به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، در این گفتوگو برای نخستینبار از ایدهای در جریانهای تکفیری به نام «خلافت مجازی» صحبت شده است.
پس از به هلاکت رسیدن ابوبکر البغدادی، سرکرده گروه تروریستی داعش و آزادسازی موصل از دست این گروه تروریستی، بحثها و سوالاتی درباره آینده تحولات گروههای تکفیری بویژه داعش مطرح شده است، برای بررسی تاثیر ۲ تحول اخیر بر حوزه فکر و اندیشه تکفیریها گفتوگویی با دکتر سیدکاظم سیدباقری، عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی انجام دادیم.
این استاد دانشگاه سابقه بررسی پژوهشی مبانی فکری گروههای تکفیری را در کارنامه دارد و در این باره مقالههای علمی- پژوهشی نوشته است، وی معتقد است تا ریشه فکری و اندیشهای تکفیر در جهان اسلام خشک نشود، تحولات سیاسی با تمام اهمیتشان سرنوشت نهایی را رقم نمیزنند.
در این گفتوگو برای نخستینبار از ایدهای در جریانهای تکفیری به نام «خلافت مجازی» صحبت شده که بر مبنای آن هلاکت خلیفه خودخوانده داعشیها میتواند «موجب بازگشت خونآلود تروریستها به وطنهای اصلیشان در سراسر جهان شود».
در هفتههای اخیر شاهد ۲ تحول بزرگ درباره داعش بودیم؛ یکی از دست رفتن موصل از دست داعشیها و دیگری هلاکت ابوبکر البغدادی. این ۲ اتفاق روی تکفیریها چه تأثیری میگذارد و مسیر آنها ضمن توجه به اینکه در عربستان هم بنسلمان افراطی و جوان تقریبا همهکاره شده است، به چه سمتی میرود.
یکی از مشکلات بزرگی که امروز جهان اسلام با آن مواجه شده، بحث جریانهای تکفیری است و این جریانها از آنجا که مبتنی بر یک فکر، اندیشه و خوانشی نادرست از متن مذهب هستند، لذا مواجهه و رویارویی با آنها هم کار سادهای نیست.
وقتی پای یک ایدئولوژی و اندیشه به میان میآید با از میان رفتن یک شخص یا ساقط شدن جایگاه خلافت یک فرد، بهسادگی نمیتوان گفت که آن اندیشه- هرچند بهناحق- به پایان رسیده یا خواهد رسید. هرچند فتح موصل و کشته شدن ابوبکر البغدادی بشارتی بزرگ است و یک پیروزی بزرگ برای مردم عراق و جهان اسلام به شمار میآید زیرا آنها توانستند به شایستگی کشور خودشان را از تجزیه نجات بدهند. در عین حال مرگ البغدادی هم میتواند یک چالش بسیار بزرگ برای این جریان تکفیری به شمار آید زیرا این جریانها غالبا نگاهشان به دهان خلیفه است.
به عبارت دیگر این جریانها خلیفهمحور هستند لذا نبود خلیفه میتواند در یک گذر موقت مشکلاتی را برای جریان تکفیری در عراق و سوریه به وجود بیاورد و خلافت خودخوانده را تضعیف کند، اما نکتهای که مهمتر است و متاسفانه باید به آن اذعان کنیم این است که این اندیشه و تفکر از آنجا که با مراجعه به متون دینی اشتباه شکل میگیرد لذا همواره میتواند خودش را بازتولید کند.
۲ اتفاقی که درباره آنها حرف زدیم بزرگ است اما به نظرم مسالهای که بیشتر از هر موضوع دیگر باید مورد توجه قرار گیرد این است که بنمایهها و پایههای فکری این جریان و اندیشه را باید مورد چالش جدی قرار داد. صاحبنظران و روشنفکران جامعه اسلامی و دینی باید در عرصه گفتوگو و تعامل با یکدیگر به ویران کردن بنیانهای فکری این جریانها اقدام کنند. آنچه در عرصه سیاست میگذرد یک چیز است ولی مهمتر آن چیزی است که در حوزه اندیشه میگذرد و باید به آن توجه شود.
شما معتقدید تفکر داعش باید از نظر فکری به چالش کشیده شود تا ریشه فکریشان خشک شود. حتی از نظر سیاسی برخی قائل به این هستند که اداره داعش از نظر ظاهری با یک نفر مثل ابوبکر البغدادی بوده ولی در باطن جریان صهیونیست و سعودی پشتپرده هستند.
تعبیری که میشود به کار برد این است که جریان تکفیری و داعش همانند یک «تانک تخریبگر» جهان اسلام را درو میکند و هر کس با هر اندیشه و فکر، باگناه و بیگناه و نظامی و غیرنظامی را نابود میکند و جلو میرود. گاه این تانک را قدرتهای بزرگ با زیرکی اداره میکنند و فرماندهی آن را در اختیار گرفتهاند و به هر سمتی که میخواهند میکشانند و میبرند. جریانهای تکفیری در زمین دشمن، به کام دشمن و برای دشمن بازی میکنند.
در حالی که پندارشان آن است که فرماندهی این جنگ را بر عهده دارند اما میبینیم که قدرتهای بزرگ، دنبال منفعت مادی و سودانگارانه خودشان هستند و از این تانک تخریبگر سوءاستفاده میکنند. مساله «اصلی» خوانش نادرست از اسلام است که این تانک را به راه انداخته و در جهان اسلام به دست سودجویانی افتاده است که برای منافع خودشان هر کاری را انجام میدهند.
