شرح و تفسیر حکمت317 نهج البلاغه با موضوع پاسخ دندانشكن به ايراد يهود را در اینجا بخوانید.

به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛نهج البلاغه با مرور قرن‌ها نه تنها تازگی و جذابیت خویش را حفظ کرده که فزون‌تر ساخته است و این اعجاز نیست مگر به سبب ویژگی هایی که در شکل و محتوا است. این امتیاز را جز در مورد قرآن نمی توان یافت که در کلام امام علی(ع) درباره قرآنآمده است: « ظاهره انیق و باطنه عمیق، لاتفنی عجائبه و لاتنقضی غرائبه » قرآن کتابی است که ظاهری زیبا و باطنی عمیق دارد، نه شگفتی های آن پایان می‎پذیرد و نه اسرار آن منقضی می‎شود. در سخن مشابهی نیز آمده است : «لاتحصی عجائبه و لاتبلی غرائبه» نه شگفتی های آن را می‎توان شمرد و نه اسرار آن دستخوش کهنگی می‎شود و از بین می‎رود.

سخنان امام علی(ع) در فاصله قرن اول تا سوم در کتب تاریخ و حدیث به صورت پراکنده وجود داشت. سید رضی در اواخر قرن سوم به گردآوری نهج البلاغه پرداخت و اکنون بیش از هزار سال از عمر این کتاب شریف می‎گذرد. هر چند پیش از وی نیز افراد دیگری در گردآوری سخنان امام علی (ع) تلاش‌هایی به عمل آوردند، اما کار سید رضی به خاطر ویژگی هایی که داشت درخشید و ماندگار شد، چون سید رضی دست به گزینش زده بود.

شرح و تفسير حکمت 317 نهج البلاغه

وَقَالَ لَهُ علیه السلام بَعْضُ الْيَهُودِ مَا دَفَنْتُمْ نَبِيَّكُمْ حَتَّى اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ إِنَّما اخْتَلَفْنَا عَنْهُ لاَ فِيهِ، وَلكِنَّكُمْ مَا جَفَّتْ أَرْجُلُكُمْ مِنَ الْبَحْرِ حَتَّى قُلْتُمْ لِنَبِيِّكُمْ: «اجْعَلْ لَنَا إِلهاً كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ فَقَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ».

بعضى از يهوديان به آن حضرت (امام علیه السلام) گفتند: هنوز پيامبرتان را دفن نكرده بوديد دربارهاش اختلاف كرديد! امام علیه السلام در پاسخ فرمود : ما درمورد آنچه از (وصاياى) او رسيده بود اختلاف كرديم، نه درباره خودش؛ اما شما پس از عبور از دريا (و غرق شدن فرعونيان) هنوز پاهايتان خشك نشده بود به پيامبر خود گفتيد: براى ما هم بتى بساز همانگونه كه اين قوم بت پرست (اشاره به بت پرستانى است كه مشاهده كردند) بت هايى دارند و موسى به شما گفت: شما مردم نادانى هستيد (كه بعد از اين همه معجزات الهى در توحيد شك مى كنيد).

در اين كلام شريف، امام علیه السلام پاسخ دندان شكنى به ايراد بعضى از يهود مى دهد كه از روى سرزنش به امام علیه السلام عرض كردند: «شما هنوز پيغمبرتان را دفن نكرده بوديد درباره او اختلاف كرديد»؛ (وَقَالَ لَهُ بَعْضُ الْيَهُودِ مَا دَفَنْتُمْ نَبِيَّكُمْ حَتَّى اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ). «امام علیه السلام در پاسخ فرمود: ما درباره او اختلاف نكرديم، بلكه در آنچه از طرف او به ما رسيده بود در امر خلافت اختلاف كرديم؛ ولى شما در حيات موسى پس از عبور از نيل (با مشاهده آن همه معجزات) هنوز پاهايتان خشك نشده بود به پيامبرتان گفتيد: براى ما بتى قرار بده، همانگونه كه آنها (اشاره به بت پرستانى است كه بر سر راهشان بودند) بتهايى دارند و موسى به شما گفت: شما جمعيت نادانى هستيد.

