به گزارش خبرنگار فوتبال و فوتسال گروه ورزشی باشگاه خبرنگاران جوان؛ جلال طالبی برای نسل جوان زیاد شناخته شده نیست و عمده خاطرات ما از این مربی به جام جهانی 1998 فرانسه و بازی تاریخی ایران و آمریکا باز میگردد؛ اما همان خاطرات نوستالژیک نسلی که به واسطه تیم 98 به جمع فوتبالیها پیوستند، بهترین بهانه بود تا به سراغ مردی برویم که در گوشه ای از خاطرات فوتبالی ما نقش پررنگی را ایفا میکند. حضور در لیگ امارات و سنگاپور و مربیگری تیم ملی سوریه و اندونزی موجب شده تا جلال طالبی یکی از اولین لژیونرهای عرصه مربیگری فوتبال ایران قلمداد شود.
بعد از بازی ایران و آث رم و اتفاقاتی که رخ داد، فدراسیون تصمیم به تغییراتی در کادرفنی تیم ملی گرفت. در آن مقطع من همراه تیم ملی بودم و قرار بود از نحوه آماده سازی تیم ملی برای جام جهانی جزوه ای تهیه کرده و در اختیار کمیته جوانان قرار بدهم، این یادداشتها شامل تمرینات و نکات فنی و از این دست کارها بود. وقتی جزوه را تهیه کردیم باید آن را به کمیته آموزش فدراسیون تحویل میدادیم تا مربیان جوان با مطالعه آن جزوه بدانند سه هفته قبل از آغاز جام جهانی چه تمریناتی را باید انجام بدهند و از مسائلی از این دست اطلاع یابند.
در آن زمان انتخاب یک مربی از ایران و آوردنش به ایتالیا شاید کاری منطقی نبود. بعد از اینکه تصمیم به برکناری ایویچ گرفته شد، از فدراسیون با من تماس گرفته و گفتند میخواهیم شما را به عنوان سرمربی انتخاب کنیم. من با خودم گفتم چیزی بالاتر از مربیگری در جام جهانی هم مگر وجود دارد؟ گفتم خدایا به امید خودت! و بدین ترتیب مربیگری تیم ملی را قبول کردم بدون اینکه قرارداد با تیم ملی داشته باشم.
من سابقه بازیگری و مربیگری در تیم ملی را داشتم و زمانی که به من پیشنهاد مربیگری تیم ملی را دادند، جوانب امر را در نظر گرفته و هدایت تیم ملی را قبول کردم؛ زیرا به توانایی این تیم و بازیکنانش اطمینان داشتم و میدانستم میتوانیم با نتیجه ای آبرو مندجام جهانی را ترک کنیم. واقعا اگر در آن مقطع پیشنهاد مربیگری تیم ملی را قبول نکرده بودم، تمام زحمات دوران ورزشی ام به باد میرفت و برایم یک شکست روحی و روانی محسوب میشد.
تا آنجایی که اطلاع دارم و مربوط به خود من است باید بگویم که با توجه به کاری که به من محول شده بود با بازیکنان ارتباطات زیادی داشتم و از تمرینات یادداشت برداری میکردم. از روز اولی که در تیم بودم، احساس میکردم که ایویچ سعی میکند من را نادیده بگیرد. کاری به او نداشتم تا اینکه یک روز صبح سر صبحانه به خودم گفتم شکاک بودن او چیز درستی نیست و خوب است با هم صحبت کنیم تا این مسئله حل شود.
اکبر مالکی، بیژن ذوالفقارنسب و تومیسلاو ایویچ دور یک میز نشسته بودند و من هم دور آن میز نشستم. آنجا بود که با انگلیسی و فرانسوی دست پا شکسته که فرانسویاش را ذوالفقارنسب میفهمید و انگلیسی آن را به من میگفت، عنوان کرد که شما آمدهاید چیز فنی به من یاد بدهید؟ من گفتم افتخارم این است که اینجا در کنار شما باشم و از شما کار یاد بگیرم.
بیژن ذوالفقارنسب هم میتواند شهادت دهد که من همین حرف را زدم. به ایویچ گفتم اصلا خودم را در آن حد نمیبینم که بخواهم در مسائل فنی چیزی به شما بگویم. به علاوه اینکه آن کسی که به شما حکم سرمربیگری را داده است، به من هم مسئولیتی را سپرده تا انجام دهم. او به من گفت که تو آمده ای تا بازیکنان بهمن را در تیم وارد کنی. بازیکنان بهمن در آن زمان لطیفی، همدانی، خاکپور و استیلی بودند.
من از این صحبتها متعجب شده بودم؛ اما بعدها متوجه شدم که ایویچ را اصطلاحا پر کرده بودند. مثلا به او گفته بودند که طالبی آمده تا در کارهایت دخالت کند. با توجه به بدبینی ایویچ تصمیم گرفتم به تهران برگردم و این مسئله را به اطلاع نوآموز، سرپرست تیم ملی هم رساندم؛ اما نوآموز در پاسخ به من گفت که اجازه چنین کاری را ندارد و تا رئیس فدراسیون اجازه ندهد نمیتواند این کار را انجام دهد. من هم چمدانم را بسته بودم و منتظر بودم رئیس فدراسیون به ایتالیا سفر کند که این سفر لغو شد.
