به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،از «گلیگمش» که در راه رسیدن به حیات جاودان به دروازه ظلمات رسید گرفته تا دیگر قهرمانان اساطیر باستانی، همه و همه در جستجوی آب حیات یا اکسیر جوانی بوده اند؛ جستجویی بی نتیجه که نه اسکندر را جاودانه کرد و نه به گیلگمش عمر ابدی داد.
دستیابی به زندگی جاودانه و رهایی از مرگ هزاران سال است که رویای دیرینه بشر بوده است. از «گلیگمش» که در راه رسیدن به حیات جاودان به دروازه ظلمات رسید گرفته تا دیگر قهرمانان اساطیر باستانی، همه و همه در جستجوی آب حیات یا اکسیر جوانی بوده اند؛ جستجویی بی نتیجه که نه اسکندر را جاودانه کرد و نه به گیلگمش عمر ابدی داد.
بیشتر بخوانید:تکنولوژیهای ترسناکی که در راه است!
البته در به کار بردن تعبیر عمر ابدی قدری باید احتیاط کرد. وقتی از عمر ابدی صحبت می کنیم باید توضیح دهیم مقصودمان از ابدی چیست: مثلا ده هزار سال یا صد هزار سال یا میلیون ها و میلیاردها سال؟ اما کیهان شناسان هنوز نمی دانند آیا جهانی که ما در آن زندگی می کنیم، پایانی خواهد داشت یا تا ابد و تا زمان بی نهایت ادامه پیدا خواهد کرد. مثلا بر اساس سناریوی متوقف شدن انبساط جهان و آغاز انقباض و مرحله «مهرمب» (Big Crunch)، جهان ما با تمام عظمت آن، روزی به پایان خواهد رسید. در این صورت، تکیه بر کلمه «ابد» بی معنا خواهد بود. البته بحث ما اینجا فلسفی نیست و بنا را بر این می گذاریم که می دانیم مقصودمان از عمر ابدی چیست.
در دوران مدرن، با وجود آن که میل انسان به عمر ابدی همچنان باقی است، اما تعابیری مانند آب حیات و اکسیر زندگی نیز معنای مدرنی پیدا کرده است. مثلا شرکت کالیکو (CaLiCo) که در سال 2013 توسط کمپانی گوگل راه اندازی شد، دقیقا به دنبال یافتن راهی است که با استفاده از روش های زیست شناسی، عمر انسان را تا 150 سال افزایش دهد. «آرتور دی لوینسون» (Arthur D. Levinson) مدیر شرکت کالیکو می گوید: «انسان های یک نسل پیش از ما حتی نمی توانستند تصور کنند دو نفر از دو سوی کره زمین با وسیله کوچکی که در جیب جای می گیرد، بتوانند با یکدیگر ارتباط صوتی و تصویری برقرار کنند. اتفاقی که برای ما به قدری عادی است که حتی از آن تعجب هم نمی کنیم. گویا زندگی روی زمین همواره همین طور بوده است. به همین شکل، باور این موضوع که میانگین عمر ما 70 سال بوده است، برای نسل های آینده سخت خواهد بود. به عبارت دیگر عمر 150 ساله در نظر آنها عمری طبیعی و عادی محسوب خواهد شد.»
کپی انسانی
اگرچه موفقیت این پروژه و تحقق میانگین 150 سال، حیرت برانگیز و ورای حد تصور ماست، اما مقصود ما از جاودانگی خیلی بیش از 150 سال و 200 سال است. در واقع چیزی شبیه موضوع فیلم های علمی – تخیلی که در آنها گاهی انسان با سامانه های هوش مصنوعی تلفیق می شود. آواتارهایی (به زبان ساده همان بازآفرینی مجازی در دنیای کامپیوتری) که در کنترل ذهن ما هستند؛ ذهنی که روی یک شبکه نرم افزاری بارگذاری شده است و هر جایی در شبکه جهانی، می تواند روی یک بدن رباتیک پیاده سازی (دانلود) شود.
