به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛حفظ آرامش و خونسرد ماندن طی یک حملهی پانیک کار سادهای نیست و به همین علت افراد در همان مرحلهی اول سراغ دارو میروند. ما در این مطلب ده نکته به شما ارائه میدهیم تا کمکتان کنیم بدون نیاز به دارو، بر حملات پانیک غلبه کنید. با ما همراه باشید...
حملات پانیک
زانوهایمان سست میشوند، قلبمان تند تند میزند و احساس تنگی نفس میکنیم. گاهی ممکن است در سینهی خود دردی احساس کنیم و سرگیجه هم داشته باشیم. اینها برایتان آشناست؟ برخی از افراد حتی تجربیات شدیدتری هم دارند و احساس میکنند در حال سکته کردن هستند.
حملهی پانیک میتواند کوتاه مدت باشد یا بلندمدت و تأثیر آن احساس ترس و بیدفاع بودن را به ما بدهد. یک حملهی پانیک خیلی بدتر از اضطرابهای هرازگاهی است. حملهی پانیک میتواند منشأ ناشناختهای داشته باشد و اگر مکرراً روی بدهد معمولاً به این معنی است که فرد دچار نوعی اختلال پانیک یا اختلال وحشت زدگی است.
حملات پانیک هر چه بیشتر روی بدهند، بیشتر سعی خواهیم کرد تا از موقعیتهایی که برانگیزانندهی یک حملهی پانیک هستند اجتناب کنیم. ضمناً ممکن است به جایی برسیم که از خود حملهی پانیک بیشتر از احساسی که از شرایط داریم بترسیم. خوشبختانه نیازی نیست تا از حملات پانیک بترسید و لازم هم نیست از دارو استفاده کنید. در این مطلب چند نکته به شما ارائه میدهیم تا کمکتان کنیم بدون نیاز به دارو، بر حملات پانیک غلبه کنید.
مثبت باشید
اگر فوراً خودتان را سرگرم نکنید و حواستان را پرت نکنید حملهی پانیک میتواند غیرقابل کنترل و بدتر شود. سرگرم کردن خودتان یک راه تضمینی برای غلبه بر حملهی پانیک است. وقتی متوجه شدید حملهی پانیک در شرف وقوع است فوراً کاری برای انجام دادن پیدا کنید یا به چیزهایی فکر کنید که ذهنتان را به سمتی کاملاً متفاوت بکشد.
نگرش درست میتواند به شما کمک کند با حملهی پانیک مبارزه کنید. اگر ذاتاً آدم منفی باشید نه تنها بیشتر دچار حملات پانیک خواهید شد بلکه غلبه بر آنها نیز همیشه برایتان دشوار خواهد بود. حملهی پانیک میتواند وحشتناک باشد، اما درست مانند هر چیز دیگری در زندگی، واکنشی که نشان میدهید مهم است. اگر به حملهی پانیک، واکنش مثبت نشان بدهید و نگاهتان را درست کنید، خواهید توانست خیلی راحتتر از گذشته بر آن غلبه کنید. حالا چطور مثبت باشید؟!
به خودتان بگویید که اینجا شما رئیس هستید! این شمایید که کنترل را در دست دارید نه اضطرابتان. غلبه بر این شرایط در دستان شماست و این شمایید که تصمیم میگیرید چه احساسی داشته باشید. افکار منفی را دور بیندازید و نگاهتان را اصلاح کنید. یادتان باشد که اضطراب شما نسبت به شما برتری ندارد.
فکر کنید حملهی پانیک مانند یک کابوس است
کابوسهای شبانه ترسناک هستند و حملات پانیک نیز همینطورند، اما یادتان باشد که هر دو نهایتاً پایان مییابند. آنها واقعیت دارند و خیالاتی زائیدهی ذهنتان هستند.
