اميرالمؤمنين (علیه السلام) اعتقادش اين است كه عيب هاى زندگى، نقص هاى زندگى، كمبودهاى زندگى، مشكلات زندگى و دردهاى زندگى را با عادل شدن معالجه كنيد

آیا گناهکاران لایق دلسوزی هستند؟به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،در این فرصت بر آن هستیم تا در رابطه با پاكى همه جانبه اى كه براى هر انسانى تحصيلش ميسر است مصداقى را بيان كنیم، اين مصداق كه هم در قرآن كريم با نشانه هايى كه آيات بيان مي كند و هم در روايات و هم در گفتار اهل دل، اهل حال، اهل دانش و اهل بينش مطرح است، وجود مبارك اميرالمؤمنين (علیه السلام) است.

خدا در ديدگاه على (ع)

فعل حضرت حق درباره وجود مقدس حضرت حقّ البته در جهت فعل حقّ كه شياطين بيشترين انحراف را در طول تاريخ در انديشه ها ايجاد كردند وجود مقدس او اين نظر را داشت، (در حالى كه خودش گرفتار انواع حوادث و بلاها و مشقّت ها بود ببينيد چه نظر پاكى نسبت به فعل حقّ داشت: (ارْتَفَعَ عَنْ ظُلْمِ عِبادِه .)«۱» خدا را اين گونه ديد و درست ديد، نظرى كه درباره خدا و فعل خدا داشت، صحيح ترين و پاك ترين نظر بود، چون قرآن مجيد اعلام كرد غير از مخلَصين هر كس درباره خدا نظر بدهد و حرف بزند نظر كاملى نيست و سخن جامعى نيست، اما صريحاً قرآن كريم نظر مخلصين را در رابطه با پروردگار امضا كرد.

اميرالمؤمنين (علیه السلام) مى فرمايد: او وجود مباركى است كه نسبت به بندگانش كمترين ستمى روا نمى دارد، نه در دنيا و نه در آخرت، كمبودها، نقص ها و عيب ها هم در هر شكلى كه در زندگى مردم رخ نشان مى دهد كارخانه توليدش را خود مردم مى دانند: (إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْا وَ لَكِنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ .) «۲» خداوند متعال به كمترين چيزى به بندگانش ستم روا نمى دارد، اين مردم هستند كه خودشان زمينه ستمكارى بر خودشان را فراهم مى كنند.

اميرالمؤمنين (علیه السلام) اعتقادش اين است كه عيب هاى زندگى، نقص هاى زندگى، كمبودهاى زندگى، مشكلات زندگى و دردهاى زندگى را با عادل شدن معالجه كنيد، و الا تا در جامعه ستم هست طبعات ستم هم خواهد بود، آثار ستم هم خواهد بود.

رهايى از آثار ستم به اين است كه همه تصميم بگيرند آدم هاى پاكى بشوند، انسان هاى عادلى بشوند، انسان هاى با انصافى بشوند.

نهايتاً حرف اسلام اين است كه كليد حل مشكلات متخلق شدن همه، به اخلاق پروردگار است. اگر يك نفر ستمكار هم بين مردم باشد باز كشتى حيات عيب پيدا خواهد كرد، و خيمه حيات دچار تنگنا خواهد شد. در قيامت هم همين طور، با اين كه (مَلِكِ يَوْمِ الدّينِ ) است قدرت واحد و تمام مهار قيامت به تنهايى به دست اوست.

در قرآن مجيد مى فرمايد: به اندازه رشته نازك وسط هسته خرما كه به زحمت هم به چشم مى آيد، يا در آيات ديگر مى فرمايد: به اندازه سوراخ ريز ميان هسته خرما به احدى ستم روا نخواهم داشت.

اين طور نيست كه در بازار قيامت بگويم اين طرفم فرعون است، اين نمرود است، اين شمر است، اين يزيد است و با اين اوضاعى كه در دنيا داشتند بيش از حد جرمشان توى سرشان بزنم، نه، جريمه به اندازه جرم است، خداوند ستم نمي كند. «۳»

انسان از ديدگاه على (ع)

و اما نظرشان در رابطه با انسان، خيلى نظر شگفت انگيزى است.

