حسن عابدینی در یادداشتی به سیاست‌های ناکارآمد ایالات متحده در منطقه پرداخته است.

حسن عابدینی در یادداشتی اختصاصی برای حوزه سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان؛ به سیاست‌های ناکارآمد ایالات متحده آمریکا در منطقه پرداخته است.

متن این یادداشت به شرح ذیل است:

راهبرد اعلامی ایالات متحده آمریکا درغرب آسیا مبتنی بر چهار محور مبارزه با تروریسم، مهار دشمنان، کشورسازی و میانجی‌گری میان متحدان است. این راهبرد که در دوران رئیس جمهور دونالد ترامپ پیگری می‌شود تفاوت چندانی با عصر باراک اوباما ندارد. ارزیابی هر یک از محور‌های چهارگانه طبعا بخشی از تلاش کاخ سفید در غرب آسیا را فاش می‌کند.

محور نخست که به صورت مستمر از طریق رسانه‌ها آن را بیان می‌کنند، "مبارز با تروریسم" است. تروریسم پدیده‌ایی مناقشه برانگیز است که به ویژه پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ دچار بحران هویت شد. نمونه بارز آن بهره گیری از معیار‌های دوگانه است که به تروریسم خوب و بد تقسیم شده است. داعش به گفته ترامپ از سوی دولت اوباما ساخته شد. پشتیبانی از آن در دستور کار دولت ترامپ قرار دارد.

حال، اما پس از ۵ سال طومار این گروه در عراق و شام برچیده شده است. فرقه‌ای که با در پیش گرفتن تکفیر و ترور قصد داشت چهره حامیان جهاد و شهادت را مشوش کند. پشت پرده این راهبرد ایجاد فتنه مذهبی در غرب آسیاست. فتنه‌ای که بر اساس جنگ‌های مذهبی ۳۰ ساله اروپا (۱۶۱۸ تا ۱۶۴۸ م) شبیه سازی شده است.

دومین محور راهبرد آمریکا درغرب آسیا هم مهار دشمنان است. دشمن از نگاه آمریکا، طبعا فرد، گروه، کشور یا اندیشه‌ایی است که با منافع واشنگتن همسو نباشد. ایالات متحده امریکا سال‌هاست که تفکرمقاومت الهام گرفته از انقلاب اسلامی ایران را در صدر دشمنان منافعش قرار داده است.

در این حوزه هم آمریکا ناکام بوده است که خروج رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ میلادی نخستین ضرب شستی بود که حزب الله لبنان به سرنیزه آمریکا در غرب آسیا نشان داد. جنگ ۲۰۰۶ که هم رژیم صهیونیستی با هدف در هم شکستن مقاومت حزب الله لبنان انجام داد نقطه عطف در شکست راهبرد آمریکا در قبال مقاومت اسلامی بود. رژیم صهیونیستی که موجودیتش را با سیاست قتل، ترور و جنگ در سال ۱۹۴۸ شروع و در سال‌های ۱۹۶۷، ۱۹۷۳ و ۱۹۸۲ شکست ناپذیری‌اش را نهادینه کرد. نیرو‌های مقاومت، اما در سال ۲۰۰۰ نخستین ضربه سنگین را بر پیکر موجودیت اسرائیل وارد کرد و پس از آن طلسم سیاست "بزن در رویی" صهیونیست‌ها ترک برداشت.

سومین محور که در قالب طرح خاورمیانه جدید از سوی ایالات متحده دنبال می‌شود، "کشور سازی" است. طراحی قرارداد سایکس - پیکوی جدید مبتنی بر تجزیه کشور‌های منطقه در این چارچوب قابل ارزیابی است. فرانسه و انگلیس مرز‌های غرب آسیا را در سال ۱۹۱۷ یعنی حدود یکصد سال پیش، پس از فروپاشی دولت عثمانی شکل دادند. تحریک گسل قومیتی، نژادی، مذهبی و ... برای تجزیه کشور‌های بزرگ به دولت‌های کوچک در دستور کار قرار گرفت. تازه‌ترین حرکت در این مسیر تلاش برای جداسازی اقلیم کردستان از کشور عراق بود که ناکام ماند.

