به گزارش گروه بین الملل باشگاه خبرنگاران جوان، فایننشال تایمز در مقالهای به قلم رابرت زلک، رئیس سابق بانک جهانی، نماینده تجاری سابق و معاون سابق وزیر امور خارجه آمریکا، به بررسی تاثیرات زیانبار سیاستهای اقتصادی دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا بر اقتصاد این کشور پرداخت. مشروح این مقاله به شرح زیر است:
مانورهای دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، در حوزه تجارت مردم سرتاسر جهان را سردرگم کرده است. سردرگمی آنها را میتوان درک کرد، چون آقای ترامپ ۷۰ سال سیاست آمریکا را رد میکند.
بلوای این هفته با چین مبین یک نابهنجاری است. آقای ترامپ به چین گفت، کسری مناسبات تجاری دو جانبه را تا ۲۰۰ میلیارد دلار کاهش دهد. چینیها با دادن پیشنهاد خرید نفت، فرآوردههای کشاورزی و هواپیماهای بیشتر دارند بدون ایجاد تغییرات اساسی مسیر تجارت را عوض میکنند. پکن همچنین میتواند تعرفههای خودرو را کاهش دهد، هر چند ژاپن و اتحادیه اروپا بیشترین سود را از این تصمیم خواهند برد.
از آنجا که مذاکره کنندگان آقای ترامپ نتوانستند به خوبی از پس قانع کردن طرف مقابل برآیند، حال رئیس جمهور خود با خرسندی تمام روند امضای توافق را هدایت خواهد کرد. اما او از دانش و صبر و حوصله کافی برای بررسی دقیق جدیترین چالش برخوردار نیست که عبارت است از اینکه آیا چین چشم انداز اقتصاد خود را موسوم به "Made in China ۲۰۲۵ ساخت چین، ۲۰۲۵" به شیوهای آزاد یا بومی دنبال خواهد کرد. در عوض، آمریکا جلوی انبوهی از سرمایه گذاریهای چینیها را خواهد گرفت و تجارت مدیریت شده بخش به بخش را خواستار خواهد شد.
دیگران چگونه باید از رویکرد آقای ترامپ سردربیاورند؟ نخست، او اعلام میکند طرفدار حمایت از صنایع داخلی است. حرفش را باور کنید. او به بستن بازارها بیشتر علاقهمند است تا باز کردن آنها. صادرکنندگان محصولات کشاورزی آمریکا دارند خطر این تغییر را درک میکنند و آقای ترامپ را وا میدارند تا به سازش و مصالحه تن بدهد. چون ۶۰ درصد واردات آمریکا را کالاهای واسطهای و دیگر کالاها تشکیل میدهد. از طرفی، بسیاری از دیگر کسب و کارهای آمریکا نیز نگرانند.
آقای ترامپ کسری مناسبات تجاری دوجانبه را همان گونه میبیند که بازرگانان به درآمد خالص منفی نگاه میکنند:چیزی که دارد از دست میرود. برای کسی که دیدگاههای بی ثبات دارد، انزجارش از کسریهای دوجانبه به طرز چشمگیری باثبات است. تقریبا همه اقتصاددانها با وی مخالفند، اما آقای ترامپ تصمیم گیرنده است. از این رو چین، ژاپن، مکزیک، کره جنوبی و آلمان همگی در فهرست هدف وی قرار دارند.
تجارت در پیوند ترامپ با پایگاه سیاسی وی اهمیتی اساسی دارد. وی وقتی نامزد انتخابات ریاست جمهوری بود دریافت که تجارت، دیوار مرزی با مکزیک و مهاجرت پیوندی هیجانی با رای دهندگانی برقرار میکنند که از اندوه و نفرت آکنده اند. اعتبار آقای ترامپ به تداوم تاکیدش بر این موضوعات بستگی دارد.
نمادگرایی تجاری وی بر تولید سنتی -مخصوصا فولاد، آلومینیوم و خودرو - بستگی دارد. بر خلاف برون دادهای بخش خدمات که بسیار بزرگتر است، مردم میتوانند این محصولات را ببینند و لمس کنند.
