به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ کتاب همان است که روزگاری به آن یار مهربان می گفتند و حالا با آن نامهربان شده ایم. حالا باید کتاب ها را از لای قفسه های کتابخانه مان دربیاوریم گرد و خاکش را بتکانیم و دوباره سرجایش بگذاریم. انگار کتاب که روزگاری غذای روح بود حالا به یک کالای لوکس و تجملی تبدیل شده است و کمتر احساس می کنیم به مطالعه کتاب نیاز داریم. نمی گویم آدم های بی مطالعه ای شده ایم؛ می گویم با یار مهربانمان نامهربانی می کنیم و آن را مهجور کرده ایم. اصلا بیایید دیگر کتاب نخوانیم؛ کتاب آنقدرها هم که میگفتند یار مهربانی نیست. با آن نمی توان درد دل کرد. راهکاری برای حل مشکلاتمان به ما نمی دهد. با آن اوقات خوشی را سپری نمی کنیم. بگذاریم این یار نامهربان مهجورتر و دور افتاده تر از همیشه باشد. بگذاریم تنها خاطرهای دور از آن در ذهن داشته باشیم.
کتاب همانی نیست که با آن الفبا را آموختیم؛ دور واژه هایش خط کشیدیم تا بگوییم این واژه ها را می توانم بنویسم. برای خواندن تک تک کلماتش ذوق نکردیم. ما از همان ابتدای خلقتمان در فضای مجازی بودیم. در این فضا خواندن و نوشتن آموختیم. چشمانمان با کتاب بیگانه است. نمی دانیم املایش چگونه است و آن را با کدام « ت » می نویسند. ما از همان ابتدا «بابا آب داد» را در کامپیوتر و لب تاپ هایمان دیدیم. مادرمان قصه های کودکی مان را در کامپیوتر و لپ تاپش جستجو می کرد و از روی آن برایمان کتاب می خواند. ما آدم هایی هستیم که با بوی کتاب و کاغذ بیگانه ایم. همه مطالبمان را از همان ابتدا در فضای مجازی نوشتیم و خواندیم. حالا ما بزرگسالانی هستیم که در عمرمان کتاب قصه و شعر دست نگرفته ایم و از همان ابتدا مجازی بودیم. از همان ابتدایی که نوشتن و خواندن آموختیم.
کتاب همانی نیست که به بهانه امانت گرفتنش به کتابخانه مدرسهمان می رفتیم و کتابی به امانت می گرفتیم.کتاب را با کلی ذوق به خانه می بردیم و مطالعه می کردیم. ما اصلا به بهانه کتاب دوست پیدا نکردیم. هیچ وقت دوستانمان به ما کتاب رمان معرفی نکرده اند. رمان های نویسندگان را در دست نگرفتیم و نخواندیم. هیچگاه در دوران نوجوانی دوست نداشتیم شخصیت اصلی رمانی باشیم که در دست داریم و میخوانیم. دست های ما با برگه های رمان بیگانه است. اصلا خاطره ای از کتاب نداریم. حتی برای نوشتن تحقیق های دوران دبیرستانمان سراغ کتاب نرفتیم. در مدرسه کتاب دست نگرفتیم.
کتاب همانی نیست که روزگاری با خواندن مطالبش اطلاعات عمومی کسب می کردیم؛ همان اطلاعات بهانه ای می شد تا با افراد دیگر ارتباط برقرار کنیم و بهانه ای برای گفتگوهایمان نبود. بگذاریم کتاب مهجورتر از همیشه شود. بیایید کتاب نخوانیم. کتاب خواندن در جهان امروز که جهان سرعت است، جایگاهی ندارد. الان دیگر کسی در جهان کتاب کاغذی نمی خواند. همه سراغ کتاب های صوتی و الکترونیکی می روند. اصلا زمانی برای مطالعه کتاب وجود ندارد. نمی توان از زمان تماشای تلویزیون کاست و کتاب خواند. نمی توان حتی نیم ساعت در روز به مطالعه کتاب اختصاص داد. آخر ما انسان های قرن بیست و یکم هستیم. باید همه چیزمان به روز باشد. حتی کتاب هایمان باید شکل مجازی بگیرد. در گوشی، لپ تاپ و کامپیوتر هایمان جا خوش کند. اصلا در این روزگار داشتن کتاب و کتابخانه معنایی ندارد. حالا کتابخانه همه انسان ها در گوشی هایشان و کامپیوترهایشان است.
بیایید کتاب نخوانیم. خواندن کتاب کاغذی در قرن بیست و یکم نشانه عقب ماندگی است. در کشورهای اروپایی کسی کتاب کاغذی نمیخواند. حتی رفرنس ها (منابع) هم در کامپیوتر است. ما نیازی به مطالعه کتاب نداریم. گوگل دایره المعارف انسان امروز است. تمام مطالبش صحت دارد و اصلا مطلب ناصحیح در آن دیده نمی شود. اصلا در فضای مجازی سرقت ادبی اتفاق نمی افتد؛ شعرها را در فضای مجازی بخوانیم. اصلا در این فضا شعری به قیصر امین پور نسبت داده نمی شود. هر مطلبی را در این فضا دیدید دربست قبول کنید. بیایید کتاب نخوانیم. کتاب منبع خوبی برای دستیابی به اطلاعات نیست.
بیایید کتاب نخوانیم. حتی کتاب به هم هدیه ندهیم؛ کتاب هدیه دادن پز روشنفکری است. ما آدم هایی هستیم که علاقه ای به پزدادن نداریم. اصلا برایمان مهم نیست دیگران درباره ما چگونه فکر کنند. بیایید کتاب نخوانیم؛ کتاب کاغذی باید دکور منازلمان باشد. نباید کتاب را برداشت و ورق زد؛ کتابخانه ها هم باید تمام کتاب هایشان را پی دی اف کنند و در سایت بگذارند. آخر ما کسانی هستیم که فقط پی دی اف کتاب ها را می خوانیم. کتاب را در فضای مجازی دانلود می کنیم و این فضا را معتبرترین منبع برای دست یابی به کتاب خوب می دانیم. اصلا در این فضا چیزی به نام رمان زرد وجود ندارد. تمام رمان هایی که در این فضا نوشته می شوند، رمان های حرفه ای هستند. بیایید کتاب نخوانیم.
انتهای پیام/