یادتان باشد که شما حق انتخاب دارید
گاهی ما در مقابله با شرایطی که دران قرار داریم دست به هیچ اقدامی نمیزنیم و همین باعث تشدید یک حملهی پانیک میشود. در یک مهمانی هستیم و حملهی پانیک شروع میشود، تصمیم میگیریم همانجا و در همان شرایط باقی بمانیم، چون نمیخواهیم ضعیف یا ناخوش جلوه کنیم.
اگر در یک جمع مشغول غذا خوردن هستیم و دچار حمله میشویم، به اجبار به غذا خوردن ادامه میدهیم و لقمهها را فرو میبریم با وجود اینکه احساس ناخوشایندی داریم، صرفاً به این دلیل که نمیخواهیم مثل بقیه نباشیم یا کسی چیزی بفهمد.
بیشتر بخوانید:راههای کشتن هیولای مضطرب
یادتان باشد که شما حق دارید تا خودتان را از شرایطی که عامل اضطراب شماست خارج کنید. اگر احساس خوبی ندارید و نیاز دارید فضا را ترک کنید، حتماً این کار را بکنید و برای خودتان بهانه نتراشید. لازم نیست بابت دور شدن از بقیه توضیحی ارائه بدهید. اگر نیاز دارید بیرون بروید تا آرام شوید این کار را بکنید. این زندگی و سلامت شماست و کنترل آن نیز به دست شماست.
خودتان را در یک کتاب غرق کنید
خودتان را غرق مطالعهی کتاب مورد علاقهتان بکنید و وارد دنیایی شوید که فانتزی شماست و ذهنتان را از پیرامونتان دور کنید.
برای خودتان یک سرگرمی پیدا کنید
اگر فوراً خودتان را سرگرم نکنید و حواستان را پرت نکنید حملهی پانیک میتواند غیرقابل کنترل و بدتر شود. سرگرم کردن خودتان یک راه تضمینی برای غلبه بر حملهی پانیک است. وقتی متوجه شدید حملهی پانیک در شرف وقوع است فوراً کاری برای انجام دادن پیدا کنید یا به چیزهایی فکر کنید که ذهنتان را به سمتی کاملاً متفاوت بکشد. با یک دوست تماس بگیرید، پولهایتان را بشمارید یا اتاقتان را تمیز و مرتب کنید.
هر چه بهتر بتوانید خودتان را سرگرم و مشغول کنید، راحتتر خواهید توانست این حملات را شکست دهید.یک راه واقعاً ساده برای سرکوب کردن قدرت حملهی پانیک این است که یک اسم خنده دار برایش پیدا کنید. مثلاً بگویید: خنگول جان! تو دیگه نمیتونی بیای، چون قبلاً بهت گفتن که دوستت ندارن و نمیخوام دور و بر من پیدات بشه!
یادتان باشد که این نیز میگذرد
بعضی از آدمها اصلاً با نگرانی و اضطراب متولد میشوند؛ اگر بیمار شوند نگران این هستند که مبادا باقی عمر خود را بیمار بمانند. هر چیزی میگذرد، دلشکستگی بعد از جدایی و شکست عشقی بالاخره میگذرد، آنفلوانزا با تمام آن حس و حال بدی که دارد نهایتاً میگذرد و حملهی پانیک نیز همینطور است. به خودتان یادآوری کنید که حملهی پانیک هم مانند هر چیز دیگری خواهد گذشت. گاهی شاید کمی بیشتر طول بکشد، اما همینطور نخواهد ماند.
حملهی پانیک واقعی نیست!
خیلی از ما به اشتباه فکر میکنیم اضطراب واقعیت دارد در صورتی که حقیقت چیز دیگری است! اضطراب وجود ندارد و همه چیز به تفسیر و تعبیر ما از حوادث برمیگردد. اگر همسر شما سر ساعت همیشگی به منزل نرسید، این تفسیر و نگاه شماست که معلوم میکند چه واکنشی نشان دهید؛ آیا دارد به شما خیانت میکند؟ آیا مشکلی برایش پیش آمده؟ آیا با دوستانش مشغول خوشگذرانی است؟ حملهی پانیک نیز همینطور است؛ ما میتوانیم تصور کنیم واقعی است و حالمان خوب نیست یا اینکه آن را جدی نگیریم و صرفاً واکنش شدید بدنمان نسبت به خطر تلقی کنیم.
