به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،من ١١سال رضایتگیری کردم و بیشتر فعالیتم در بیمارستان مسیح دانشوری بود. در این ١١سال، در رضایتگیری ١٥٠٠ خانواده نقش داشتم. یک زمانی خودم رضایتگیر بودم و شرایط برای خانوادهام خیلی سخت بود. صبح تا شب و شب تا صبح، با تلفن صحبت میکردم، به طوری که همسرم اتاق کارم را آکوستیک کرده بود تا صدای من بیرون نرود. الان وضع بهتر شده است، چون دیگر رضایتگیرها را آموزش میدهم و مسئول آنها هستم.
«حرف که می زند، دست هایش را در هوا تکان می دهد و مدام حرکت ضربان قلب و دستگاه اکسیژنی را که به طور مصنوعی، قلب را زنده نگه داشته، با دو دست نشان می دهد. یک دست دستگاه اکسیژن است و دست دیگر، قلبی که روی سینه می تپد. امیدقبادی، قدرت بیان بالایی دارد، همین هم یکی از فاکتورهایی شده تا به اسپانیا و آمریکا و ... برود و درس بدهد؛ درس رضایت گرفتن از خانواده ها برای اهدای عضو.
او نایب رئیس هیأت مدیره انجمن اهدای عضو است، پزشک عمومی است که رشته مدیریت و برنامه ریزی مراکز اهدای عضو را در دانشگاه علوم پزشکی بارسلون اسپانیا گذرانده و برای تکمیل دوره اش به فیلادلفیای آمریکا رفته. او حالا متخصص رضایت گرفتن از خانواده ها برای اهدای عضو عزیزانشان است و به افرادی که با خانواده های داغدیده برای گرفتن رضایت، ملاقات می کنند، آموزش می دهد. قبادی، نویسنده اولین کتاب برای آموزش مهارت های رضایت گیری است. مجموعه ٨٥ تکنیک یاد می دهد افراد چگونه با خانواده هایی که عزیزشان مرگ مغزی شده تعامل کنند و چطور آنها را به مرحله اهدای عضو برسانند. او در کارنامه یازده ساله اش، رضایت گیری از ١٥٠٠ خانواده را ثبت کرده.
پذیرفتن مرگ کسی که قلبش هنوز میزند و این تصور را برای خانواده ایجاد میکند که هنوز زنده است، خیلی سخت است. چطور خانواده را برای کنار آمدن با این مسأله آماده میکنید؟
ما در پزشکی، دو نوع مرگ داریم؛ یکی مرگ قلبی است که ٩٩درصد مرگها را تشکیل میدهد، دیگری مرگ مغزی که یکدرصد از مرگها اینطور اتفاق میافتد. در ایران سالانه ٥ تا ٨هزار مرگ مغزی اتفاق میافتد که مهمترین علت آن ضربه به سر به دلیل تصادف است. از این تعداد، حدود سههزار نفرشان قابلیت اهدا دارند، یعنی ٥٠ درصد. مابقی یا سنشان بالاست یا درگیر بیماری هستند. از این تعداد اما متاسفانه، تنها یکسومشان اهدای عضو میشوند. در سال گذشته که ما بیشترین آمار اهدای عضو را داشتیم، حدود ٩٢٦ نفر به اهدای عضو رسیدند، این یعنی کمتر از یکسوم افرادی که میتوانستیم اعضایشان را اهدا کنیم.
چند عضو هر یک نفر، قابلیت اهدا دارد؟
یک تا هشت ارگان؛ یعنی دو ریه، دو کلیه، قلب، کبد، روده و لوزالمعده. هر نفری که دچار مرگ مغزی میشود و شرایط اهدا دارد، میتواند یک تا هشت نفر را از مرگ حتمی نجات دهد. به همه اینها باید اهدای یک تا ٥٣ نسج مثل تاندونها، قرنیه، استخوانها و ... را هم اضافه کرد. یعنی با اهدای این بخش هم یک تا ٥٣ نفر از معلولیت نجات پیدا میکنند. حالا شما حساب کنید که سال گذشته از سههزار نفری که جان باختند، دوهزار نفرشان به اهدای عضو نرسیدند، یعنی این افراد ٦هزار ارگان را با خودشان به زیر خاک بردند.
