به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ از نظر علامه مجلسی،مرگ، عدم حیات نیست؛ بلکه مـانند حـیات، مخلوقی از مخلوقات خداوند متعال است که هرکدام از آنها بر انسان مسلّط شود،آثـار هـمان از انـسان ظهور میکند و آمدن هریک از موت یا حیات، رفتن دیگری را سبب میشود. (مجلسی، 1403،ج 6،صص 116-117).
عـلامه عـمومیّت مرگ را برای تمامی صاحبان ارواح ذکر میکند و توضیح میدهد که بر هر زنـدهای بـه غـیر از حقّ متعال،مرگ مسلّط خواهد شد.
اینگونه نیست کـه عـالمی بـه نام دنیا و عالمی به نام آخرت،بـا دو سـنخ متفاوت در کار باشد؛ بلکه همین دنیاست که در پایان،آخرت میشود.چنین تبدیلی بـا تـحولاتی همراه است. وقوع علائم و حـوادث قـبل از قیامت،زمـینه را بـرای ایـن تحوّلات و تبدّلات فراهم میآورد
بیشتربخوانید :چقدر آماده مرگ هستیم؟
برزخ
علامه مجلسی، فاصلۀ بین مرگ تا شروع قـیامت را بـرطبق آیات قرآن، همچون آیۀ 100 سورۀ مؤمنون،و روایات،«برزخ»مینامد و حوادثی را که در ایـن مـدت اتـفاق میافتد،تحت عنوان احوال عالم برزخ ارائه میکند.
علامه،با اشاره به برخی از روایات،فـشار قـبر،عذاب و ثواب قبر و حیات برزخی را که در بهشت یا جهنم برزخی است،مـختصّ کـسانی میداند که محض ایمان یا محض کـفرند و بـرای دیـگران چنین حوادثی رقم نمیخورد(مجلسی،1380،صص 410 و 412).
ایـن عـده،در عالم مردگان تا قیامت بسر خواهند برد و در قیامت،با نفخ صور دوم زنده مـیشوند تـا پس از رسیدگی به حساب آنان،در جـایگاه مـناسب خود،بـهشت یـا جـهنم،جای گیرند(مجلسی، 1380،ص 435).
حشر:
مهمترین و حـساسترین بـحث دربارۀ حیات پس از مرگ،مسئلۀ حشر است.حشر نه تنها عموم انـسانها را دربـرمیگیرد؛بلکه وحوش نیز محشور میشوند (مـجلسی،1403،ج 7،ص276؛همو،1380،ص 439-441).
از نـکات مـهم در دیدگاه علامه مجلسی دربارۀ حـشر،جـسمانی بـودن بدن محشور اسـت؛آن هـم جسم عنصری مادی کـه در خـاک پوسیده و متفرق گردیده است.این جسم، به امر خدا زنده شده و روح به آن منتقل مـیگردد تـا پس از گذر از مواقف قیامت،در جایگاه خود مـتنعم یـا معذّب گـردد.
ابـتدا به اثبات حشر جـسمانی میپردازد و به دنبال آن، با ارائه آیات و روایاتی در این زمینه، کیفیت حشر جسمانی را توضیح میدهد. (مجلسی،1403،ج 7،ص 43 و صـص 49-50؛هـمو،1380،صص 398 و 437).
بهشت و جهنم
توصیف بهشت و جـهنم اهـمیت بـیشتری از دیـگر مـواقف قیامت دارد؛زیرا یـکی از آنـ دو،آخرین منزلگاه پس از صراط و حساب و میزان بوده و جایگاه ابدی انسان میگردد. عـلامه،تـوصیفات بـهشت و جـهنم را گستردهتر آورده و در آن، موضوعاتی چون جسمانیّت(مجلسی،1403،ج 8،صص 61-320؛همو،1380، ص 485)،فعلیّت(مجلسی،1403،ج 8،ص 119؛همو،1380،ص 488)،و مکان بهشت و جهنم(مجلسی،1403،ج 8،ص 128؛همو،1380،صص 488-489)را بررسی کرده، سپس مفصلا دیگر خصوصیات بهشت و جهنم را بیان کرده اسـت(مجلسی،1380، صص 491-531).
ظواهر حجّت است
در دیدگاه عـلامه مجلسی، ظواهر آیات و روایـات حـجّت است. به نظر وی،نباید به جهت استبعادات وهمی، از ظواهر آیات و اخبار دست کشید و به طرح وجوع عقلی عقلی پرداخت(مجلسی،1380،ص 499).