وقتی دچار حملهی پانیک میشوید معمولاً به خودتان چه میگویید؟
بیشتر ما میگوییم: دارم میمیرم! این یک واکنش طبیعی است، اما واقعاً واکنش بدی است. در عوض سعی کنید حملهی پانیک خود را به چالش بکشید: این بار نمیتوانی شکستم بدهی! یا: من از تو قویترم! زبانی که از آن استفاده میکنید میتواند تعیین کند در مورد شرایط خود چه احساسی داشته باشید. کلام خود را تغییر دهید تا بتوانید رویکرد بهتری نسبت به حمله داشته باشید. احساس کنید تحت کنترل خودتان هستید نه اضطرابتان.
کارهایی بکنید که شما را میترسانند
حرف آخر اینکه باید یادتان باشد بیشتر ما نسبت به چیزهای غیرمنطقی مضطرب میشویم. در میان جمع احساس وحشت میکنیم یا اگر در شهری گم شویم دچار هراس میشویم، اما این موقعیتها خطرناک یا کُشنده نیستند. سعی کنید تدریجاً خودتان را در شرایطی که باعث ترس و وحشتتان میشوند قرار دهید تا مغزتان به آنها عادت کند و دیگر دچار وحشت و حملهی پانیک نشوید.
منبع:تبیان
انتهای پیام/
من به شخصه هیچ اطلاعی از بیماری پانیک نداشتم و پیش هیچ پزشکی هم نرفتم.فقط ایزد دانا و توانا انگار حس غریزی در وجودم گزاشت و راه حل رو یافتم و خداروشکر بهبود پیدا کردم.و از خدا خاستم که اگر کسی گرفتار پانیک شد و راه و حل خواست هرانچه که در بهبودی او مفید باشه رو روی زبونم بیاره و انتقال بدم.
و من به صورت کاملا رایگان در خدمت تمام عزیزان هستم
ولی با خوردن قرص لروزپام بعد از چند دقیقه اروم میشم
دوستان اگه راهکاری واسه درمان بهتر این بیماری میشناسید بگید
ممنون
بیشتر کامنتارو خوندم و یه کم آروم شدم از این لحاظ که کسایی هستن که باهام همدرد هستن ولی واقعا امیدوارم همه بهبود پیدا کنن چون واقعا بدترین درد هستش و کسی هم نمیتونه درکت کنه
من حدود ۶ الی ۷ ساله درگیرش هستم اوایل که اصلا نمیدونستم چیه خیلی اذیت شدم ولی مدام فکرمیکنم یه مشکل جسمی دارم همش دکترو آزمایش و این چیزا
همیشه تپش قلب دارم الان یه مدتی میشه قلبم نامنظم میزنه بهش میگن آریتمی پیش متخصص قلب رفتم اکو و تست انجام دادم مشکلی نداشت ولی هولتر بستم آریتمی زده بود که میگفت از استرس هستش ولی وقتای عادی هم دارم این حالتو
دارو برام نوشته ولی خیلی میترسم بخورم بخاطر عوارضش
شاید اگه زود به فکر درمان پانیکم بودم کار به اینجاها نمیکشید
همش از استرس و فکرای منفی.همش دلم حال خوب میخواد مثل قبلم
دعاکنید برای همه...
من هم اخیرا دچار این حملات شدم. داروهایی که برای رفع این مشکل نسخه میشه عارضه ای نداره و خیلی خوب جواب میده.
