به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،هشتاد و چهارمین دوره دانشافزایی زبان و ادبیات فارسی که به همت بنیاد سعدی در تهران در حال برگزاری است به نیمه راه خود رسیده است.121 فارسی آموز و استاد زبان فارسی از 44 کشور جهان به ایران آمده اند تا در کنار تقویت مهارت های زبان فارسی، با ایران واقعی آشنا شوند، نه ایرانی که رسانه هایشان به تصویر می کشند.
ایمان الشریف هم یکی از این افراد است که به همراه چند تن از هموطنان خود از کشور تونس به این جمع پیوستهاند. به دلیل رشته متفاوت او و اشتیاق خاص این مهمان تونسی در عکسبرداری فراوان از اماکن تاریخی و تفریحی تهران، به سراغ این فارسیآموز میروم تا از انگیزه او برای حضور در این دوره سوال کنم. أیمان الشریف، در خلال صحبتهایش با برشماری مشترکات تاریخی و فرهنگی ایران و تونس میگوید «مشترکات این دو کشور اسلامی زیاد هستند و این زیاد بودن را نباید تصور کرد که ژورنالیستی و اغراق شده است». مشروح این گفت و گو را در ادامه میخوانید:
* بیشتر دوستانی که در این دورهها حاضر میشوند در مقطع کارشناسی یا کارشناسی ارشد رشتههای شرقشناسی یا زبان و ادبیات فارسی هستند، خوشحال هستم با کسی صحبت میکنم که در رشتهای متفاوت و در مقطع دکتری به این دوره آمده است. کمی از رشته خودتان و نیتتان در سفر یک ماهه به ایران بگویید.
بله. من در رشته معماری درس خواندهام. دانشگاهی هم که من در آن درس خواندم دانشگاه دولتی معماری و شهرسازی تونس است. من اگر چه هنوز پایان نامه خودم را ارایه ندادم اما مدتی است در این دانشگاه تدریس هم میکنم. در مورد هدف من از سفر به ایران پرسش داشتید. من برای رسالهای که در حال نوشتن آن هستم به نوعی احساس کردم باید برای آشنایی بهتر و بیشتر با موضوعی که انتخاب شده است زبان فارسی را یاد بگیرم.
به طور مستقیم نه. اما موضوع آن معماری اسلامی در دوره معاصر و سنتی است. بخشی از کار من هم به دلیل این پایان نامه معطوف به معماریهای زیبا و باشکوه ایرانی است. دلیل اصلی آن هم که به سراغ یادگیری زبان فارسی آمدم همین موضوع بود.
برای اولین بار است که از این کشور اسلامی دیدن میکنم. با وجود اطلاعات زیادی که از ایران داشتم اما تحت تاثیر رسانهها باز فکر نمیکردم آن چیزی که من از ایران میدانم با واقعیت تا چه اندازه اختلاف دارد. من با همه شناختی که نسبت به هنر مردم ایران زمین داشتم و مطالعاتی در مورد فرهنگ و تمدن آن داشتم اما این تصور را داشتم که مردم این کشور انسانهایی متعصب هستند. تونس هم به دلیل نزدیک بودن آن به اروپا به نوعی تحت تاثیر آن فرهنگ است. نه فقط من بلکه امروز بعد از توسعه روابط و رفت و آمد نخبگان دینی و علمی دو کشور مردم تونس هم متوجه شدهاند که ذهنیت آنها در مورد ایران و ایرانی پر غلط بوده است.
بله . صوفیان بزرگی همچون عبدالقادر جیلانی که البته شما به ایشان گیلانی میگویید در ورود اسلام به این کشور آفریقایی عربی نقش داشتند. بومیها به اندازهای به این عالم ایرانی ارادت دارند که به وی «سید الجِیلنی» یعنی مرد صالح میگویند. میشود گفت تونس اولین کشور در شمال آفریقا است که مردم آن نسبت به اسلام گرایش پیدا کردند. پایگاه سپاه مسلمانان در ورود به تونس هم میشود شهری به نام قیروان که در اصل نامی ایرانی است و معنای آن هم همان کاروان است. مسلمانان زیادی در لشکرهای اسلامی به تونس آمدند و بسیاری هم در آنجا ماندند و تشکیل خانواده دادند. مسلمانانی که به تونس قدم گذاشتند اکثر آنها خراسانی بودند. اسلام به طور دقیق از تونس به دیگر کشورهای آفریقایی در شمال این قاره و حتی اروپا راه پیدا کرد.
امروز این میزان از علاقه به نحوی است که اگر مادری فرزند دوقلو بدنیا بیاورد، متداول است اگر نوزاد آن مادر پسر شدند نام آنها را حسن و حسین میگذارند.
از ایران عالمان و تاجران دینی از گذشتههایی دور بسیار به تونس سفر داشتهاند و هنرها و صنعتهای زیادی را هم با خود برای مردم این کشور به ارمغان آوردهاند. در همین شهر قیروان که اشاره کردم مسجد زیبایی وجود دارد که به سبک و سیاق مساجد دوره صفوی در این محل بنا شده است. جالب است بدانید در موسیقی هم بسیار این ارتباطات اثرگذار بوده است. برای مثال برخی مقامات که شما با عنوان دستگاه موسیقیایی از آن یاد میکنید مانند مقام نهاوند با هم اشتراکات فنی دارند. خیلی کلمات و واژههای مشترک هم هستند که در این میان از قدیم تا به امروز در زبان دو ملت وارد شدهاند. من دوست دارم به دلیل تحقیقی که روی این حوزه داشتم چند مورد اصطلاح مشترک را برای شما بگویم. این توضیح هم لازم است بگویم که این در جهان عرب سابقه ندارد. یعنی شما برای مثال کسی را که ازدواج کند میگویید آن کس زن گرفت ما هم به دلیل ارتباطات زیاد با ایرانیها چیز جدید و مشابه آن را به کار میگیریم و میگوییم «خذا امراة».
شما به کسی که از جایی روی زمین پرتاب شود میگویید آن کس زمین خورد. ما هم در تونس همین را میگوییم «کلا یا أکل طریحة». و همین طور بر خلاف دیگر کشورهای عربی که مرسوم نیست کسی که مورد ضرب و شتم کسی باشد بگوییم آن فرد کتک خورد ما هم مانند ایرانیها در مورد یک چنین فردی همین اصطلاح را به کار میگیریم. این شباهتها آنقدر هستند که در آیین و سنتها نیز وجود دارند. امروز در مناطقی از تونس به مانند رسم از روی آتش پریدن در چهارشنبه آخر سال برخی در شهرهایی از این کشور هم دقیقا همین سنت را برگزار میکنند. البته روز انجام این آیین در دو کشور متفاوت است.
ایران به دلیل سابقه تمدنی و هنرهای بومی آن همواره در همه جای جهان با این مولفهها شناخته میشود. امروز در تونس ایران را با سینما و ادبیات آن شاید بتوانم بگویم بیشتر میشناسند و بعدتر این شناخت بیشتر شده و حوزههای دیگر را هم فرا میگیرد. مساجد ایرانی و نمادها و ستونها و طرحهای اسلیمی منحصر به فرد آن مانند طراحی یک صحن باچهار ایوان و زیباییها و ظرایف موجود در برخی مساجد جامع این کشور اموری هستند که به شخصه من را نسبت به شناخت درستتر ایران علاقمند کردند. متاسفانه ما در تونس به دلیل سالها سیطره دولت عثمانی نمادی بومی کمی از خودمان داریم.
منبع:تسنیم
انتهای پیام/