جسمانیت بهشت و جـهنم
علامه مجلسی تبیین میکند که صحنۀ بهشت و جهنم و صراط در قیامت،در همین دنیاست.علامه با استناد به ظواهر روایات بر این عقیده اسـت کـه در حـالحاضر،بهشت بالای هفت طبقۀ آسمان و زیر عرش و جـهنم زیـر هفت طبقۀ زمین است.با تحولاتی که به هنگام قیامت در زمین و آسمانها به وجود میآید،یعنی با فرو ریـختن سـتارهها و درهـم پیچیده شدن آسمانها،عرش به زیر آمده و بهشت نیز بهزیر خواهد آمد و از سویی جهنم را هم بلند میگردانند{/«و برزت الجحیم للغاوین»/}(الشعراء:91)و صراط بین بهشت و جهنم کـشیده مـیشود کـه طول آن هزاران سال راه است.
روح و جسم به نحو توأمان اصالت دارند
علامه پس از نقل اقوال در ارتـباط بـا روحـ،قول بیشتر محققین را چنین میداند که انسان،مرکب است از روح و بدن؛و میان آنها،در عین وجـومد غـایت آشنایی،نهایت بیگانگی است(مجلسی،1380،ص 392). خلقت روح از طینت ملائکه و عالم علوی است و خـلق بـدن از خـاک است که محض ظلمت و مرکز عالم سفلی میباشد.هریک از بدن و روح،آثار و افعال خاص دارند (مـجلسی،1380،ص 293)؛پس روح و جـسم،هردو با هم حقیقت انسان را تشکیل میدهند و تفاوت آنها به لطافت و تـراکم آنـهاست.
عالم حادث است و از عدم خلق شده است
علامه مجلسی حدوث عالم را از بـزرگترین اصـول اسلامی خصوصا شیعه امامیه میداند(مجلسی،1403،ج 54، ص 233)و معتقد است هرکس کلام عرب و مـوارد اسـتعمال آنان و کتابهای لغت را جستوجو کند،میفهمد کـه واژگـان«ایـجاد»،«احداث»،«خلق»،«فطر»،«ابداع»، «اختراع»،«صنع»و«ابـداء»،جـز در ایجاد بعد از عدم به کار نمیروند.
علامه مجلسی در تفسیر این آیه که میفرماید:{/«انّ ربکم اللّه الذی خلق السماوات و الارض فی ستّة ایّام»،/}گفته است:ایـن آیـه و آیات مشابه آن دلالت بر حدوث عالم میکنند؛زیرا آنچه در روز آخر حادث شده مسبوق به پنج روز است و از جهت زمان گذشته،وجودش نامحدود نیست.و موجودی هک در روز اول آفریده شده، زمان وجودش زیادتی بـر مـوجود آخر جز همان چند روز ندارد.بنابراین همۀ آنها موجوداتی متناهیاند که از حیث زمان،نقطۀ شروعی دارند.همچنین برخلاف قول فلاسفه، زمان نیز حـادث و مـتناهی است؛زیرا آنها زمان را مـقدار حـرکت فلک دانند(مجلسی، 1403،ج 54،ص 9)و اگر خود فلک حادث باشد،مقدار حرکت آن نیز حادث خواهد بود.
علامه،از میان روایات،ابتدا به حدیثی از«نهجالبلاغه»استناد مـیکند کـه حضرت علی(ع)میفرماید:خـداوند اشـیاء را از اصول ازلی و از اوائل ابدی خلق نکرد.در بیان این حدیث،علامه میگوید:این فرمایش حضرت،ردّ قول فلاسفه است که گمان میکنند اشیاء از هیولای قدیم آفریده شده است(مجلسی،1403،ج 54،ص 29).
علم و قدرت خداوند بینهایت است
تـوصیفات عـلامه مـجلسی از حیات پس از مرگ،کاملا خدامحور است و در این دیدگاه،علم و قدرت بینهایت خداوند است که حـوادث بـعد از مرگ را رقم میزند.
در توصیفات علامه،تمام حوادث بعد از مرگ،حتی مرگ،به امر و قدرت الهی انجام میپذیرد و تـحقّق دیـگر مواقف بعد از مرگ،اعم از برزخ و حوادث عالم قبر،نفخ صور،حشر،حساب،میزان،صراط،و بهشت و جهنم و...،همه به علم و قدرت خداوند است.
در حوادث قیامت،پیامبر اکرم و ائمه(علیهم السلام)محور هستند
نقش پیامبر و ائمه علیهم السلام در حوادث بعد از مرگ بسیار حائز اهمیت است.حضور پیامبر و ائمه علیهم السلام در هنگام جان دادن،در احادیث متواتر آمده اسـت.در حـدیثی که حـضرت علی(ع)به درخواست حارث همدانی مقام و منزلت خود را بیان میفرماید،کلام به اینجا میرسد که ای حارث،تـو مرا به هنگام مرگ و در صراط،کنار حوض و هنگام مقاسمهخواهی شناخت.حـارث مـعنای مـقاسمه را سؤال میکند و حضرت میفرماید: منظور مقاسمۀ آتش است؛آن را به درستی قسمت میکنم؛میگویم این دوست من اسـت، او را واگـذار و این دشمن من است،او را دربرگیر(مجلسی،1403،ج 6، ص 179).