من حالتو درک میکنم. اما هیچ کس جز خودت نمیتونه 100درصد کمکت کنه. پس به جای نگرانی مدام، به چیزای مثبت فکر کن.بهت قول میدم به زودی درمان میشی. داروهات رو تا بهبودی کامل قطع نکن و مرتب تحت نظر دکتر باش :) به امید روزای خوب تر
ترس از مرگ ولم نمیکنه همه خونوادم داغون شدن مامانم و بابام تو این چند روز صدسال پیرشدن ۲۸ سالمه یه دختر سه ساله دارم همش گریه میکنم میگم دارم میمیرم دکتر بهم دارو داد گفت تا دو هفته بعد خوب میشی ولی باید یک سال تحت درمان باشی
ده روزه زندگی جهنم کرده .
من تازه مبتلا شدم . راه درمانش پیدا می کنم میام اینجا مینویسم
و من همین کار رو کردم.روزای اول واسم سخت بود اما بهم امید داد که میشه خوب بشی.
چون تا میومدم فکرم رو جمع کنم یکم طول میکشید تا رها بشم.
در طی چار پنج روز که روال جم کردن فکر رو پیدا کردم الان خدا رو هزاران بار شکر خوبه خوبم.
شاید یکم حرفام برا بعضیا نا مفهوم باشه
از 20 سالگی رفتم روانپزشک همه داروها آسنترا آلپرازولام سیتالوپرام بوسپرین رو امتحانی داد هیچکدوم تاثیری نداشت تا جایی که از دانشگاه رفتن وحشت داشتم
کلونازپام که داد. خوب شدم الان 7 ساله دارم کلونازپام میخورم فقط وقتایی که مدام خونه ام سرکار نمیرم قرص نمیخورم
به شدت اعتیاد آوره تا روزی 4 تا خوردم
خودم خسته شدم
تونستم بااین تکنیک به خیلیها کمک کنم
منم ۷ساله با این بیماری دست و پنجه نرم میکنم..زیر نظر روان پزشک دارو پاروکستین میخورم.که بسیار مفید واقع شده..
چون کارمند اداره هستم.پاروکستین منو بی حال یا سست نمیکنه که سر کار بی انرژی باشم.به این خاطر میگم خوبه..
من پدرو مادرم رو ظرف مدت یکسال از دست دادم.و ضربه روحی شدیدی خوردم..
بهوهمین جهت بیماری من دوباره فعال تر شد..
مشاوره هم نرفتم و نمیرم.چون به عقیده من.حرفهای که میزنن بدرد من نمیخوره..بخاطر اینکه هیچ کس بهتر از خود آدم از وضعیتی که درش هست خبر نداره..
اما پیشنهادم برای دوستان اینه که.پاروکستین رو امتحان کنند..و موقع حمله پانیک یه قرص.پرو پرانول تپش قلب بخورن.
و از هیچ چیزی نترسید.پانیک آدم نمیکشه..
گور باباش..پانیک مشگ
روز همگی بخیر
همسر بنده هم دچار این عارضه شده
خداروشکر یاد گرفتیم کنترلش کنیم
شما هم سعی کنید باهاش نجنگید
و حتما به غذاهایی که میخورید دقت کنید
طبع ادم خیلی مهمه و نباید از غذاهای بسته بندی و با طبع سرد استفاده کرد.
حتما به یک متخصص طب سنتی مراجعه کنید و بخواهید کمکتون کنه
خرما و بادام و گرمی جات فوق العادست
یک وب سایت هست به اسم طب روان
دوره های اموزشی خوبی داره
به نظرم استفاده از اون دوره ها هم موثره
و اینکه سعی کنید باهاش کنار بیاید و خودخوری نکنید
و اینکه به اطرافیانتون هم توضیح بدید و خجالت نکشید
امیدوارم هرکسی که دچار این عارضه شده با چیزای خوب روبرو بشه.
یادتون نره که این نیز بگذرد.