درست است و این در حالی است که بر اساس آمارهای اعلامشده، نزدیک به ٢٥هزار نفر در فهرست انتظار دریافت عضوند.
بله و این که هر سه ساعت، یک نفر از این افراد جانش را از دست میدهد، یعنی سالانه سه هزار نفر، افرادی که با وجود داشتن شرایط اهدا، نباید فوت میکردند. گاهی یک نفر، بیماری لاعلاجی دارد که در بدنش گسترش پیدا کرده و ما هیچ کاری نمیتوانیم برایش انجام دهیم، اما یک نوجوان ١٧ساله به قلب نیاز دارد، از آن طرف یک نفر با قلب سالم خاک میشود.
به اعتقاد شما، چه اتفاقی باید میافتاد؟
ببینید! دو دلیل عمده در دنیا وجود دارد که ارگانها به مرحله اهدا نمیرسند. دلیل اولش این است که ٥٠درصد اهدای عضو در دنیا فرهنگسازی است که البته، الان وضع در ایران خیلی خوب شده. آمار اهدای عضو در ایران، در سال ٨٤، ٥درصد بود، الان به ٧٠درصد رسیده است. هر چند که ٣٠درصد آن آگاهانه و ٤٠ درصد، رضایتگیرانه است.
بیشتر بخوانید:اقدام خداپسندانه اهدای عضو برای نجات بیماران + فیلم
هر رضایتگیری حدودا چقدر طول میکشد؟
در ایران ٦ تا ٩٠ساعت. در حالی که در بارسلون، ٣ تا ٥دقیقه طول میکشد و در ٩١درصد رضایت اتفاق میافتد. البته این که بخواهیم خانوادهها را قانع کنیم که ضربان قلب عزیزشان با اکسیژن مصنوعی میزند و فرزندشان، همسرشان، پدر یا مادرشان فوت کرده، واقعا کار سختی است، بهویژه برای مادر.
مشکل در پذیرش مرگ است؟
مشکل در ناآگاهی است، یعنی نمیدانند که ما دو نوع مرگ داریم. چون برایشان اطلاعرسانی نشده و کار فرهنگسازی به خوبی صورت نگرفته است. آنها باید بدانند که یک نوع مرگ وجود دارد که قفسه سینه بالا و پایین میرود، اما فرد فوت کرده.
فکر میکنم این سختترین بخش است.
بله، همینطور است. تصورش را بکنید که یک جوان ٢٠ تا ٤٠ساله از خانه بیرون رفته، ضربه به سرش وارد شده و فوت کرده. قبول این اتفاق که در یک ثانیه رخ داده، برای خانواده خیلی سخت است، مخصوصا برای مادر که هزار آرزو برای فرزندش دارد. به طور کلی، اهدای عضو در دنیا، یک تراژدی دو قسمتی است. قسمت اول این که مادر بفهمد عزیزش فوت کرده، قسمت دوم این است که میان خاکسپاری ٨ ارگان یا نجات جان ٨ انسان، یک کدام را انتخاب کنند. قسمت دوم این تراژدی در کشورهای مثل ایران، کار سادهای است، چون افراد معتقدترند، انساندوستترند و به دنیای دیگر اعتقاد دارند. مشکل در ایران، بخش اول است، دلیلش هم اقدامات ضعیف در زمینه فرهنگسازی است. مردم نمیدانند که چنین مرگی هم وجود دارد، یعنی قلب میزند اما فرد دیگر فوت کرده است. ما در کشورهای دیگر، با بخش اول خیلی مشکلی نداریم، فرد میپذیرد که عزیزش فوت کرده اما برایش مهم نیست که ارگانها به افراد دیگری اهدا شود و جان چندین نفر نجات پیدا کند.
