به گزارشگروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ پسرم هفت ساله بود و ناشنوا و تازه داشت حرف زدن را یاد میگرفت و نمیتوانست کلمات را درست ادا کند. وقتی میخواستم خدمت امام خمینی(ره) برسم تصمیم گرفتم او را هم با خود ببرم، وقتی متوجه شد با خوشحالی گفت: به امام چه بگویم؟ گفتم: هیچ، اگر امام از تو سوالی پرسیدند، جواب بده.
خدمت امام که رسیدیم و مورد نوازش قرار گرفت، طاقت نیاورد و با همان لهجهای که خودش صحبت میکرد، به امام گفت: شما برای من دعا کنید که خوب بشوم، من هم شما را دعا میکنم.
بیشتر بخوانید:روایت سیدحسن خمینی از توجه ویژه امام(ره) به کودکان
امام که از شیرین زبانی او خوششان آمده بود، خندهای کردند.
منبع:جماران
انتهای پیام/