اتفاقی که در بازی در رم رخ داد و شکست سنگینی که تیم ملی متحمل شد، میتواند هر زمان و در هر بازی رخ بدهد. من یک بار زمانی که سرمربی تیم بودم، تیم را به اتریش بردم تا برابر تیم ملی اتریش بازی کنیم. دوشنبه به اتریش رسیدیم و چهارشنبه بازی داشتیم، لژیونرها هم سه شنبه به جمع ما اضافه شدند. یک هیچ جلو بودیم که پنج گل خوردیم. آیا در آنجا هم همین حرفها مطرح بود؟ آن روز هم بازی به شکلی پیش رفت که تیم ما تیم نبود. از این دست اتفاقات برای هر مربی امکان دارد، رخ دهد. ضمن اینکه بازیکنی که میخواهــد با درخشش در جام جهانی به اروپا برود و فیکس تیم ملی شود، امکان ندارد بخواهد به عمد ببازد.
بازی اول با یوگسلاوی به لحاظ روحی خیلی به ما کمک کرد؛ چون اگر در این بازی بد باخته بودیم، برای بازی دوم به مشکل میخوردیم. از شش ماه قبل تر از جام جهانی که برنامه اعلام شده بود، همه تمرکز روی این بازی بود. دیدار با آمریکا برای ما نقش امتحانی را داشت که با موفقیت در آن مدرک میگرفتیم. شناختی که من از آمریکا داشتم به خودم خیلی کمک کرد. در آن بازی در بیست دقیقه نخست کمی خوش شانس بودیم. فکر میکنم دو توپ به تیرک دروازه ما خورد که میتوانست جریان بازی را عوض کند. بعد از آن بازی به تعادل کشیده شد و بازیکنان از فشار ترس از شکست برابر آنها خارج شدند. بازیکنان در آن بازی با تمام وجود تلاش کردند. به نظرم گل های فنی و زیبایی زدیم و تعویضی هم در آن بازی کردیم که جالب بود.
تنها میدانستیم که مردم خوشحال شدهاند. خانواده و دوستان بازیکنان زنگ میزدند و میگفتند در ایران جشن ملی برپا شده است، این بهترین پاداش برای ما بود.
عابدزاده این طور گفت؟
بله؛ در جواب ما که از وی پرسیدیم چرا در بازی اول جام جهانی نیمکت نشین شده بود، گفت: از جلال طالبی دلیلش را بپرسید.
یکی از بدشانسیهای فوتبال ما مصدومیت عابدزاده بود که وی از ناحیه زانو مصدوم بود. در تمرینات میدیدم که او به دنبال درمان پایش است. پشتکار زیادی داشت و تلاش میکرد هر جور شده به جام جهانی برسد. در تمرینات پیش از بازی با یوگسلاوی هم میدیدم که در تلاش است خودش را به سطحی برساند که بتواند بازی کند. واقعیت این است که من اطمینان صددرصد را به پای عابدزاده نداشتم. شب بازی صدایش کردم و به او گفتم خودت چه نظری داری؟ وضعیتت چطور است؟ گفت هرچه شما بگویید. انتظار داشتم بگوید آمادهام و اصلا نگران زانویم نباش.
از طرفی دیگر همه توجه ملت ما متوجه بازی با آمریکا بود. یعنی از شش ماه قبل ترش که قرعه کشی جام جهانی انجام شده بود، همه فکر و ذکر مردم بر روی بازی با آمریکا بود و این بازی از هر نظر برای ما اهمیت داشت. به همین دلیل نمیتوانستم روی عابدزاده برای آن بازی ریسک کنم و او را در بازی با آمریکا نداشته باشم.نکیسا هم در بازی با یوگسلاوی نمایش خوبی داشت؛ اما عابدزاده یکی از بهترین دروازه بانان تاریخ فوتبال ایران است و حضورش در بازی جدای از بحث فنی، از لحاظ روحی و روانی نیز اهمیت زیادی برای ما داشت که متاسفانه مصدومیت، این فرصت را از ما گرفت.
تصورم بر این است که تیم سال 98 تیمی بود که بازیکنانش از لحاظ شناخت افکار و بسیاری دیگر از خصوصیات نزدیکی زیادی با یکدیگر داشتند، ستارههای آن زمان و بازیکنانی که شاکله اصلی تیم ملی را تشکیل میدادند، نقش زیادی در موفقیتهای تیم ملی داشتند، ضمن اینکه بعد از حدود 20 سال تیم ملی دوباره به جام جهانی رسیده بود و همین مسئله موجب شده بود تا مردم و افکار عمومی نیز توجه ویژه ای به این تیم داشته باشند.