یک نگرش و دیدگاهی در جریانهای تکفیری به نام «خلافت مجازی» وجود دارد، بر مبنای این ایده جایی که خلیفه وجود دارد، او دستور میدهد و مردم و پیروان هم اطاعت میکنند، اما جایی که خلیفه نباشد و مردم از دسترسی به خلیفه برخوردار نباشند- حتی ممکن است خلیفه کشته شده باشد- تصمیم برای اینکه «چه باید کرد؟» برعهده خود افراد است که تلاش کنند فریضه جهاد را جلو ببرند.
در واقع جایی که خلیفه نیست، همه افراد به نحوی به صورت مجازی، خلیفه میشوند لذا اقدامهای کور یا برنامهریزی شده که اینها در جهان انجام میدهند، حتما به معنای این نیست که دقیقا از خلیفه مرکزی دستور گرفته باشند. اینها با توجه به خلافت مجازی و براساس تشخیص خودشان، وظیفهشان را که به زعم خودشان، انجام جهاد در راه خداوند است، انجام میدهند و این نظریه، امروز با مرگ البغدادی میتواند یک کاربرد وسیعتر و گستردهتری پیدا کند و اینها با توجه به همین نظریه خلافت مجازی اقدامهای شدیدتر و انتحاری مذبوحانهتری را انجام دهند، البته به نظر من این اقدامات موقت و زودگذر است ولی میتواند خطرناک باشد.
متاسفانه آنچه باید به آن اشاره کنیم این است که عربستان امروز مهد و جایگاه و زمینهساز رویش جریانهای تکفیری است. به تعبیری آبشخور پرورش فکری، جریانی، مالی و هزینهای جریانهای تکفیری، عربستان است؛ از آن کشور این فکر تغذیه میشود، پشتیبانی میگیرد و در جهان اسلام پمپاژ میشود. حضور نیروهای فکری این جریانها را بنده آشکارا در مدینه مشاهده کردهام. البته گاهی اوقات تبلیغات آنچنان انجام میشود که گویی چنین نیست، اما پشتپرده ماجرا، مساله دیگری است. با این همه این به معنای آن نیست که این جریانها همیشه در راستای فرمان ارباب خودشان حرکت کنند. گاهی اوقات این احتمال وجود دارد که این جریان بر خلاف فرمان ارباب هم حرکت کند.
یکی از مسائل جدی این است که به نظر بسیاری از ناظران سیاسی، کشورهای غربی که امروز از وجود داعش و تکفیریها در جهان اسلام خوشحال هستند، باید منتظر باشند که این جریان دامن خودشان را هم بگیرد. شما با توجه به فعالیت تخصصی در این حوزه و ارتباطاتی که با چهرههایی در جهان اسلام داشتید، اطلاع و تحلیلی از وقایع دارید؟
داعش مسلمانانی را که حقیقت مساله را نمیدانستند، از سراسر جهان و از کشورهای غیراسلامی اروپایی، استرالیا و آمریکا به سمت موصل کشاند تا در رکاب خلیفه که ادعای خلافت پیغمبر را کرده بود، بجنگند و جهاد کنند. اما وقتی مرکز در هم شکسته میشود و شالودهای که همه اینها را دور خودش جمع میکرد، از میان میرود، همان گونه که عرض کردم، موضوع خلیفه مجازی اهمیت پیدا میکند. هر کدام از اعضای این جریان که بتوانند از این مهلکه جان سالم به در ببرند و به وطن و جایگاه خودشان بازگردند، اینها همان احساس وظیفه را خواهند داشت و احساس میکنند باری سنگین بر دوششان است، لذا هر لحظه احتمال دارد در هر کدام از کشورهای غیراسلامی، شاهد بازگشت خونآلود این جریان باشیم. به تعبیری برخی کشورهای غربی تصورشان این بود که این چالش فقط برای جهان اسلام است ولی میبینیم این فکر میتواند نهتنها برای جهان اسلام، بلکه برای همه کشورها، ترور و وحشت به وجود بیاورد و برای آنها خطرآفرین باشد.
آنچه در مبانی فکری اخوانالمسلمین که سال ۱۹۲۸توسط حسن البنا تاسیس شد، میبینیم، حرکت در سمت و سوی جریانهای تکفیری نبوده حتی درباره آنچه در اندیشه سیدقطب هم گاهی اوقات مطرح میشود، اختلاف است که آیا سیدقطب ریشه و پایه اندیشه جریانهای تکفیری بوده یا نبوده است و اجماعی وجود ندارد، هر چند دادههایی یاریگر برای جریانهای سلفی در اندیشه سیدقطب هست؛ لذا آنچه در دوران محمد مرسی اتفاق افتاد و گرایشهای تکفیری، تروریستی و افراطی رشد کرد، برخاسته از آن جایگاه بنیادین فکری الازهر و مصر نبود.
آنچه در مصر و الازهر میگذرد، یک جریان اعتدالی است. لذا اگر جامعه مصر به یک آرامش سیاسی و اقتصادی برسد، حرکت آن در جهت جریان تکفیری بسیار کند خواهد بود؛ این برخلاف چیزی است که در کشورهای حاشیه خلیجفارس یا مثلا در برخی کشورهای دیگر مثل پاکستان اتفاق میافتد. در مصر اندیشه اعتدالی وجود دارد و فکر تولید میشود و جایی که فکر تولید میشود، گفتوگو و مفاهمه وجود دارد.
مصر، شیخ محمود شلتوت و الازهر و متفکران اعتدالی بسیاری دارد و بهسادگی به سمت تکفیر نمیرود و لذا بر ماست که با بهره از دیپلماسی عمومی و دیپلماسی فرهنگی در اینگونه کشورها حضور جدی علمی و سیاسی داشته باشیم و با تعامل و مذاکره با عالمان و افراد تاثیرگذار، از درافتادن آنها به دام تکفیر جلوگیری کنیم.
منبع:مشرق
انتهای پیام/