شما از قوی نبودن فرهنگسازی برای پذیرش مرگ و عبور از مرحله اول گفتید. به نظر شما چه کاری میتوان در این بخش انجام داد تا میزان اهدای عضو در کشور بالا برود؟
ببینید! ما باید کاری کنیم که فرهنگ اهدای عضو در جامعه نهادینه شود. در بخش دیگر هم ما روی تیمهایی کار میکنیم که با خانوادهها رو در رو میشوند. یعنی گروهی که به زبان ساده مثلا به مادر بگوید عزیزت فوت کرده.
از نظر پزشکی، زمانی که یک فرد دچار مرگ مغزی شد، میتواند گزینه اهدای عضو شود؟
خیر، باید یک زمانی بگذرد. ما کوردیناتورها یا رضایتگیرهایی داریم که در مرحله اول کارشان معاینه است. مرگ مغزی با معاینه چهار پزشک معالج و معتمد وزارت بهداشت که متخصص داخلی، بیهوشی، اعصاب و جراح اعصاب هستند، باید به تأیید برسد. یعنی این طور نیست که هر کس ضربه مغزی شد، دچار مرگ مغزی هم شده است. ایجاد مرگ مغزی بین یک تا پنج روز طول میکشد. تفاوتی که مرگ مغزی با مرگ قلبی دارد این است که مرگ قلبی در جامعه رخ میدهد اما مرگ مغزی در جامعه اتفاق نمیافتد. ممکن است یک نفر ضربه به سرش وارد شود، به بیمارستان منتقلش کنند و در بیمارستان خونریزی کند و در نهایت مرگ مغزی برایش اتفاق بیفتد.
شما به سختی اعلام خبر بد به خانوادهها اشاره کردید. این موضوع در ایران چه فرقی با سایر کشورها دارد؟
من مدرس بینالمللی رشته مدیریت رضایتگیری هستم. آنچه متوجهش شدهام این است که بحث مادر ایرانی و آلمانی یا چینی و ایتالیایی نیست. بحث مادر است، پدر است. آنها هیچ فرقی با هم ندارند، زمانی که خبر مرگ مغزی را به یک مادر چینی میدهید، هیچ فرقی با مادر ایرانی ندارد. مهم این است که شما خبر مرگ یک بچه را در کمترین زمان ممکن به یک مادر بدهی، کار فوقالعاده سختی است، مهر مادری در همه جای دنیا یکسان است. علم رضایتگیری هم علم رویارویی درست انسان با یک خانواده داغدیده در بدترین شرایط ممکن است.
بعد از مرگ مغزی، چقدر برای اهدای عضو فرصت وجود دارد؟
از وقتی فرد دچار مرگ مغزی میشود تا زمانی که بتوان از اعضایش استفاده کرد، ماکسیمم در دنیا، ١٤ روز فرصت است. در ایران اما ماکسیمم، ٦ تا ٧ روز فرصت وجود دارد، دلیل آن هم نبود امکانات پیشرفته برای نگهداری از اعضاست. بنابراین در ایران زمان کمی برای این کار داریم، چون ساعت به ساعت، ارگان از بین میرود. در ١٢ تا ١٦ساعت اول، ریه از دست میرود، بعد قلب قابلیت اهدا را از دست میدهد، پس از آن کلیه و کبد و به تدریج سایر ارگانها. اینطور نیست که ما ٦، ٧ روز برای رضایتگیری از خانوادهها فرصت داشته باشیم. ما باید در همان دقایق اولیه رضایت را بگیریم. یعنی مهم این است که فرد با فرهنگ اهدای عضو آشنا شده باشد. از آن طرف، کسی که برای رضایتگیری اقدام میکند، باید حرفهای این رشته باشد. چون اگر نتواند به رضایتگیری برسد، خانواده را در یک داغدیدگی مزمن قرار میدهد. ممکن است آنها در آینده افسوس بخورند که کسی نتوانسته آنها را برای اهدای عضو قانع کند. ممکن است دچار عذاب وجدان شوند، وقتی سایر خانوادههایی که این اقدام را کردهاند، ببینند.