چهارمین محور در راهبرد ایالات متحده، "میانجی‌گری میان متحدانش" در غرب آسیا است. رژیم صهیونیستی و سعودی در دهه دوم قرن بیست ویکم، دو متحد اصلی کاخ سفید در غرب آسیا هستند. منافع کاخ سفید در ایجاد رابطه علنی میان ریاض با تل آویو است. شکسته شدن تابوی برقراری ارتباط با صهیونیست‌ها هدف اصلی این راهبرد است. دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در نخستین سفرخارجی‌اش پس از دیدار سران قبیله سعودی در ریاض بسوی تل آویو پرواز کرد. اتاق فرماندهی مشترک میان محمد بن سلمان ولیعهد سعودی، بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی و جراد کوشنر داماد پرنفوذ رئیس جمهور آمریکا برای این هدف طراحی شده است. رفع کدورت میان سران ارتجاع عرب شامل پادشاهان، امیران، سلاطین و رئیسان جمهور مادام العمر هم با پیگیری سیاست " دوشیدن" همواره از سوی امریکا دنبال می‌شود. بستن قرداد فروش جنگ افراز به ارزش افزون بر ۴۰۰ میلیارد دلار در این چارچوب قابل تحلیل است.

دولتمردان آمریکایی برای تحقق این چهار راهبرد دست کم ۷ تریلیون دلار از جیب مالیات دهندگان آمریکایی هزینه کرده‌اند. این رقم را رئیس جمهور ترامپ هفته گذشته از طریق یک توئیت فاش کرد. برای آنکه بزرگی این رقم به ذهن متبادر شود کافی است بدانید، صادرات نفت ایران در نبود تحریم و بهای بالای آن، سالانه حدود یکصد میلیارد دلار بود. یک حساب سر انگشتی نشان می‌دهد که این رقم برابر با ۷۰ سال درامد صادراتی نفت ایران است.

راهبرد واشنگتن در غرب آسیا گرچه هزینه سنگینی روی دست مالیات دهنگان آمریکایی گذاشته، اما موفقیت چندانی در بر نداشته است. آمریکا به صراحت علت ناکامی راهبردی‌اش در غرب آسیا را ناشی از کارشکنی جمهوری اسلامی ایران می‌داند. هیلاری کلینتون وزیر خارجه دولت اوباما، مهمترین دغدغه اش در دوران صدارتش را ایران قلمداد کرد و رکس تیلرسون نخستین وزیر خارجه اخراجی دوران ترامپ هم با همین کابوس دست و پنجه نرم می‌کرد که برکنار شد.

غرب آسیا هم اکنون کانون هماوردی دو اندیشه است. اندیشه مبتنی بر نظام سلطه به سرکردگی آمریکا از یک سو و اندیشه مبتنی بر مقاومت الهام گرفته از جمهوری اسلامی از دیگر سو است که تعیین کننده اصلی این نبرد، جنگ اراده‌هاست. حوزه مقاومت در دو دهه گذشته نه فقط جلوی پیشروی طرح‌های کاخ سفید را گرفته است بلکه وادار به عقب نشینی هم کرده است.

غرب به رهبری آمریکا ریشه ناکامی‌هایش را نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی می‌داند و چاره کار را هم جداسازی جریان مقاومت از سرچشمه می‌داند. مقاومتی که امروزه با بهره گیری از اراده‌های پولادین، عقلانیت انقلابی و برخورداری از توان دفاعی نامتقارن از عراق تا سوریه و از یمن و لبنان تا غزه به خودکفایی راهبردی رسیده‌اند.

انتهای پیام/

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار