گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛قرآن سراسر اعجاز در زندگی مادی و معنوی است. اگر ما آن را با معرفت تلاوت کنیم، حتماً اثرات آن را خواهیم دید. برای آگاهی و فهم بهتر و بیشتر آیات قرآن کریم هر شب تفسیر آیاتی از این معجزه الهی را برای شما آماده میکنیم.
اعراف، نام دیگرش «المص» هفتمین سوره قرآن است که مکی و دارای ۲۰۶ آیه است. در فضیلت این سوره مبارکه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده است: هر کس سوره «اعراف» را قرائت کند خداوند بین او و ابلیس پردهای بیفکند تا از شر ابلیس در امان بماند، او در زمره کسانی است که حضرت آدم علیه السلام در بهشت او را زیارت میکند و در بهشت به تعداد همه یهودیان و مسیحیان به او درجات داده خواهد شد.
امام صادق علیه السلام فرموده است: هر که این سوره را در هر ماه یک بار قرائت کند، در روز قیامت از جمله کسانی است که هیچ خوف و ترسی و هیچ حزن و اندوهی ندارد و هر کس در روزهای جمعه این سوره را بخواند، در زمره کسانی است که خداوند از آنها حسابرسی نمیکند، بدانید در آن آیات محکمی است؛ پس آن را فرو نگذارید، زیرا آنها در روز قیامت به سود قاریان خود شهادت میدهند. در روایتی دیگر از ایشان رسیده است: «قرائت کننده سوره اعراف در روز قیامت از کسانی است که ایمن هستند»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَى بِآیَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَظَلَمُوا بِهَا فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ ﴿۱۰۳﴾
آنگاه بعد از آنان موسى را با آیات خود به سوى فرعون و سران قومش فرستادیم ولى آنها به آن [آیات]کفر ورزیدند پس ببین فرجام مفسدان چگونه بود (۱۰۳)
وَقَالَ مُوسَى یَا فِرْعَوْنُ إِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿۱۰۴﴾
و موسى گفت: اى فرعون بى تردید من پیامبرى از سوى پروردگار جهانیانم (۱۰۴)
حَقِیقٌ عَلَى أَنْ لَا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ قَدْ جِئْتُکُمْ بِبَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَرْسِلْ مَعِیَ بَنِی إِسْرَائِیلَ ﴿۱۰۵﴾
شایسته است که بر خدا جز [سخن]حق نگویم من در حقیقت دلیلى روشن از سوى پروردگارتان براى شما آورده ام پس فرزندان اسرائیل را همراه من بفرست (۱۰۵)
قَالَ إِنْ کُنْتَ جِئْتَ بِآیَةٍ فَأْتِ بِهَا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ ﴿۱۰۶﴾
[فرعون]گفت: اگر معجزه اى آورده اى پس اگر راست مى گویى آن را ارائه بده (۱۰۶)
فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ ثُعْبَانٌ مُبِینٌ ﴿۱۰۷﴾
پس [موسى]عصایش را افکند و بناگاه اژدهایى آشکار شد (۱۰۷)
وَنَزَعَ یَدَهُ فَإِذَا هِیَ بَیْضَاءُ لِلنَّاظِرِینَ ﴿۱۰۸﴾
و دست خود را [از گریبان]بیرون کشید و ناگهان براى تماشاگران سپید [و درخشنده]بود (۱۰۸)
تفسیر:خاطره درگیریهاى موسى و فرعون
به دنبال سرگذشت جمعى از انبیاى بزرگ که در آیات قبل به طور فشرده بیان شده در این آیات و آیات فراوان دیگرى که بعد از آن مى آید، داستان موسى بن عمران و سرگذشت درگیریهاى او با فرعون و فرعونیان و سرانجام کار آنها بیان شده است؛ و اینکه مى بینیم این سرگذشت مشروحتر از سرگذشت انبیاى دیگر در این سوره بیان شده ممکن است به خاطر این باشد که اولا یهود و پیروان موسى بن عمران در محیط نزول قرآن زیاد بوده اند و توجیه آنها به سوى اسلام به مراتب لازمتر بود و ثانیا قیام پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) شباهت بیشترى به قیام موسى بن عمران داشت.
