به گزارش خبرنگار
حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ همزمان با سی و پنجمین دوره مسابقات بین المللی قرآن کریم با نگاهی متفاوت درباره «یک کتاب یک امت»، به سراغ سید ضیا الدین دری کارگردان برجسته سینما و رسانه ملی رفته ایم تا علت و چرایی ضعف سینما در پرداخت به آثار قرآنی را جویا شویم:
* یکی از زیباییهای قرآن کریم، قصه و روایتگری است، مسئلهای که وجه اشتراک عجیبی با سینما دارد، به نظرتان چرا خداوند در قالب داستان، عبرتها را بیان میکند؟
امروز بعد از ۱۴۰۰ سال علمای اسلام باید بپذیرند که در این زمنیه غفلت کرده اند، و همین غفلت باعث شد برخلاف غرب، ما از پس زمینه داستانی ونمایشی محروم شویم، و تنها منبع تاریخی در حوزه نمایش، تعزیه باشد که بر سر صحت آن هم میتوان مفصل بحث کرد، زیرا نمیتوان تعزیه را تبلور پیشینه ۴۰۰ ساله نمایش در ایران دانست، اما بحث اصلی این است که چرا بعد از گذشت ۱۴۰۰ سال هنوز درباره قصه گویی قرآن که جز محکمات این معجزه است کوتاهی شده؟ باید در این مورد بحث کرد که آیا علما این روایتها را کامل و جامع استخراج کرده اند؟!
*در قصههای قرآنی شباهت نمای آغازی با نمای پایانی، تعلیق، گره افکنی نقطه اوج و در نهایت فرود داستانی، مانند یک سناریوی سینمایی نوشته شده است، که اوج آن در احسن القصص یعنی سوره یوسف دیده میتوان ملاحظه کرد، شاید اگر پیامبری برای تبلیغ فرستاده میشد، سینما را انتخاب میکرد؟
طبیعی است، اما نه تنها غفلت شده بلکه با سینما مخالفت هم میشود، قرآن راهنمای بشریت است، کتابی که از طریق روایت داستانی آن هم با تعلیق وصراحت مسائل را طرح میکند، اما چگونه ممکن است که این نگاه را نتوانیم تعمیم دهیم و به با هنر نمایش مشکل داشته باشیم؟ ما باید به این مسئله ببالیم، زیرا در کدام یک از کتب پیامبران اولوالعزم، عنصر قصه گویی به این وضوح مشهود است، اگر امروز ادعا میکنیم که اسلام از چنین پیشینهای برخوردار است و داعش، تکفیریها و هابیت از انحرافات اسلام هستند، باید ثابت کنیم، عربستان در حال تغییرات است و به زودی سینماهای این کشور راه اندازی میشود، چون ضرورت این صنعت را متوجه شده اند، ولو به غلط، به هر حال ایران با پیشینهای کهن و جغرافیای عظیم در تاریخ، مطمئنا زمانی که به اسلام رومیآورد، یعنی آگاهانه و هوشمندانه انتخاب کرده است، زیرا از ابتدا در ایران بت پرستی وجود نداشته است، پس با چنین پیشینهای مطمئنا غفلت شده است، ما در حوزه قرآنی فقط به مسائل فقهی آن پرداختیم وتازه در زمان امام خمینی (ره) وبزرگان دیگر به حوزه اقتصاد اسلامی وارد شدیم، ببینید با چه تاخیر زیادی وارد مسائل مهم اسلام شده ایم.
*چرا در سینما گرایش کمتری به داستانهای قرآنی است؟
این عقب ماندگی باید جبران شود، ونباید به ساخت چند داستان قرآنی بسنده کرد، بلکه زندگی امروزی با نگاه قرآنی باید بسط داده شود حتی اگر سیاه نمایی باشد، چون بعضی مواقع قرآن سیاهیهای زمانه را بازگو میکند ودرباره اش هشدار میدهد، باید به سینما از این منظر نگاه کرد وبا چنین نگرشی اگر درباره مسائل روز هم صحبت شود مجاز است، زیرا برای جامعه آموزنده میشود، نمیتوان حقیقت تلخ و علنی را در جامعه تماشا کرد، و بی تفاوت از کنارش گذشت، تنها به دلیل اینکه برچسب سیاه نمایی میخورد، نگوییم با نشان دادن این تصاویر نظام تضعیف میشود، اما باید نگاه فیلمساز قرانی باشد، نه اینکه حاصل اثر اسلام را مقصر بداند، این میشود سیاه نمایی، اما اگر با آموزههای قرانی اثری ساخته شود، اسلام نه تنها واهمهای ندارد بلکه آمده است که این سیاهیها را از بین ببرد، مشکلاتی که حتی برای آن انقلاب شده، اما حالا شدت بیشتری گرفته است، نشان دادن این ضعفها با باور و نگرش قرآنی یعنی کارمان را درست انجام داده ایم، تمام هشدارهایی که امیرالمومنین (ع) در نهج البلاغه بیا ن، میکنند که اوج آن در نامه به مالک اشتر است، به گونهای سیاهی نمایی زمانه خود است، اما نگاه مولای متقیان علی (ع) قرآنی است، باید اینگونه مسائل جامعه را نظاره کرد، بنابراین ما کوتاهی کرده ایم، امام خمینی (ره) نیامد که ما را ما مسلمان و شیعه کند، چون بسیاری از انقلابیون مسلمان بودند، بلکه انقلاب ایجاد شد تا سیاهیهای جامعه از بین برود، پس ما هم باید به دنبال راه و وصیت ایشان حرکت کنیم.