اکساسکاند 5 میانسرین ایموان برینتلیکس 10 میخورم وآتاراکس25 اما بدتر وبدترم
ساکن سوئد هستم
راه درمان ودارو موثر میخوام
سیکولوژ هم دارم
دچار حمله شدید شده بودم مرگم جلوی چشمان بود و می گفتم دیگه کارم تمومه قلبم ضربان احساس میکنم ناهممنگه میگم حتما سکته کردم و قبلی ها سکته خفیف بوده و این کامله یه زره نبض سرم تند میزنه میگم حتما سکته مغزی الانس که برم کما دیگه بچه هام و نبینم بدترین افکار منفی میاد سراغم ولی بغضی کامنتها حالم و بهتر کرد خسته شدم بخدا زندگیمان رسما فلج کرده نمیدونم چکار کنیم اینو کجای دلمون بزاریم تو این هیری پیری خدایا خودت کمکتون کن
آلپرازلام هم خوبه فعلن تا اوضاع بهتر شه بعد یه کاریش میکنیم
اول نمیدونستم چیه انواع دکتر و تست آزمایش و....تا در نت جست و جو کردم.
آلپرازلام - پروپرانولول10 -20 مصرف کردم یکم بهترم الان
سرترالین 50 هم گفتن...هنوز مصرف نکردم.
سرگرم بشین...روز سخت کار کنید خسته بشید.....شب زود بخوابید...خبر نخونید محیط های استرس زا نرید.....
تجربه فقط موقع حمله قرص آرام بخش یا پراپرانول۲۰ بخور تمام یک روزم آرام بخش میره تا سال بعد نگران نباشید
بازم نمیدونم چمه پانیکه یا مشکل قلبی ادامه داروهامو بخورم با توجه به عوارضشون یا فقط به داروی گیاهی بسنده کنم یا سرمو بزارم بمیرم بعضا حس میکنم آخرای عمرمه و خدا داره ماری میکنه برام عادی بشه افسرده شدم هم نیاز به دکتر روانپزشک دارم هم دکتر معنوی هرکاری که کردمو میکنم پشت بندش عذاب وجدان دارم
من پنيك دارم تقريبا ٤ ساله با دارو گياهي و يه روانشناس خوب كنترل ميشه
نميگم صدرصد خوب ميشين ولي بهتر ميشين
از تجربيات من اينه كه هرچي بيشتر در موردش بدونين و تجربيات افراد رو بخونين قوي تر ميشين
بايد به خودتون ثابت كنين اينا زاييده ذهن شماس
هرکسی گفته بدون اقدامات پزشکی درمان میشه این بیماری الکیه
من ۵.۶ ساله پنیک دارم. یه دوره چند ماهه رو با داروهای دکتر روانپزشک و داروهای گیاهی پشت سر گذاشتم و خوب شدم اما بعد ۲.۳سال برگشت. چند ماه اول خیلی مقاومت کردم که نرم دکتر و دارو نخورم اما فقط شرایطم بدتر شد. شاید اگه زودتر میرفتم برای درمان شرایط اونقدر سخت نمیشد که خونه نشین بشم و برای تا سرکوچه رفتن و حتی حمام کردن نیاز به همراه داشته باشم. لطفا با شروع علائم پیش دکتر خوب برید و نذارید بیماری کهنه شه و خاطرات حملات باعث اجتنابتون از هر چیزی بشه و محدودتون کنه. من دو سال پیش یه دکتر غیر خوب و روانشناس رفتم اما درمان نشدم. بالاخره که دکترمو عوض کردم در عرض چند هفته نتایج خوبشو دیدم. الان بعد از یکسال شرایط خیلی بهتر از پارساله اما هنوز هم توی ترافیک و مسافتای دور با ماشین و تنها واقعا زجر کش میشم. درسته این بیماری هیچ خطری نداره اما ادمو ب معنای واقعی زجر کش میکنه. الان بعد یکسال استفاده از