در نگاه اول، چنین پروژه هایی شاید بی نهایت بلندپروازانه و انجام ناپذیر به نظر برسد اما بد نیست بدانیم دانشمندان و پژوهشگرانی در سراسر دنیا واقعا در پی محقق کردن این طرح هستند. پروژه های هوش مصنوعی که مثلا در اپیزود چهارم مجموعه «آیینه سیاه» (Black Mirror) (عنوان اپیزود Be Right Back) نشان داده شده است؛ نرم افزاری که پس از مرگ انسان، با استفاده از صداها و ویدئوها و تصاویر فرد و با تحلیل ایده ها و سلایق او در شبکه های مجازی، در دنیای اینترنت به زندگی مجازی خود ادامه می دهد، با دوستان خود چت می کند و مثلا در اینستاگرام عکس جدید می گذارد.
با گذر زمان، سامانه هوش مصنوعی مدام خود را به روزرسانی می کند و با داده های محیطی جدید سازگار می کند. در ادامه همه چیز وارد فاز عجیبی می شود. این سیستم هوش مصنوعی که پس از مرگ به دوستان خود پیامک می فرستاد و حتی با آنها تماس تلفنی می گرفت و با همان صدای فرد در گذشته صحبت می کرد، اینک نیازمند دانلود شدن روی یک بدن جدید است؛ بدنی که اگرچه رباتیک است اما با بهره گیری از بافت های شبیه سازی شده ساخته شده. بدنی که تشخیص آن از بدن واقعی فرد دشوار است و تقریبا بی کم و کاست شبیه بدن فرد در گذشته است.
پروژه 2045
یکی از پروژه های بلندپروازانه ای که در عمل مشابه همین ایده به کار گرفته شده در سریال آیینه سیاه است، پروژه ای است که 2045 نام گرفته است. پروژه 2045 که حدود شش سال پیش توسط «دیمیتری ایتسکوف» (Dimitry Itskov) در مسکو روسیه پایه گذاری شده است، با هدف نامیرا کردن انسان و انتقال آگاهی او به بدنی غیرزیستی شکل گرفته است. پروژه 2045 چهار فاز اصلی دارد که در هر یک از این مراحل قرار است بین مغز انسان و یک آواتار کامپیوتری ارتباط برقرار شود، ارتباطی که در نهایت به ساخت مدلی کامپیوتری از مغز منجر خواهد شد و طبق برنامه زمان بندی در سال 2045 زندگی انسان را در بدنی بدون گوشت و پوست و استخوان بارگذاری خواهد کرد.
هیبرید انسان و کامپیوتر در چهار فاز
دست کم روی کاغذ و بر اساس برنامه، هدف نهایی پروژه 2045 قرار است طی چهار فاز محقق شود. در فاز نخست یعنی تا سال 2020 قرار است آواتار رباتیک به کنترل مغز انسان در آید. رباتی که تمامی حرکاتش در کنترل مغز انسان است و می تواند با تصمیم ما، دست خود را بالا بیاورد یا شروع به راه رفتن کند. در فاز دوم و تا 2025، پروژه باید به مرحله ای برسد که مغز انسان را به ربات پیوند بزند. در فاز سوم یعنی تا سال 2035، پژوهشگران باید به این مرحله رسیده باشند که آگاهی انسان را روی کامپیوتر کپی کنند و راه را برای حیات ابدی انسان باز کنند.