در هر حال علاوه بر این سوره، در سوره هاى دیگرى مانند بقره، طه، شعرا، نمل، قصص و سوره هاى دیگر به قسمتهاى مختلف این سرگذشت عبرت انگیز اشاره شده است و اگر آیات هر سوره را جداگانه مورد بررسى قرار دهیم و سپس کنار هم بچینیم خواهیم دید که بر خلاف آنچه بعضى تصور مى کنند جنبه تکرار ندارد بلکه در هر سوره به تناسب بحثى که در آن سوره مطرح بوده به عنوان شاهد به قسمتى از این سرگذشت پرماجرا اشاره شده است.
ضمنا، چون کشور مصر وسیعتر و مردم مصر داراى تمدن پیشرفته ترى از قوم نوح و هود و شعیب و مانند آنها بودند، و مقاومت دستگاه فراعنه به همین نسبت بیشتر بود قیام موسى بن عمران از اهمیت بیشترى برخوردار گردید و نکات عبرت انگیز فراوانترى در بر دارد، لذا به تناسبهاى مختلف روى فرازهاى گوناگون زندگى موسى و بنى اسرائیل تکیه شده است، به طور کلى زندگى این پیامبر بزرگ یعنى موسى بن عمران را در پنج دوره میتوان خلاصه کرد:
دورانهاى پنجگانه زندگى موسى
۱ - دوران تولد و حوادثى که بر او گذشت تا هنگام پرورش او در دامان فرعون.
۲ - دوران فرار او از مصر و زندگى او در سرزمین مدین در محضر شعیب پیامبر.
۳ - دوران بعثت او و سپس درگیریهاى فراوانى که با فرعون و دستگاه او داشت.
۴ - دوران نجات او و بنى اسرائیل از چنگال فرعونیان و حوادثى که بر آنها در راه و به هنگام ورود در بیت المقدس گذشت.
۵ - دوران درگیریهاى موسى با بنى اسرائیل!
و باید توجه داشت که در قرآن مجید در هر سوره از سوره هائى که اشاره شد به یک یا چند قسمت از این دورانهاى پنجگانه اشاره شده است از جمله در آیات مورد بحث و دهها آیه دیگر از همین سوره که خواهد آمد، تنها اشاره به دورانهاى بعد از بعثت موسى بن عمران و رسالت او شده است، به همین دلیل ما بحثهاى مربوط به دورانهاى قبل را به تفسیر آیات مربوط به همان قسمت در سوره هاى دیگر مخصوصا سوره قصص واگذار مى کنیم.
در نخستین آیه مورد بحث مى فرماید: (بعد از اقوام گذشته (یعنى قوم نوح، هود، صالح و مانند آنها) موسى را با آیات خود به سوى فرعون و فرعونیان مبعوث کردیم) (ثم بعثنا من بعدهم موسى بایاتنا الى فرعون و ملائه).
باید توجه داشت که فرعون، اسم عام است و به تمام سلاطین مصر در آن زمان گفته مى شد، همانطور که به سلاطین روم، (قیصر) و به سلاطین ایران (کسرى) مى گفتند.
کلمه (ملا) همانطور که سابقا هم اشاره کردیم به معنى افراد سرشناس و اشراف پر زرق و برق که چشمها را پر مى کنند و در صحنه هاى مهم جامعه حضور دارند، گفته مى شود؛ و اینکه مى بینیم موسى در درجه اول به سوى فرعون و ملا او مبعوث مى گردد علاوه بر اینکه یکى از برنامه هاى موسى نجات بنى اسرائیل از چنگال استعمار فرعونیان و استخلاص آنها از سرزمین مصر بود، و این بدون گفتگو با فرعون امکانپذیر نبود، به خاطر آن است که طبق مثل معروف همیشه آب را باید از سرچشمه صاف کرد، مفاسد اجتماعى و انحرافهاى محیط تنها با اصلاحات فردى و موضعى چاره نخواهد شد بلکه باید سردمداران جامعه و آنها که نبض سیاست و اقتصاد و فرهنگ را در دست دارند در درجه اول اصلاح گردند، تا زمینه براى اصلاح بقیه فراهم گردد و این درسى است که قرآن به همه مسلمانان براى اصلاح جوامع اسلامى مى دهد.
سپس مى فرماید: (آنها نسبت به آیات الهى ظلم و ستم کردند (فظلموا بها)؛ و مى دانیم حقیقت ظلم به معنى وسیع کلمه آن است که چیزى را در غیر محل آن به کار برند، و شک نیست که آیات الهى ایجاب مى کند که همگان در برابر آن تسلیم شوند و با پذیرا شدن آنها، خود و جامعه خویش را اصلاح نمایند، ولى فرعون و اطرافیانش با انکار این آیات به این آیات ظلم و ستم کردند؛ و در پایان اضافه مى کند: بنگر سرانجام کار مفسدان چگونه بود؟! (فانظر کیف کان عاقبة المفسدین)؛ و این جمله در حقیقت یک اشاره اجمالى به نابودى فرعون و قوم سرکش او است که شرح آن بعدا خواهد آمد.