خانواده با اهدای عضو به رضایت از خودش میرسد؟
بهترین کار برای خانوادهای که عزیزش دچار مرگ مغزی شده، این است که برای اهدای عضو، رضایت دهد. بعدش رها میشود و بعد ٧، ٦ بچه دیگر خواهد داشت، به خودش مغرور میشود، احساس میکند کادر درستی کرده و جایگاه رفیعی برای فرزندش قایل میشود و... بنابراین خیلی مهم است که خانواده به رضایت برسند.
درست است اما به هر حال ممکن است شرایط طوری باشد که رضایت دادن برای خانواده سخت باشد، یا حتی بعضی از خانوادهها تصورات نادرستی داشته باشند یا از اطرافیان سرزنش شوند.
بله، همه اینها وجود دارد. ممکن است در شرایط تلخ، افرادی که از خانواده درجه دو هستند، آنها را از این کار منصرف کنند یا گاهی میگویند که یک نفر دچار مرگ مغزی شده بود و به زندگی برگشته. یعنی تفاوت مرگ مغزی و کما را نمیدانند. در این شرایط یک نفر به اسم رضایتگیر از راه میرسد و باید این خانواده را از بحران بیرون بکشد، قانعش کند که بین خاکسپاری ٨ ارگان و نجات جان ٨نفر، دومی را انتخاب کند.
با این توضیح، کار رضایتگیر خیلی میتواند سرنوشت ساز باشد.
بله همینطور است، رضایت به اهدای عضو، الان در دنیا یک سرفصل پزشکی و روانشناسی است که اساتید برجستهای روی این رشته کار میکنند که ترکیبی از جامعهشناسی، روابط عمومی و روانشناسی است.
چند سال است که این رشته راهاندازی شده است؟
در دنیا حدود ٥٣سال است که روی این موضوع کار میشود. در ایران، سابقه اهدای عضو، ١٥سال است، اما سابقه کار علمی برای رضایتگیری، حدود ٦، ٥سال است. در دنیا رشتهای به نام رضایتگیری برای اهدای عضو نداریم، این یک سرفصل است که در کشورهای پیشرو دنبال میشود.
پیش از این، روند رضایتگیری از خانوادهها برای اهدای عضو به چه صورت بود؟
روند اهدای عضو در ایران از سال ٨٢ شروع شد اما از وقتی که ابلاغیه وزارت بهداشت برای این کار صادر شد، ١٥سال میگذرد. ١٠سال قبل، کسانی برای رضایتگرفتن از خانوادهها اقدام میکردند که روابط عمومی بالاتری داشتند. یعنی هرکس که بهتر حرف میزد، با خانوادهها صحبت میکرد. البته الان هم رضایتگیرهایی با خانواده صحبت میکنند که قدرت بیان بالاتری داشته باشند.
یعنی لازم نیست که حتما پزشک باشد؟
میتواند پزشک باشد، میتواند پرستار باشد و میتواند هیچکدام از اینها نباشد.
مهمترین مشکلی که برای رضایت گرفتن در ایران وجود دارد، چیست؟
ما به رضایتگیرها میگوییم که تصور کن آن مادری که قرار است خبر مرگ فرزندش را بدهی، مادر خودت است، اگر توانستی این کار را انجام بدهی، یعنی در کارت موفق شدهای. ما در بخش اعلام خبر مرگ با مشکل مواجه هستیم.
با این شرایط، خود رضایتگیر هم شرایط سختی را تجربه میکند.
ما در دورههای آموزشی به آنها یاد میدهیم که همدرد باشند اما دردمند نشوند. هر چند که این اتفاقات بیتأثیر نیست، بعضی از اعضای تیم رضایتگیر، بعد از مدتی کار را رها میکنند، چون برایشان سخت است. به هر حال از نظر روانشناسی، رویارویی با فرد داغدیده، خیلی سخت است و رضایتگیر از صبح تا شب با همین افراد ارتباط دارد.
