به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛مسلمبن عقیل با حدودچهارهزار نفر قیام کرد و این در حالی بود که عبیدالله در قصرش جز سی نگهبان و بیست تن از خویشانش کسی نداشت.
تبلیغات، تهدیدات، سست عنصری، دنیازدگی و ترس، یاران مسلم را به عافیت و گریز کشاند و نماز مغرب فرزند عقیل تنها با سی تن برگزار شد. پس از نماز ده تن باقی ماندند و هنگامی که به کوچههای کنده رسید تنها شد.
شعار مسلم هنگام قیام «یا منصور اَمِت» بود. مسلم به خانه طوعه در محله قبیله کنده پناه برد. فرزند طوعه، بلال-به امید صله و جایزه، خبر پناهندگی مسلم را به عبدالرحمنبنمحمدبناشعث در دارالاماره رساند و عبدالرحمان به پدرش که در کنار عبیداللهزیاد بود باز گفت و عبیدالله فرمان داد تا دستگیرش کنند.۷۰ تن برای دستگیری مسلم گسیل شدند.
مسلم در حلقه محاصره قرار گرفت و از خانه بیرون آمد. پس از نبردی سنگین، زخمی شد. سنگبارانش کردند و پس از آن با دستههای نی آتش بر سر او ریختند. دیگر بار جنگید امانش دادند و پس از دستگیری به کاخ عبیدالله آوردند. مسلم به محمدبن اشعث گفت:اکنون که امانی نیست لااقل از جانب من مردی را بفرست تا حسین (ع) را بگوید که به کوفه نیاید.
مسلم نخستین شهید از انقلاب کربلاست که رجز خواند. وی را به نزد عبیدالله آوردند. در آستانه دارالاماره آب طلبید. آب آوردند، اما نتوانست بنوشد که دندانهای پیشین در ظرف آب افتاد. مسلم گفت:حمد خدای را که اگر جزو روزی من بود از آن نوشیده بودم. مسلم را به قصر آورند گفتند به امیر سلام کن. گفت:اگر قصد کشتن من دارد از سلام چه سود؟ و اگر چنین قصدی نداشته باشد سلام من بسیار خواهد بود.
مسلم درخواست وصیت کرد. عبیداللهزیاد، عمر سعد را نشان داد. مسلم سه وصیت کرد نخست آنکه هزار درهم بدهکارم آن را پرداخت کن. دوم پس از کشتن، پیکرم را بگیر تا ابنزیاد مثله نکند و سوم قاصدی نزد حسین (ع) بفرست و ماجرا بازگو تا فریب مردم کوفه را نخورد. عمر سعد قول داد و با آنکه پنهانی وصیت کرده بود، عمر سعد وصایای او را با عبیداللهزیاد بازگفت. ابنزیاد گفت: چه بد کردی اسرار او را فاش کردی!
اینزیاد پس از مجادلهها و اهانتها به مسلم، دستور داد او را بالای قصر ببرند و گردن بزنند. بکربنحمران که با شمشیر مسلم زخمی شده بود، او را به پشتبام برد. مسلم تکبیر و تسبیح میگفت و استغفار میکرد. بکر ضربتی زد کارگر نیفتاد. مسلم گفت:آیا این جبران آن ضربت نبود. بکربن حمران ضربتی دیگر زد. آنگاه سر او را جدا کرد و بدنش را به بازار کفشدوزان انداخت.
زمان شهادت مسلمبنعقیل را روز عرفه و نهم ذیالحجه نوشتهاند؛ بنابراین گزارش، کاروان امام حسین (ع) احتمالا در روز نهم ذیالحجه به محل صفاح وارد شدهاند. توقف امام در این محل کوتاه بوده است. صفاح میان حنین و منطقه حرم بوده است. حدود چهار یا پنج فرسخی مکه. کوههای میان مکه و طائف نیز صفاح نامیده میشوند.
امام حسین (ع) را در این منزلگاه با سپر بر دوش دیده بودند و قبایی بر شانه. از زبان فرزدق است که: «لقیتُالحسین بارضالصفاح علیهالیلامق والدرق».
عبداللهبنعمروبنعاص در صفاح سراپردهای داشت. گویا فرزدق در این محله با عبدالله دیدار داشته است. برخی ملاقات فرزدق را با اباعبدالله در این منطقه دانستهاند که دقیق به نظر نمیرسد. امام در سخنانی کوتاه تسلیم خود را در برابر قضا و اراده الهی بیان کرد.
منابع:
۱. ارشاد
۲. مقتلالحسین خوارزمی
۳. الفتوح
۴. کاملابناثیر
۵. البدایة و النهایه
۶. مقتلالحسین مقرم
۷. مقتل ابیمخنف
۸. بحار
۹. تاریخ طبری
۱۰. الامامة والسیاسه
۱۱. مقتلالحسین بحرالعلوم
۱۲. اخبارالطوال
۱۳. بحارالانوار
۱۴. مروجالذهب
۱۵. مناقب
۱۶. تذکرةالخواص
۱۷. المنتخب
۱۸. نفسالهموم
۱۹. معجمالبلدان
۲۰. انسابالاشراف
۲۱. آینه در کربلاست (محمدرضا سنگری)
بیشتر بخوانید:
هشتم ذیالحجه؛ قیام مسلم در کوفه
نهم ذیالحجه؛ روز عرفه و شهادت مسلمبنعقیل
دهم ذیالحجه؛ ورود کاروان امام حسین (ع) به وادی عقیق
چهاردهم ذیالحجه؛ ورود کاروان امام حسین (ع) به منزلگاه ششم
پانزدهم ذیالحجه؛ امام حسین (ع) به روشنگری پرداخت
هجدهم ذیالحجه؛ رسیدن کاروان امام حسین (ع) به منزلگاه یازدهم
نوزدهم ذیالحجه؛ دریافت خبر شهادت حضرت مسلمبنعقیل و هانیبنعروه
بیست و یکم ذیالحجه؛ پیوستن زهیربنالقینبحلی به امام حسین (ع)
بیست و دوم ذیالحجه؛ بیان ماجرای حضرت یحیی و شباهت فرجام امام حسین (ع) به این پیامبر
بیست و سوم ذیالحجه؛ خبر پیمانشکنی مردم کوفه به امام حسین (ع) رسید
بیست و پنجم ذیالحجه؛ کاروان امام حسین (ع) به بطن عقبه (بطان) رسید
بیست و ششم ذیالحجه؛ برخورد با سپاه حُر
بیست و هفتم ذیالحجه؛ امام حسین (ع) به شایستگی خود برای رهبری امت اشاره کرد
بیست و هشتم ذیالحجه؛ امام حسین (ع) خطبه مشهور خود را ایراد کرد
بیست و نهم ذیالحجه؛ کاروان امام حسین (ع) به قُطقَطانیه رسید
اول محرم؛ پیوستن انسبنحارث به امام حسین (ع)
دوم محرم؛ ورود به کربلا
سوم محرم؛ ارسال نامه ابنزیاد به کربلا برای ابا عبدالله الحسین
چهارم محرم؛ رسیدن نامه عمرسعد به عبیداللهزیاد
پنجم محرم؛ نامه عبدالله بن زیاد به عمر سعد برای تنگناسازی در کربلا
هفتم محرم؛ آغاز رسمی قطع آب در کربلا
هشتم محرم؛ جلوگیری از حفر چاه و تهدید عمر سعد
نهم محرم؛ آمدن شمربنذیالجوشن ضبابی به کربلا
دهم محرم؛ روز معرفت، محبت، حماسه و سوگ
یازده محرم؛ عبور از کنار قتلگاه
انتهای پیام/