آقای ترامپ همچنین نیاز دارد تا پیوندش را با اسلاف خود، که همواره آنها را سرزنش میکند، قطع کند. توجه داشته باشید که همین منطق را در رابطه با ایران (از بین بردن توافق اوباما) و کره شمالی (ملاقات چهره به چهره با کیم جونگ اون) به کار میبرد.
باب لایتیزر، نماینده تجاری آمریکا، معتقد است تلفیق حمایت گرایی و تجارت مدیریت شده به دولت کمک خواهد کرد تا آرای دموکراتها را در کنگره تصاحب کنند. من تصور میکنم دموکراتهای کنگره دارند دولت را بازی میدهند تا حمایت گرایی را پیش ببرد، اگر توافقی برای رای گیری به کنگره ارجاع شد، آنگاه از متهم کردن آقای ترامپ به خرابکاری در زمینه حمایت از محصولات داخلی لذت خواهند برد.
در نهایت، آقای ترامپ احساس میکند که سیاست مبتنی بر کشاندن حریف به لبه پرتگاه و نهایتا شکست دادن او به نفع وی عمل میکند. وی تصور میکند میتواند از اهرم فشار، غافلگیری و تهدید برای واداشتن مخالفانش به تسلیم بهره بگیرد. این بازی با وجود موضوعات پیچیدهای که متضمن ارتباطات و کنش گران بیشتر است، پرخطرتر میشود. مثلا، سیاست متغیر آقای ترامپ در زمینه وضع تحریمها علیه شرکت ZTE چین سردرگمی وی را در خصوص امنیت، زنجیرههای توزیع و مزیت بلند مدت فناوری نشان میدهد.
نگاه کنید که چگونه رویکرد وی به اجرا درآمد. در توافق مذاکره شده وی با کره جنوبی بر ظهور زنجیرههایی برای سهمیههای خودرو و فولاد تاکید میشود، و در اقدام دیگر صادرات تجهیزات کره جنوبی را محدود میکند. این تغییرات حتی به تایید کنگره نیاز نداشت. تاثیرات اقتصادی صرفا هزینهها را در آمریکا بالا میبرند.
در این بین، مشاجرات درباره موافقت نامه تجارت آزاد آمریکای شمالی یادآور روزهای برنامه ریزی مرکزی اتحاد جماهیر شوروی است. مذاکره کنندگان وقت زیادی را برای تحمیل منابع درون دادها و نرخ دستمزدها در فعالیتهای متنوع در زنجیزههای توزیع خودرو صرف کردند. حتی اگر مکزیک و کانادا در نهایت احساس کنند مجبور به تسلیم شدن هستند، این سه کشور با مشاجرات اساسی و گزندهای روبرو خواهند بود.
احتمالا اتحادیه اروپا میتواند در رابطه با سهمیههای فولاد با دادن رشوه دهن آقای ترامپ را ببندد، گاز طبیعی مایع خریداری کند و تعرفههای خودرو را کاهش دهد. همچنین میتواند با وضع استانداردها و مقررات جدیدی برای اقتصاد قرن بیست و یکم، پرچمی را که آمریکا انداخته است، بردارد. موافقت نامههای اتحادیه اروپا با دیگر اقتصادها میتواند کسب و کارهای خدماتی، حفاظت از دادهها و شاخصهای جغرافیایی برای کالاهای کشاورزی با ارزش بالا را در بربگیرد.
تقریبا بیست سال پیش، آمریکا ایده ابتکاری وضع مقررات آینده را از طریق موافقت نامههای تجارت آزاد دوجانبه و منطقهای که میتوانستند چین و سازمان تجارت جهانی را به نوسازی وادار کند، در سر داشت. اما آقای ترامپ این راهبرد را کنار گذاشته است. او - و آمریکا - بازنده خواهند بود.
انتهای پیام/