سختترین کار اعلام خبر بد مرگ، به مادر است؟
چون مادر و خواهر دلسوزترند. ببینید به طور کلی، هورمون پرولاکتین در مادر ترشح میشود که دو کار مهم انجام میدهد؛ یکی عامل شیردهی به نوزاد است و دومی، مهر مادری ایجاد میکند.
این افراد باید چه دورههایی را بگذرانند؟
سه دوره، مقدماتی، متوسط و عالی است. دوره مقدماتی ١٢ساعت طول میکشد، متوسط، ٣٠ساعت و عالی ٩٠ساعت. در این دورهها به آنها نحوه مواجهه با موضوع و رضایتگیری آموزش داده میشود.
انجمن اهدای عضو ایران چه نقشی در این ماجرا دارد و چه زمانی به ماجرای اهدای عضو ورود پیدا میکند؟
در همه جای دنیا، فرهنگسازی به عهده سازمان مردمنهاد سپرده شده است. در ایران هم این تیم در انجمن اهدای عضو ایران که ١٥سال سابقه فعالیت در این زمینه دارد، تشکیل شده و افرادی مثل دکتر نوبخت، رئیس کمیسیون بهداشت مجلس، دکتر فاضل، رئیس سازمان نظامپزشکی و هنرمندانی مثل ثریا قاسمی، پرویز پرستویی، مجید مجیدی و... در تشکیل آن نقش داشتند. فرهنگسازی، آموزش و پژوهش از سوی وزارت بهداشت در قالب یک تفاهمنامه رسمی به این انجمن سپرده شد. یعنی در حال حاضر، تنها مرکز معتبر و رسمی برای فرهنگسازی و آموزش تیمها و جامعه و ثبت اطلاعات، انجمن اهدای عضو ایران است. در این انجمن، کمیته آموزشی به اسم آیروس وجود دارد که به همه رضایتگیران سراسر کشور آموزش میدهد. ما در انجمن با ٦هزار خانوادهای که اهداکننده عضو بودند، ارتباط داریم و در تلاش هستیم تا برای آنها پرونده الکترونیک تشکیل دهیم.
به نظر شما خود ایرانیان چقدر تمایل به اهدای عضو دارند؟ در آماری اعلام شده بود که ٤٦درصد آمریکاییها تمایل به اهدای عضو دارند، اما این عدد در ایران ١٠درصد بود.
خب، لازم است توضیحی بدهم، ١٠درصد ایرانیان کارت اهدای عضو دارند، علتش این نیست که آنها انساندوست نیستند، علتش میتواند این باشد که دسترسی برای گرفتن کارت اهدای عضو، شاید کمی سخت باشد. به همین دلیل ما در تلاش هستیم تا با اپلیکیشنی برای تلفنهمراه، این دسترسی را آسان کنیم. اگر دسترسی آسان باشد، بالای ٨٠درصد ایرانیان، کارت اهدای عضو میگیرند. البته این کارت مجوز اهدای عضو نیست، نماد فرهنگسازی دارد، حتی یکنفر که مبتلا به سرطان است و تمام بدنش بیمار است هم، با گرفتن کارت اهدای عضو تصمیماش را نشان میدهد.
خودتان هم در بحث رضایتگیری ورود پیدا کردهاید؟
من ١١سال رضایتگیری کردم و بیشتر فعالیتم در بیمارستان مسیح دانشوری بود. در این ١١سال، در رضایتگیری ١٥٠٠ خانواده نقش داشتم. یک زمانی خودم رضایتگیر بودم و شرایط برای خانوادهام خیلی سخت بود. صبح تا شب و شب تا صبح، با تلفن صحبت میکردم، به طوری که همسرم اتاق کارم را آکوستیک کرده بود تا صدای من بیرون نرود. الان وضع بهتر شده است، چون دیگر رضایتگیرها را آموزش میدهم و مسئول آنها هستم.
منبع:شهروند
انتهای پیام/