در نهایت نیز مدیریت خوب خارج از زمین و انگیزه و همدلی بازیکنان و همچنین زحمات ایویچ موجب شد تا تنها برد تیم ملی در جام جهانی در این دوره رقم بخورد، این در صورتی است که تیم ملی ما برای حضور در جام جهانی 98 فرانسه تدارکات لازم را نداشت و تنها با سه بازی تدارکاتی در ایتالیا عازم فرانسه و رقابتهای جام جهانی شدیم.
به نکته مهمی اشاره داشتید. اما باید هر دو دوره به شرایط پیرامونی تیم ملی نگاه کنید، یعنی اینکه چه افرادی در گوشه و کنار منتظر بودند تیم ملی ضربه بخورد و آنها به مقاصد و اهداف خودشان برسند؛ یعنی آنهایی که میخواهند مربی را عوض کرده و رئیس فدراسیون را برکنار کنند.ضمن اینکه باید دقت کنیم چه افرادی پشت صحنه هستند و شرایط را مطابق میلشان فراهم میکنند، آنهایی که افکار عمومی را به همان سمت و جهتی که دوست دارند، هدایت میکنند.در جام ملتهای آسیا 2015 تیم ملی ایران تلاشش را انجام داد و زحمتش را کشید، اما در جام ملتهای قبلی نیز که من، قلعه نویی و قطبی هدایت تیم ملی را بر عهده داشتیم، نیز شرایط به همین منوال بود و با باخت برابر کره کنار رفتیم؛ اما جوهای متفاوتی ایجاد شد.
در آن مقطع جو سنگینی علیه من ایجاد و مسائل غیر فوتبالی مطرح شده بود و به خاطر اینکه فرد مستقلی بودم، بیشترین فشار به من وارد میشد و برخی افراد شایعات نامربوطی ساخته و با بزرگ کردن برخی مسائل قصد داشتند نامدیریتیها را به من نسبت بدهند. از طرفی آن زمان تیمهای استقلال و پرسپولیس قطبهای فوتبال ایران محسوب میشدند و مشکلات زیادی نیز از جانب اختلافات سرخابیها به وجود آمده بود و من هم تصمیم گرفتم تا استعفا بدهم.
شاید به خاطر اینکه گفتار من چندان راضی کننده نیست. من آدمی نیستم که بتوانم خودم را غیر از آنچه هستم نشان بدهم. مسائل زیادی در فوتبال ایران وجود دارد که نمیتوان به راحتی در مورد آنها حرف زد و سکوت کرد، شایدسکوت بهتر باشد.
هیچ گاه مشکلی از این بابت برای من و خانوادهام به وجود نیامد. اتفاقا سال گذشته یکی از شبکههای تلویزیونی مستندی از من و سرمربی تیم ملی فوتبال آمریکا در آن زمان تهیه کرد که بیشتر حول محور بازی مستقیم دو تیم بود.
تمام کارهایی که کیروش انجام میدهد بینظیر است. او در منچستر هم برای بازیهای خارج خانه روی مسائل تدافعی برنامهریزی میکرد. مگر ممکن است در جام جهانی با سه امتیاز صعود کنیم؟ حداقل باید یک بازی را ببریم. سه مساوی را هم به دست بیاوریم، بالا نمیرویم. در جام جهانی ۹۸ یک تیم با سه تساوی به مرحله بعد رفت؛ اما این کار سخت است. او با ابزارهایی که در اختیار دارد کار میکند و او حتما برای جام جهانی روی بردن هم طرح و برنامه دارد.
تعیین تکلیف کردن برای تیم ملی در حالی که نمیدانیم با چه تیمهایی همگروه هستیم، حرفهای نیست. ما ابتدا باید بدانیم با چه تیمهایی همگروه میشویم بعد روی ضعفها و قوتهای آنها کار کنیم و اگر دیدیم که توانایی صعود داریم، آن وقت از آن حرف بزنیم.
بیشتر مشکل فوتبال ما به لحاظ ساختاری است. از نظر ساختاری ضعیف هستیم و این مشکل سال هاست که گریبان ما را گرفته است. نیاز داریم که به لحاظ سخت افزاری بیشتر پیشرفت کنیم و فضاهای تمرینی امکاناتی کامل و شرایطی مناسب فوتبال روز دنیا داشته باشیم. امکانات سخت افزاری نه تنها فقط برای تیم ملی و تیمهای ردههای پایه ای، بلکه باید در سراسر کشور تامین شود. این امکانات هم بودجه زیادی میخواهد؛ اما اگر میخواهیم در فوتبال آسیا حرفی برای گفتن داشته باشیم، باید به لحاظ زیر ساختی قوی تر شویم. البته در فوتبال ما هنوز به اهمیت زیرساختها پی نبردهایم و به این موضوع توجهی نداریم و به همین دلیل فوتبال کشورمان مثل هوای بهاری شده است؛ یعنی یک روز ابری هستیم و میباریم و یک روز آفتابی میشویم.
منبع: ویژه نامه اصفهان زیبا
انتهای پیام/