يك گروهى در زمان خود اميرالمؤمنين (علیه السلام) در اوج هواپرستى و خودپرستى و جهالت كه خطرناكترين بيمارى ها و كاملا بر ضد خدا قرار گرفتن است چنان با شخصيت اميرالمؤمنين (علیه السلام) درگير شدند كه نهايتاً حكم كفر بر اميرالمؤمنين (علیه السلام) جارى كردند.

در چنين موقعيتى نظر ايشان راجع به انسان چه بود؟ وقتى كه به او ميگفتند با اين گروه هواپرست و خودپرست جاهل كه شما را تا پستى كفر به باور مردم دادند چه بايد كرد؟ شما بوديد چه نظرى داشتيد؟ آنقدر براى انسان احترام قائل بود كه درباره اين گروه وقتى كه از او مى پرسيدند چكار بايد كرد؟ ميفرمود: از گنهكار نا اميد نباشيد، كريمانه با او برخورد بكنيد، معالجه اش بكنيد. ميفرمود: انسان هاى خوب كه خوبند، انسان هاى پاك كه پاكند، ما در كنار آنها كارى و زحمتى نداريم، يك كاروان پاكى هستند كه به جانب لقاء خدا حركت مى كنند، بايد به داد اينها رسيد، بايد دل براى اينها سوزانيد، بايد براى اينها گريه كرد و بايد براى آنها طبيبانه اقدام كرد. و اصرار داشت نااميد نباشيد.

حرمت انسان

براى حريم انسان، جان انسان، وجود انسان آنقدر احترام قائل بود كه ميگفت: دشمن ترين دشمنان من بيمارند، بايد علاجشان كرد. علاج. او غير حكومت هايى بود كه اگر يك نفر بر اثر درد بگويد: بالاى چشمتان ابروست، مأمور در خانه اش بيايند و دعوتنامه بفرستند و او را به انواع مراكز اطلاعاتى بكشند و به خاك سياه بنشانند. او مي گفت: اولا اينها انسان هستند و بعد هم عارضه بيمارى به آنها خورده، بايد معالجه شان كرد، نااميد هم نباشيد.

هدايت انسان ها

او نسبت به انسان ها فقط دغدغه هدايت داشت. به خدا قسم در سه جنگ جمل و صفين و نهروان تا جايى كه در توان اميرالمؤمنين (علیه السلام) بود جنگ واقع نشود كوشيد اما نشد و دشمن جنگ را به او تحميل كرد. نوشته اند در جنگ جمل بعد از اين كه حضرت (علیه السلام) پيروز شد به جاى اين كه بگويد شهرها را چراغان بكنيد، نقل و شيرينى پخش بكنيد و پرچم هاى رنگارنگ بزنيد، آمد وسط ميدان جمل، كنار كشته هاى دشمن، عين مادر داغ ديده اشك ريخت و گفت: اينها دلم را سوزاندند، و سوز دل من به اين است كه همه بايد بهشت مى رفتند، اما خودشان راهشان را به سوى جهنم كج كردند. كدام فرمانده نظامى براى كشته هاى دشمن اشك ريخته است؟! سراغ داريد؟ فرماندهان پيروز، هميشه غرور نشان مى دهند و مارش پيروزى ميزنند و چراغانى مى كنند، درجه ميگيرند، اما اميرالمؤمنين (علیه السلام) آنقدر براى انسان دغدغه داشت كه مى آمد كنار كشته دشمن اشك مى ريخت كه چرا جهنم رفتيد؟ چه درسهايى اميرالمؤمنين (علیه السلام) از پاكى به ما مى دهد!

سفارش به استاندار

در عهدنامه مالك اشتر نوشت: مالك! كارى كن كه در خيمه حيات از حداقل زندگى خوب تمام مردم برخوردار باشند، چه اين كه مردم هم دين تو باشند يا هم دين تو نباشند، براى تو فرقى نكند. يك وقت نگويى چون اينها مؤمن هستند به اينها بيشتر برسم، ولى اينها چون يهودى، مسيحى يا زرتشتى اند از تداركات كشور چيزى به آنها ندهم. 

منبع:تبیان

انتهای پیام/

برچسب ها: دانستنی ها ، خواندنی
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.