دارو تصمیم دارم که برم هیپنوتیزم. نمیدونم چقدر تاثیر داره اما امتحانش میکنم چون واقعا بدنم و روح و مغز و زندگیم کشش این همه فشار و محدودیت و زندانی شدنو دیگه نداره. الان خاطرات زمان هایی که حالم بد شده آزارم میده و نمیزاره محدودیت هام از بین بره. مواظب خودتون باشید. هرکاری که لازمه و احساس خوبی بهتون میده رو برای درمان انجام بدید. هیچکس هیچکس هیچکس جز کسایی که این بیماری رو تجربه کردند این بیماری و حال بدشو درک نمیکنه. نزارید کسی با حرف هاش ازارتون بده و اعتماد بنفستون رو بگیره. فقط روی خوب شدن تمرکز کنید. اگر هیپنوتیزم جواب داد حتما براتون اینجا مینویسم
به روان پزشک مراجعه کن اشکالی نداره، احتمالا برات آسنترا ۵۰ تجویز میکنه بعد از چند ماه ۵۰ رو میکنه ۱۰۰ و بعد یه سال قطع میشه و دیگه مثل موتور بنز کار میکنی.ضمنا کتاب علمی بخون ، در جمع باش و حتما کار کن ، کار و تلاش خیلی خیلی اهمیت داره. روزی چند دقیقه هم قرآن گوش بدی عالیه. ان شا الله که خوب میشی.
همش حس مرگ دارم
به فردا هم امیدی ندارم
توروخدا واسم دعا کنین
من به قرآن پناه می برم. شروع به خواندن قرآن می کنم. سپس آرام می شوم.حتی به خاطر این حملات الآن حافظ چند سوره شدمه. هر شب ۱۰۰ آیه می خونم.
من خوب خوب شدم فقط با خوشگذرونی و تفریح با دوستا بخندید به این حالتون
من ۵ ساله که درگیر این مساله هستم
خیلی فکر میکردم این یه مساله جسمیه و هزار و یگ نوع آزمایش دادم امابعد متوجه شدم روحی هست .
و اوایل ک میومدسراغم بصورت وحشتناکی بهم میریختم و حس میکردم قراره سگته کنم . خیلی شب ها میگفتم دیگه صبح رو نمیبینم . حس میکردم چنگ یه نفر تو قلبمه و داره محکم قلیم رو فشار میده . اما ب روان پزشگ مراجعه گردم و با مصرف زاناکس و کلرودیازپکساید زیر نظر پزشک خیلی بهتر شدم .
حتما بدونید این درمان باید با روان پزشک شروع شه تا اون حالت های وحشتناگ لحظه ای رو ازش نجات پیدا کنید اما درمان دائم نیست . سپس به روان شناس مراجعه کنید تا بصورت ریشه ای مساله تون رو حل کنه . و یواش یواش قرص ها رو گم میگنید و یادمیگیرید چطور باهاش مقابله گنید . هیچ راه یک شبه ای برای درمان وجود نداره پس دنبالش نگردید وپیش روان پزشک و روان شناس مراجعه کنید و باید چند جلسه این درمان رو ادامه بدید تا اونها از روند بهبود شما مطلع باشند.
من چند سال به صورت خفیف داشتم و منشا و اسم اون رو نمیدونستم .الان که سنم بالاتر رفته بیشتر اثر میزاره .بیشتر به خاطر بالارفتن نبض و ضربا ن ودر نهایت فشار خون بالا مراجعه کردم .دکتر قلب و کلیه و فشار خون رفتم هیچ مشکلی نداشتم .تا پیش یه روانپزشک خوب رفتم و با اصطلاح پانیک آشنا شدم .قرص تجویز کرده و الان تونستم با اراده و به کمک قرص کنترل کنم و ره حداقل برسونم .
نگران نباشید و فقط به خودتون بگید چیزی نیست و گذراست.