طبق جدول زمان بندی پروژه، در فاز نهایی یعنی تا سال 2045، به صورت رسمی از آواتار نامیرای انسانی رونمایی خواهد شد. «رینولد پاپ» (Reinhold Popp) مدیر مرکز مطالعات آینده در دانشگاه التسبورگ اتریش می گوید: «شاید زمان بندی فاز اول واقع بینانه باشد، اما فازهای دیگر این پروژه یک مسئله مهم را در نظر نمی گیرند. انتقال و کپی آگاهی انسانی روی کامپیوتر به این سادگی ها نیست. آگاهی انسانی بی نهایت پیچیده است و ساده انگارانه خواهد بود که فکر کنیم می توان در چنین زمان محدودی، تمام رازهای آگاهی انسان را کشف کرد و آن را به کامپیوتر پیوند زد.»
رینولد پاپ می گوید: «پیوند آگاهی انسان روی آواتار رباتیک بیش از حد دور از دسترس است؛ این کار رویایی همانند رویای آب حیات برای جاود انگی انسان است.»
ترس از جاودانگی، هراس از هوش مصنوعی
«جف نسبیت» (Jeff Nesbit) مدیر حقوقی بنیاد ملی علوم آمریکا نسبت به پیامدهای پیشرفت هوش مصنوعی چندان خوش بین نیست و می گوید: «نسل بشر ممکن است تا سال 2050 منقرض شود. حالت دیگری هم وجود دارد و این است که ما به کمک هوش مصنوعی نامیرا شویم. به هر حال ترجیح می دهیم حالت دوم اتفاق بیفتد.» «ری کورتسوایل» (Ray Kurzweil) معتقد است هوش مصنوعی در سال 2045 بر هوش انسانی غلبه خواهد کرد.
او با اشاره به قانون مور (Moore’s Law) تخمین می زند بین سال های 2045 تا 2050 این هوش مصنوعی است که از انسان پیشی خواهد گرفت. قانون مور می گوید تعداد ترانزیستورها در یک تراشه واحد، هر دو سال دو برابر می شود.
آب حیات قرن 21
«پی. زی. مایرز» (Paul Zachary Myers) استاد مشهور زیست شناسی دانشگاه مینه سوتا در وبلاگ خود pharyngula مدام درباره این موضوع صحبت کرده است. او به خصوص ایده کورتسوایل را صراحتا به نقد می کشد. کورتسوایل مهندس است، محاسبه می کند و بر اساس محاسبات دقیق ریاضی همه چیز را قابل شبیه سازی می بیند اما مایرز به عنوان زیست شناس، حیات و آگاهی انسان را به شکل دیگری می بیند.
از دید او دستگاه عصبی و نورون ها و انتقال اطلاعات بین آنها به مراتب پیچیده تر از آن است که بتوان آنها را جزء به جزء محاسبه و عینا شبیه سازی کرد. به باور مایرز، حیات به سادگی با مفهوم سخت افزار و نرم افزار قابل توضیح نیست. او معتقد است وقتی از آگاهی حرف می زنیم، این دو مفهوم سخت افزار و نرم افزار در واقع یکی هستند.
از دید مایرز، کورتسوایل زیست شناسی را درک نکرده است. مایرز می گوید: «ما در فهم کارکرد مغز هنوز در ابتدای راه هستیم. برای صحبت کردن از نامیرایی و حیات جاودان، هنوز خیلی چیزها هست که باید بدانیم.»
با وجود تمام تردیدهایی که درباره عملی بودن چنین پروژه ای وجود دارد، ایتسکوف بر این باور است که این تنها راه نجات نوع بشر از انقراض است. هدف این پروژه در نگاه اول، ممکن است جنون آمیز به نظر برسد؛ اما چه بسا در نظر آیندگان، این که زندگی و عمر ما تا این حد کوتاه بوده است و انسان نمی توانسته آگاهی و حیات خود را روی کامپیوتر کپی کند، عجیب باشد. شاید هم کاملا بالعکس، پروژه های کالیکو یا 2045 هرگز تحقق نیابد و آیندگان درباره این پروژه ها همان دیدگاهی را داشته باشند که ما امروز نسبت به آب حیات و اکسیر زندگی در اسطوره های باستانی داریم.
منبع:دانستنی ها
انتهای پیام/