به گزارش خبرنگار حوزه بهداشت و درمان گروه علمی پزشكی باشگاه خبرنگاران جوان؛ به مناسبت نامگذاری سومین روز هفته سلامت به نام "مقابله با آسیبهای اجتماعی، تعهد و مسئولیتپذیری نهادهای موثر" موضوع سلامت روان را در میان جوانان مورد بررسی قرار دادیم.
روان کودکان و وابستگی بین والدین او از مهمترین مسائل در رشد کودک است؛ میتوان گفت شاخص سلامت روان به الگوی دلبستگی بین فرزند و والدین ارتباط دارد؛ زمانی که فرد دلبستگی ایمن پیدا میکند دنیا و جهان را یک محیط امن در نظر میگیرد که میتوان این محیط را یک فرصت برای حل مسئله در آینده فرد دانست.
روانشناسهای میگویند نوع دلبستگی در کودکی نقش مهمی در بزرگسالی دارد؛ دلبسته ایمن اضطرابی یا دلبسته ناایمن اجتنابی، مواردی است که در دوران کودکی بین فرزند و والدین رخ نداده است و فرد در بزرگسالی با کوچک ترین مشکل، چه در محل کار، چه در زندگی زناشویی احساس ناامنی کرده و به راحتی نمیتواند مشکل خود را حل کند.
به گفته متخصصان امر احساس امنیت در دوران کودکی بسیار اهمیت دارد، احساس حمایت، همدلی و امنیت کافی یکی از اساسیترین نیازهایی است که فرزند به آن نیاز دارد؛ فرد با این احساس رشد میکند و زمانی که در بزرگسالی این احساس را در درون خود نداشته باشد، احساس شرم خواهد داشت و مورد سرکوب دیگران قرار خواهد گرفت.
رواشناسان با تاکید براینکه فرد پس از گذراندن دوران نوجوانی نیاز به یادگیری برخی مهارت ها دارد خاطرنشان میکنند: زمانی که فرد این مهارتها را یاد نگیرد احساس بیکفایتی میکند؛ این فرد به دلیل احساس دلبستگی به والدین دارد، نسبت به بیماریها و ضررهایی (حتی اندک) احساس آسیب پذیری دارد.
این افراد از نظر روانی به والدین وابستگی دارند، به تنهایی قادر به لذت بردن از شرایط خود نیستند؛ فرض کنید دختری که در دوران نامزدی است و با همسرش به ماه عسل رفته، مدام تکرار میکند ای کاش مادرم بود و این جا با هم لذت میبردیم، این فرد احساس لذت بردن ندارد و احساس میکند در کنار مادرش میتواند لذت ببرد.
مختصصان احساس شکست را یکی از مواردی میدانند که فرد از دوران کودکی در خود رشد میدهد، به اعتقاد آنها احساس شکست در کار، دوستی و ازدواج از جمله احساسهایی هستند که فرد در خود رشد داده است؛ چرا که نتوانسته احساس مستقل بودن را در خود پرورش دهد، تصمیم گیرنده را مادر خود میداند و به تنهایی قادر به تصمیم گیری نیست، همین مساله موجب میشود فرد دچار آسیبهای جدی شود.
روانشناسان تاکید دارند برخی مسائل را باید برای فرزندان محدود کرد؛ به عقیده این متخصصان کودک باید برخی محدودیتها را بپذیرد و اگر در دوران کودکی نپذیرد در بزرگسالی دچار "طرحواره استحقاق" و بزرگ منشی میشود؛ آنقدر خود را در مرکز توجه میبیند که در بزرگ سالی با این مشکل مواجه می شود که توقع دارد اطرافیان مدام به او توجه کنند.
از سوی دیگر این متخصصان معتقدند کودکی که والدین به او توجه نمیکنند، حرف دیگران را گوش نمیدهد و به دلیل اینکه نتوانسته این مسئله را در دوران کودکی درست یاد بگیرد، نمیتواند در بزرگسالی مسائل را صحیح پیش ببرد و توقع دارد افراد دیگر به او توجه داشته باشند و به دنبال پر کردن این خلاء در زندگی است.
متخصصان امر تاکید دارند در دوران کودکی باید جهتمندی را به فرزندان آموزش داد؛ بیتوجهی به این مساله موجب میشود افراد به نوعی رشد کنند که دائما توقع دارند دیگران به او و جایگاهش توجه کنند؛ به عقیده روانشاسان این فرد ماشین میخرد نه برای آرامش خود بلکه برای توجه دیگران (پذیرش جویی و جلب توجه)، لباسهای برند میخرد برای اینکه دیگران بگویند چقدر به خود توجه دارد و در واقع برای جلب توجه بیشتر این کار را انجام می دهد.
به گفته روانشاسان افرادی که جهتمندی ندارند دچار طرح واره ایثارگری می شوند؛ در این افراد محور توجه، دیگران است؛ به مَن درونش نگاه میکند نه به مَن واقعی خود؛ شب امتحان برای اینکه از خود گذشتگی نشان دهد جزوه درسی خود را به دوستش میدهد تا نشان دهد دلسوز است مانند مادری که خود را ندیده میگیرد تا فرزندانش در آسایش باشند.
در خصوص علت جهتمندی ایثارگری در فرزندان میتوان گفت زمانی که به افراد در دوران کودکی برخی مسائل بیش از اندازه سخت گرفته میشود و به آنها توجه بیش از حد میشود؛ با این احساس رشد میکنند و احساس میکنند بسیار با ارزش هستند و زمانی که وارد جامعه میشوند و مورد توجه اطرافیان قرار نمیگیرند دچار ضربه روحی می شوند.
به اعتقاد متخصصان افرادی که بازداری هیجانی زیادی دارند در بزرگسالی با مشکلات روحی برخورد میکنند، این افراد بیش از حد گوش به زنگ هستند و مدام به دنبال هیجانات منفی در زندگی خود میگردند؛ این افراد در بزرگسالی هم مدام دچار شَک هستند و البته بیشتر این گونه رفتار در آقایان اتفاق میافتد؛ به دلیل اینکه مادرها به پسران نوجوان خود ابراز احساسات نمیکنند زمانی که این افراد ازدواج میکنند، نمیتوانند احساسات خود به همسرشان را هم بروز دهند و بیشتر سعی دارند با منفینگری شکاک بود جلب توجه کنند.
این افراد به معیارهای سرسختی دچار هستند؛ برای این دسته از افراد نوع روابط اهمیتی ندارد و به دنبال عیب جویی هستند؛ روحیه بازداری موجب میشود این دسته از افراد تنبیه کار شوند، چرا که در خود ترس از ترک شدن و تنها شدن دارند که باعث میشود بیشتر به طرف مقابل خود شک داشته باشند؛ ممکن است با همسر خود 10 روز قهر کند و برای دوستی اقدامی نکند و بیشتر توقع داشته باشد همسرش برای آشتی اقدام کند.
در خصوص بیشترین آسیب های جدی که فرد در بزرگسالی می بیند، می توان گفت، والدین از بدو تولد تا به راه افتادن کودک، بیشترین توجه را به او دارند تا ضربهای به کودک وارد نشود؛ اما بعد از این دوران تا 18 سالگی که مهمترین دوران زندگی فرد است کمترین توجه را به او دارند، این کودک دچار ضربههای روانی ناخواسته میشود؛ بر این اساس هر مشکلی که فرد با آن مواجه می شود پلی است به گذشته.
انتهای پیام/