*آمریکا از ابزار سینما برای تعریف قصههای خود از پیامبران استفاده میکند، خصوصا در چند سال گذشته که به سمت تحریف شخصیت پیامبرانی مانند حضرت نوح (ع)، موسی (ع)، عیسی (ع)، وحتی پیامبر اکرم (ص) رفته است واکنون شخصیت پردازی متفاوتی به دنیا ارائه داده است، چرا ما از ابزار سینما بهره نگرفته ایم؟
باید پذیرفت که هالیوود چه از لحاظ تکنیکال و چه نگارشی از ما بسیار جلوتر است، مثلا فیلمنامه «رسالت» مرحوم مصطفی عقاد را که ایشان ننوشته اند، بلکه یک فیلمنامه نویس آمریکایی به نگارش در آورد، و فقط عقاد به خاطر تعصب و علاقه اش به پیامبر(ص) محتوای اثر را کنترل میکرد، البته همان زمانی که فیلم را در انگلیس تماشا کردم، نقدی برای روزنامه اطلاعات نوشتم و به این نکته اشاره کردم که مرحوم عقاد جنگ خندق را در فیلم حذف کرده است، زیرا مبتکر تاکتیکی جنگ سلمان فارسی ویک ایرانی بوده، تا باعث حساسیت جوامع عرب و اهل تسنن نشود، منظور این است که در همان زمان عکس العمل نشان دادم، البته نمیتوان از این اثر ایراد گرفت، چون عقاد نظرات بزرگان جهان اسلام را جویا شده بود، اما زمانی که ما اثری برای پیامبر (ص) میسازیم، آیا با بزرگان جهان اسلام ارتباط برقرار میکنیم؟ فیلم آقای مجیدی به همین دلیل نتوانست موفقیتهای مورد نظر در کشورهای اسلامی را کسب کند، زیرا پشتیبانی آنها را نداشت.
* آیا نگاه این اثر مورد تایید جهان اسلام است؟
بنابراین وقتی از عدم اختلاف میان شیعه و سنی صحبت میکنیم نباید بر روایتهای مختلف دامن زد، بلکه روی مشترکات باید به یک وحدت برسیم، اما آیا نیروی این کار تربیت شده است این کارها بسیار هزینه بر است و از طرف دیگر تنها ما مدعی قرآن نیستیم به همین خاطر باید نقاط مشترک را پیدا کرد و اختلافها را کنار گذاشت، مثلا ما میخواهیم زندگی حضرت موسی (ع) را بسازیم، اما به روایت شیعه، این درست نیست، هالیوود اثری میسازد که عرب مسلمان هم نمیتواند اعتراض کند، در حالی که پولش را صهیونیست داده است، اما آنقدر درست میسازد که نمیتوان ایرادی در فیلم پیدا کرد، اما ما اثر قرآنی میسازیم که هر چه شعار قرآنی وجود دارد در دهان پیامبرانی مانند موسی (ع) و یوسف (ع) قرار میدهیم، اما به این نکته توجه نمیکنیم که قرآن بعد از زمانه موسی نازل شده است، پس زبان و فهم آن متفاوت است، اگر خداوند میخواست که حرفهای قرآن در زمان حضرت موسی (ع) گفته شود، همانها را در تورات نازل میکرد، البته شبیه هستند، اما در قرآن آنها به تکامل میرسند، خداوند بشر را اینگونه آزمود، بعد از سیر تحولات وتغیرات در تعقل و جسم بشر، در نهایت پیامبری زیبا روی، امین و راستگو در میان انها فرستاد تا پایانی باشد بر وحشی گری بشریت، و معجزه خداوند این گونه است که بعد از ۱۴۰۰ سال کلامی از آن نه تغییر و نه همسانی پیدا میکند، قرار نیست رفتار پیامبر اکرم (ص) با حضرت عیسی (ع) یکسان باشد بلکه مکمل یکدیگرند، زیرا هر کدام طیف مبارزهای متفاوتی دارند، ما حضرت یوسفی (ع) را نشان دادیم که در دوران خودش زندگی نمیکرد و دیالوگش اسلامی شده بود، میگویم، چون قرآن درباره حضرت موسی (ع) سخن گفته است پس فیلم را بر اساس همان میسازیم، یعنی باید کلام قرآن را منعقد کنیم، واین یعنی تحریف پیامبر، شما باید حضرت موسی (ع) را به اندازه زمانه خودش نشان دهید، البته منظور به هیچ یک از عزیزان کارگردان نیست، ما به عنوان سازندگان تاریخی حق نداریم ادبیات قرآنی را به زمان چندین سال قبلتر از خودش ببریم، وگرنه چه تفاوتی میان حضرت موسی (ع) و پیامبراکرم (ص) است، اگر اینگونه نگاه کنیم میتوانیم کل قرآن را هم به تصویر دربیاوریم، اما ما نه کادر سازی کردیم و نه آموزش داده ایم و هنوز علمای ما با سینما مسئله دارند، البته من مدعی نیستم و ادعای تخصص هم ندارم بلکه تنها به اهمیت مسئله تاکید میکنم.
*سوال پایانی، به عنوان یک هنرمند به نظرتان دولت جمهوری اسلامی اعم از رسانه ملی و وزارت فرهنگ و ارشاد و ... چرا مسائل قرآنی دغدغه شان نیست؟
حوزه رسانه بسیار پیچیده است، دهه اول انقلاب برنامههای صدا و سیما بسیار کم بود و فقط دو شبکه وجود داشت، از سمت دیگر تکلیف نظام هم با صدا و سیما زیاد مشخص نبود.
انتهای پیام/