وقت بخوانیم. دهه محرم هیئت تشکیل می‌داد و در مسجد محل خیمه عزای اباعبدالله را برپا می‌کرد.

حمید مردم‌دار بود و اگر کسی با او بدرفتاری می‌کرد، حمید رفتارش را با آن فرد بهتر می‌کرد. در کار خانه به مادرمان خیلی کمک می‌کرد، حتی به یاد دارم خانه را جارو می‌کرد.

چهار روز بعد از شهادتش جنازه را به زرند آوردند. مراسم تشییع با استقبال مردم در زرند انجام شد و حمید را در گلزار شهدای زرند به خاک سپردیم.

منبع:میزان

انتهای پیام/


کومله مردم بی گناهی را می‌کشت

برچسب ها: تروریسم ، شهدا
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.