به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از زاهدان، رزمندگان تا رمقی بود می رزمیدند بخاطر همین روحیه بیشتر آنها با مجروحیت اسیر شدند ، عمده اسرای ما، هم درد مجروحیت را چشیدند و هم زخم اسارت را و این دو وقتی در اردوگاه با هم جمع می شد ، قیامتی برپا می شد .
خیلی از اسرای ما یا پایشان جاماند ،یا چشمشان ،یا دستشان و برخی هم تمام استخوانهایشان جاماند.
دشمن از تشنگی ،گرسنگی دادن و کتک زدن ، خسته می شد ولی اسیر ، سیر از امام و انقلاب نمی شد حتی امام خمینی رحمه الله علیه اجازه داد که اسرا دست کم ادای افراد سیر و گریزان از انقلاب را درآوردند تا شکنجه ها کمتر شود اما آنها حتی برای تظاهر هم ریزش نکردند .
اسیر بودند ولی تسلیم نه . چراکه روح غیرت آنها نه در لب و زبان بود که با تشنگی تسلیم شود، نه در شکم که با گرسنگی و نه در پوست که با شلاق تسلیم باطل شوند .کلمه توحید و ولایت ، مانع تسلیم شدنشان در نهایت اسارت شد.
تمام آرزوی خانواده اسرا این بود که دستنوشته ای از اسیرشان بیاید . صدام با تمام جنایاتش دستور داد که نامه ها را نظارت کنند تا سندی از ظلمش درحق اسرا به خانواده ها نرسد. وقتی خانواده، نامه را می خواند و می دیدند که کلمه «حال مان وپذیرایی خوب است »،کمی بافشار و درشتی نوشته شده ،پدر ومادر از حال می رفتند که قصه چیز دیگریست.
امروز باید گفت امان از دل مدافعان حرم زینب تکفیری ها نه از جنایت بیم دارند، نه از نشان دادن آن به زن وفرزند و نه از نشان دادن جنایات به حقوق بشر.
گلوی اسیر مجروح ما را می برند و تصویرش را می فرستد تا خانواده و اهل دیارشان ببینند و دراین میان چقدر خانواده های مدافع حرم ، زینبی شدند که می گویند ما رایت الا جمیلا و چقدر مدافعان حرم بچه شیرند که با وجود این خطرها وبیم این نوع اسارت ها ،مدام می گویند ؛
من هم باید برم ،
نگذارم هیچ حرامی ، طرف حرم برسد
یادداشت روز؛ احمد ملاشاهی
انتهای پیام/گ