(چراكه اين همه معجزات را ديده ايد و هنوز در اصل توحيد فرو مانده ايد)»؛ (فَقال علیه السلام له: إِنَّما اخْتَلَفْنَا عَنْهُ لاَ فِيهِ، وَلكِنَّكُمْ مَا جَفَّتْ أَرْجُلُكُمْ مِنَ الْبَحْرِ حَتَّى قُلْتُمْ لِنَبِيِّكُمْ: (اجْعَلْ لَنَا إِلهاً كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ فَقَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ)). از حديث شريف بالا استفاده مى شود كه اسلام، آزادى وسيعى به غير مسلمانان در محيط اسلام داده بود كه حتى افراد عادى يهودى مىتوانستند رئيس مسلمانان را به چالش بكشند و سؤال معنادارى بيان كنند و حتى مسلمانان را سرزنش كنند كه چرا هنوز پيغمبرتان مدفون نشده بود اختلاف كرديد؛ اما هنگامى كه با پاسخ دندانشكنى روبرو مى شدند گاه چنان تحت تأثير قرار مى گرفتند كه دين اسلام را برمى گزيدند چنانكه در بعضى از كتابها پس از نقل اين روايت مى خوانيم: «فَأَسْلَمَ الْيَهُودِىُّ؛ مرد يهودى، مسلمان شد».

امام علیه السلام در اين پاسخ دست روى نقطه حساسى گذاشت و آن اينكه ما درمورد پيغمبر و اصول دينمان هيچ اختلافى نداريم؛ خدا را به يگانگى مى شناسيم و پيغمبرمان را خاتم انبيا؛ ولى شما بعد از ديدن آن معجزات عجيب، شكافتن دريا و عبور توأم با سلامت از جادهاى كه ميان دريا نمايان شد و سپس غرق شدن فرعون و لشكرش در همان جاده براثر جمع شدن آب دريا، با اين همه چشمتان كه به بتهاى بتپرستان افتاد، هوس بت پرستى كرديد وگفتيد: اى موسى! تو هم براى ما بتى بساز مانند آنها. آرى شما در اصل توحيد كه مهمترين اصل دين است با پيغمبرتان به مخالفت برخاستيد. تعبير به «إِنَّما اخْتَلَفْنا عَنْهُ لا فِيهِ» عبارت فصيح و كوتاهى است كه تمام مطلب را دربر دارد.

شرح و تفسير حکمت 317 نهج البلاغه

البته مفهوم اين سخن آن نيست كه امامت از فروع دين است آنگونه كه ابن ابىالحديد به آن اشاره كرده ، بلكه منظور امام علیه السلام اين است كه ما در اصل توحيد و نبوت هيچگونه اختلافى با هم نداريم ولى شما، هم در توحيد به شك افتاديد وهم به مخالفت پيامبرتان برخاستيد و اين دو قابل مقايسه با اختلاف ما نيست. علامه شوشترى؛ در شرح نهج البلاغه خود پاسخ امام علیه السلام را پاسخ جدلى براى خاموش كردن دشمن دانسته است وگرنه اختلاف مسلمانان را اگرچه در ظاهر مربوط به چيزى مى داند كه از پيغمبر صلی الله علیه و آله درباره امامت رسيده؛ ولى مى گويد كه در باطن، اختلاف بر سر خود پيغمبر صلی الله علیه و آله بوده است و به تعبير ديگر، گروهى به مخالفت با پيامبر صلی الله علیه و آله برخاسته بودند. بايد توجه داشت كه اجتماع كنندگان در سقيفه به بهانه اينكه پيغمبر صلی الله علیه و آله نصّى به امر ولايت و خلافت نداشته و آن را به خود ما واگذار كرده است، پس خليفه را بايد خودمان تعيين كنيم. خليفه را برگزيدند و اين به آن معناست كه همگى به پيامبر صلی الله علیه و آله احترام مى گذاشتند، هرچند بعضى از گفته هاى او را با توجيه نادرست مخالفت مى كردند. قابل توجه است كه جواب امام علیه السلام به اين يهودى اين پيام را براى همه مسلمانان دارد كه نبايد اختلافاتشان را در برابر دشمن پررنگ كنند، بلكه اگر اختلافى هست آن را كمرنگ نشان دهند. به عكس آنچه امروز از بعضى از افراد نادان مى بينيم كه اصرار دارند اختلافات مذهبى را به اصل اسلام و توحيد وخداپرستى بازگردانند.

انتهای پیام/

برچسب ها: نهج البلاغه ، تفسیر
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.