آیه گذشته در حقیقت اشاره بسیار کوتاهى به مجموع برنامه رسالت موسى و درگیریهاى او با فرعون و عاقبت کار آنها بود، اما در آیات بعد همین موضوع بطور مشروحتر مورد بررسى قرار گرفته، نخست مى گوید:(موسى گفت: اى فرعون من فرستاده پروردگار جهانیانم) (و قال موسى یا فرعون انى رسول من رب العالمین)؛ و این نخستین برخورد موسى با فرعون و چهرهاى از درگیرى حق و باطل است، و جالب اینکه گویا فرعون، اولین بار بود که با خطاب اى فرعون! روبرو مى شد خطابى که در عین رعایت ادب از هر گونه تملق و چاپلوسى و اظهار عبودیت تهى بود، چه اینکه دیگران معمولا او را به عنوان سرورا! مالکا! پروردگار! و امثال آن خطاب مى کردند؛ و این تعبیر موسى براى فرعون به منزله زنگ خطرى محسوب مى شد! به علاوه این جمله که موسى مى گوید: (من فرستاده پروردگار جهانیان هستم)، در حقیقت یکنوع اعلان جنگ به تمام تشکیلات فرعون است، زیرا این تعبیر اثبات مى کند، که فرعون و مدعیان دیگرى همانند او همه دروغ مى گویند، و تنها پروردگار جهانیان خدا است.
در آیه بعد مى خوانیم که موسى به دنبال دعوى رسالت پروردگار مى گوید: (اکنون که من فرستاده او هستم، سزاوار است که درباره خداوند جز حق نگویم، زیرا فرستاده خداوندى که از همه عیوب، پاک و منزه است، ممکن نیست دروغگو باشد) (حقیق على ان لا اقول على الله الا الحق)
سپس براى تثبیت دعوى نبوت خویش اضافه مى کند: (چنان نیست که این ادعا را بدون دلیل گفته باشم، من از پروردگار شما، دلیل روشن و آشکارى با خود دارم) (قد جئتکم ببینة من ربکم).
اکنون که چنین است بنى اسرائیل را با من بفرست (فارسل معى بنى اسرائیل)؛ و این در حقیقت قسمتى از رسالت موسى بن عمران بود که بنى اسرائیل را از چنگال استعمار فرعونیان رهائى بخشد و زنجیر اسارت و بردگى را از دست و پاى آنها بردارد، زیرا بنى اسرائیل در آن زمان به صورت بردگانى ذلیل در دست قبطیان (مردم مصر) گرفتار بودند، و از وجود آنها براى انجام کارهاى پست و سخت و سنگین استفاده می شد.
از آیات آینده و همچنین آیات دیگر قرآن به خوبى استفاده مى شود که موسى مامور دعوت فرعون و دیگر مردمان سرزمین مصر به سوى آئین خویش نیز بود، یعنى رسالت او منحصر به بنى اسرائیل نبود.
فرعون با شنیدن این جمله که من دلیل روشنى با خود دارم، بلافاصله گفت:: اگر راست میگوئى و نشانهاى از طرف خداوند با خود دارى آن را بیاور
(قال ان کنت جئت بایة فات بها ان کنت من الصادقین)؛ و با این تعبیر ضمن ابراز تردید در صدق موسى ظاهرا قیافه حقجوئى و حق طلبى به خود گرفت، آنچنانکه یک جستجوگر به دنبال حق میگردد.
بلافاصله موسى دو معجزه بزرگ خود را که یکى مظهر بیم و دیگرى مظهر امید بود، و مقام انذار و بشارت او را تکمیل میکرد، نشان داد نخست عصاى خود را انداخت و به صورت اژدهاى آشکارى درآمد (فالقى عصاه فاذا هى ثعبان مبین).
تعبیر به مبین اشاره به این است که راستى تبدیل به اژدها شد و چشمبندى و تردستى و سحر و مانند آنها نبود، به خلافکارى که ساحران بعدا انجام دادند، زیرا در مورد آن میگوید آنها چشمبندى کردند و عملى انجام دادند که تصور میشد مارهائى است که به حرکت در آمده است.