علامه،پس از ذکر حدیثی از حـضرت علی(ع)که فرمود:«خداوند هرگونه که بخواهد تدبیر امور میکند و از خلق خود هرکه را بخواهد به هر امری که اراده کند، موکّل میگرداند...خدای عالم زندهکننده و میراننده است و به دست هرکه بخواهد از مـلائکه و غـیر آنها قبض روح میکند»(مجلسی،1380،صص 400-401)،نتیجه میگیرد که در این حدیث شریف،اشعاری هست به آنکه آن حضرت و سایر ائمه علیهم السلام نیز بعضی ارواح را قبض میکنند یا به امر الهی،مـدخلیّتی دارنـد؛همچنان که در برخی خطب غیر مشهور فرموده است:منم محیی و منم ممیت به اذن خداوند (مجلسی،1380،ص 401).
حوادث واقع در قبر نیز نشان از عظمت و بزرگی و نقش محوری پیامبر و اهل بیت علیهم السـلام دارد. میزان اعمال نیز یکی از مهمترین مواقف قیامت اسـت و نـقش ائمـه در آن به قدری است که در روایـات نـفرمودهاند امـر توزین توسط آنان صورت میگیرد؛بلکه در اخبار وارد شده است که ایشان،اصل میزان میباشند.در روایتی، امام جعفر صادق(ع)در ذیل آیۀ{/«و نـضع المـوازین القـسط لیوم القیامة»/}(انبیاء:47)،میفرماید:«موازین،انبیاء و اوصیاء هـستند»(مـجلسی،1380،ص 448).
ارواح میمیرند
ازجمله مسائل مهم در دیدگاه علامه مجلسی،مرگ ارواح اسـت.بـا دمیدن در صور اول،تمامی موجودات ازجمله ارواح خـواهند مرد.اسرافیل با دمـیدن در صـور و بیرن آمدن صدای عظیم از آن،هـمۀ صـاحبان ارواح در زمین و آسمان میمیرند.آنگاه خداوند به اسرافیل میفرماید که بمیر؛او نیز مـیمیرد و بـدین ترتیب تمام صاحبان روح میمیرند(مـجلسی،1380،ص 434).مـدتی کـه جز خداوند مـوجود زنـدهای باقی نمیماند،در روایات چـهارصد سـال گفته شد و آن،فاصلۀ بین صور اول و دوم است.
نقش پیامبر و ائمه علیهمالسلام در حوادث بعد از مرگ بسیار حائز اهمیت است.حضور پیامبر و ائمه علیهمالسلام در هنگام جان دادن،در احادیث متواتر آمده اسـت.
بـه جـای تأویل،باید ابـهام در مـتون مقدّس را پذیرفت
به عقیدۀ علامه مجلسی، مبهم گذاردن برخی موضوعاتی که در منابع دینی به ابهام گـفته شـده،خـود یک روش عقلانی است؛زیرا توانایی عـقل مـحدود اسـت و بـه تـفکّر در ایـنگونه امور تکلیف نشده است؛تفکّر در این مطالب،نه تنها او را به ثواب نمیرساند،بلکه پذیرش و اذعان به امری غیر مطابق با واقع را سبب میشود(مجلسی،1380،ص 399).
سـنخیّت دنـیا و آخرت
برخلاف دیدگاههای فلسفی و عرفانی که بین دنیا و آخرت تفاوت ماهوی قائل هستند، و هیچ سنخیتی بـین دنـیا و آخرت برقرار نمیدانند،باتوجه به توصیفات و مبانی علامه مجلسی دربارۀ حیات پس از مـرگ،شـاهد سنخیّت دنیا و آخرت هستیم.اینگونه نیست کـه عـالمی بـه نام دنیا و عالمی به نام آخرت،بـا دو سـنخ متفاوت در کار باشد؛ بلکه همین دنیاست که در پایان،آخرت میشود.چنین تبدیلی بـا تـحولاتی همراه است. وقوع علائم و حـوادث قـبل از قیامت،زمـینه را بـرای ایـن تحوّلات و تبدّلات فراهم میآورد(مجلسی،1403،ج 6،ص 304؛هـمو،1380،صـص 431-432).
منبع:تبیان
انتهای پیام/