ذکر این نکته نیز لازم است که در آیه ۱۰ سوره نمل و ۳۱ قصص میخوانیم که عصا همانند جان به حرکت در آمد و جان در لغت به معنى مارهاى باریک و سریع السیر است، و این تعبیر با تعبیر ثعبان که به معنى اژدها و مار عظیم است ظاهرا سازگار نمى باشد.
ولى با توجه به اینکه آن دو آیه مربوط به آغاز بعثت موسى، و آیه مورد بحث مربوط به مقابله او با فرعون است، مشکل حل مى شود، گویا در آغاز کار، خدا موسى را تدریجا با این معجزه عظیم آشنا میسازد، و در صحنه اول کوچکتر و در صحنه بعد عظیمتر ظاهر میگردد.
آیا تبدیل عصا به مار عظیم ممکن است:
در هر حال تبدیل عصا به مار عظیم بدون شک یک معجزه است، و با تفسیرهاى مادى معمولى نمیتوان آن را توجیه کرد، بلکه از نظر یک فرد الهى و خداپرست که همه قوانین جهان ماده را محکوم اراده پروردگار میداند، جاى تعجب نیست که قطعه چوبى تبدیل به حیوانى شود و این در پرتو یک قدرت مافوق طبیعى است.
ولى نباید فراموش کرد که در جهان طبیعت تمام حیوانات از خاک به وجود آمده اند و چوبها و گیاهان نیز از خاکند، منتها براى تبدیل خاک به یک مار عظیم طبق معمول شاید میلیونها سال زمان لازم باشد، ولى در پرتو اعجاز این زمان بقدرى کوتاه شد که در یک لحظه همه آن تکاملها و تحولها به سرعت و پیدرپى انجام یافت و قطعه چوبى که طبق موازین طبیعى مى توانست پس از گذشتن ملیونها سال به چنین شکلى در آید در چند لحظه چنین شکلى به خود گرفت؛ و آنها که سعى دارند براى همه معجزات انبیاء توجیه هاى طبیعى و مادى کنند و جنبه اعجاز آنها را نفى نموده، همه را به شکل یک سلسله مسائل عادى جلوه دهند هر چند بر خلاف صریح کتب آسمانى باشد، باید موقف خود را به درستى روشن کنند که آیا آنها به خدا و قدرت او ایمان دارند و او را حاکم بر قوانین طبیعت میدانند یا نه، اگر نمى دانند سخن از انبیا و معجزات آنها براى آنان بیهوده است و اگر میدانند، دلیلى بر اینگونه توجیهات تکلف آمیز و مخالفت با صریح آیات قرآن نیست (گر چه در خصوص آیه مورد بحث هیچیک از مفسرین با اختلاف سلیقه هائى که دارند ندیده ایم دست به توجیه مادى بزنند ولى آنچه گفتیم یک اصل کلى بود).
آیه بعد اشاره به دومین اعجاز موسى که جنبه امید و بشارت دارد کرده میفرماید: موسى دست خود را از گریبان خارج کرد، ناگهان سفید و درخشنده در برابر بینندگان بود (و نزع یده فاذا هى بیضاء للناظرین)
نزع در اصل به معنى برگرفتن چیزى از مکانى است که در آن قرار گرفته، مثلا برگرفتن عبا از دوش و لباس از تن در لغت عرب، از آن تعبیر به نزع میشود، و همچنین جدا شدن روح از تن را نیز نزع میگویند و به همین مناسبت گاهى به معنى خارج کردن نیز آمده است، که در آیه مورد بحث به همین معنى است.
گرچه در آیه سخنى از محل خارج ساختن دست به میان نیامده است، ولى از آیه ۳۲ سوره قصص (اسلک یدک فى جیبک تخرج بیضاء) استفاده مى شود که موسى دست را در گریبان میکرد و سپس خارج مى ساخت، سفیدى و درخشندگى خاصى داشت، سپس به حالت نخستین بازمیگشت.
در پارهاى از روایات و تفاسیر میخوانیم که دست موسى علاوه بر سفیدى در این حالت به شدت مى درخشید، ولى آیات قرآن از این موضوع ساکت است، اگر چه منافات با آن ندارد؛ و همانطور که گفتیم این موضوع و معجزه سابق درباره عصا، مسلما جنبه طبیعى و عادى ندارد بلکه در ردیف خارق عادات پیامبران است که بدون دخالت یک نیروى ماوراء طبیعى امکانپذیر نیست.
انتهای پیام/