در اسلام مساله ی جسم و روح توأمند و از هم قابل تفکیک نیستند. نمی‌شود یک حد زمانی معین کرد که بگوییم تا این زمان، یا تا این مرحله به جسم و بعد از آن به روح بپردازیم.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ آیت الله خامنه‌ای در سال‌های جوانی به والیبال و کوهنوردی و ورزش‌های دیگری می‌پرداخته‌اند و در سال‌های اخیر نیز هنوز به ورزش کردن ادامه می‌دهند. به همین دلیل، نظرات ایشان درباره ورزش قهرمانی و پهلوانی حاوی نکات ارزشمندی است. ایشان در مرداد ۱۳۶۵ در مصاحبه با یک نشریه ورزشی، نکاتی را در این باره مطرح می‌کنند.

****

** سؤال: جناب آقای خامنه‌ای! ابتدا می‌خواستم جناب عالی چکیده‌ای از ورزش در اسلام را بفرمایید و این که برخورد اسلام با ورزش چگونه است و در این راستا به اصطلاح چه جنبه‌هایی به منظور تقویت روحانی و جسمانی در نظر گرفته شده است؟

بسم الله الرحمن الرحیم. نظر اسلام نسبت به ورزش عموماً یک نظر مثبت و از موضع تأیید و تشویق است. دلیل این هم واضح است زیرا که ورزش سازندگی ست، تهذیب نفس است، یک عمل و حرکتی در خدمت انسان است. طبیعی ست که اسلام با هر حرکتی که این خصوصیات را داشته باشد نظر موافق و مساعد دارد و آن را یک ارزش به حساب می‌آورد.

بنابراین من می‌توانم به طور قاطع اعلام کنم که نظر اسلام درباره‌ی ورزش این است که ورزش یک ارزش است. البته این بدان معنا نیست که ما بگوییم ورزش یک ارزش مطلق است. همچنانی که کمتر چیزی را می‌توان پیدا کرد که به طور مطلق یک ارزش باشد. مثل کارهای دیگر زندگی، فعالیت‌های اقتصادی، فعالیت‌های اجتماعی، فعالیت‌های شخصی، کار و کاسبی، تربیت داخل منزل و مثل همه ء فعالیت‌هایی که یک انسان دارد، هنگامی که در جهت درست قرار می‌گیرد یک ارزش است.

ارزش بدین معناست که آن یک ابزار و وسیله‌ی مناسب و مورد قبولی ست که می‌توان از آن برای رسیدن به کمالات انسانی استفاده کرد. البته در اسلام به خصوص نسبت به ورزش‌های خاصی مثل شنا، اسب سواری و تیر اندازی تاکید شده است اما این به این معنا نیست که اسلام فقط این ورزش‌ها را تأیید می‌کند، بلکه این چند نمونه، نمونه‌هایی بود که آن روز بیشتر مورد اعتنا و توجه بوده است.

امروز ما می‌توانیم به طور قاطع بگوییم که هر حرکت ورزشی که یک ضایعه‌ی معنوی و مادی و اجتماعی به بار نیاورد، بدون شک مورد تأیید اسلام است و بیش از تأیید مورد تشویق و قبول اسلام بوده و آن را یک ارزش به حساب می‌آورد.

** سؤال: به نظر جناب عالی حدود ورزش چیست؟ مثلاً از نظر جغرافیایی و سیاسی هر دو منظور را باید قائل شد و در این صورت این حد و مرز در کجا قرار گرفته و چگونه تعیین می‌گردد؟

حد ورزش را خوب است از طرف حداقل معین کنیم، یک حداقلی را در نظر بگیریم و آن را به صورت حتمی لازم بشماریم و از آن بیشتر را تابع شرایط و بهتر بگوییم بیشتر از آن در مواردی لازم و در مواردی ممنوع است در مواردی حسن و در مواردی عیب دارد. پس از قسمت حداقل شروع می‌کنیم:

آن حداقلی که از آن کمتر حقا و انصافاً برای یک جامعه‌ی انقلابی مثل جامعه‌ی ما جایز نیست، این است که همه‌ی افرادی که توان تحرک ورزشی دارند و این تحرک به وسیله‌ی کار دیگری جبران نمی‌شود ملزم و موظفند که ورزش کنند، یعنی ما باید در جامعه هیچ کس را نداشته باشیم که نوعی تحرک جسمانی که موجب به کار انداختن عضلات بدن هست نداشته باشد. همه‌ی افراد در جامعه باید یا در خلال کار روزانه‌شان (اگر آن تأمین کننده‌ی این نیاز هست مثل بعضی از کارگران که تحرک بدنی آنها به نحوی ست که محتاج به ورزش نیستند و به قدر کافی تحرک دارند) و اگر کار روزانه کافی نیست حتماً یک تحرک جسمانی را برای خودشان فریضه بشمارند. حداقل یک نرمش و یا ورزش صبحگاهی برای همه لازم است. طبیعتاً بیماران مستثنا هستند، پیرانی که توانایی جسمانی ندارند و تحرک برایشان خوب نیست مستثنا هستند، کودکان هم مستثنا هستند ولی بقیه مشمول این حد عمومی هستند که باید همه یک تحرکی را یا به صورت دسته جمعی یا به صورت تک تک داشته باشند. از این بیشتر بسته به اوضاع و احوال و وضع سنی، وضع شغلی و نیازهای گوناگون جامعه است. مثلاً جوان‌ها بایستی به این اندازه اکتفا نکنند و این تحرک را در یک حد کاملتری انجام بدهند. یعنی یک ورزش درست و حسابی بکنند نه این که فقط یک نرمش سبک به قدری که عموم مردم انجام می‌دهند. افرادی که به رشته‌های ورزشی علاقه مندند و استعداد رفتن در آن رشته‌ها را دارند، آن کار را با علاقه دنبال بکنند.

کسانی که وضع شغلی‌شان طوری ست که هیچ تحرکی در زندگی‌شان نیست، به خصوص آنها که به تدریج به طرف کهولت می‌روند و جسم به طور طبیعی فرسودگی پیدا می‌کند، این‌ها مقید باشند که آن حداقل را به صورت کامل انجام بدهند. کسانی که در جبهه‌های نبرد مایلند شرکت کنند و می‌خواهند کار آیی داشته باشند با توجه به این که کار آیی در جبهه‌ی نبرد حتماً ورزیدگی جسمی لازم دارد، سعی کنند این کار را بیشتر انجام بدهند.

پس همان طور که ملاحظه کردید آن حداقل یک قاعده است و فراتر از آن برای افراد مختلف فرق می‌کند. حالا اگر دیدیم گرایش به ورزش و بازی‌های ورزشی به یک حدی رسید که جوان‌ها را از مسائل اساسی زندگی غافل کرد، از شرکت در مسائل سیاسی و اجتماعی و از شرکت در مسائل جدی جامعه و از درس و کار و مشاغل روزانه آنها را بازداشت، طبعاً به همان مقداری که ورزش آنها را از کار باز بدارد ممنوع و ضد ارزش می‌شود.

بنابراین ما حدود و ثغور دقیق و مشخصی را نمی‌توانیم برای ورزش مشخص کنیم، یک حداقل را برای همه لازم می دانیم که آن را به عنوان یک فریضه و یک وظیفه خوب است که همه انجام بدهند و بیش از آن را بسته به اوضاع و احوال و شرایط جنسیت و سن و نیازها، متغیر می دانیم. البته من این را تأکید کنم که آن حداقل می‌تواند شامل پیرمردها و پیرزن‌ها هم باشد چون پیران هم اگر چه شاید حال این را نداشته باشند که صبح بیایند نرمش بکنند و خم و راست شوند و دست‌ها را بالا و پایین کنند اما می‌توانند که قدم بزنند.

امروز ما در جامعه‌ی خودمان کسی مثل امام را داریم که در سن ۸۶ سالگی هر روز ایشان راهپیمایی روزانه‌شان را دارند و آن طوری که من به ذهنم می‌آید روزی یک ساعت و نیم (در سه نوبت نیم ساعت) ایشان راهپیمایی می‌کنند. البته ممکن است در شرایطی این مقدار کم بشود، لکن تا آنجایی که در ذهنم هست و از چند ماه پیش اطلاع دارم می دانم که برنامه‌ی ورزشی ایشان به آن صورت است که گفتم، در حالی که ایشان یکی از مشغول‌ترین افراد جامعه‌اند، کار و گرفتاری دارند، مسائل مملکتی به ایشان ارجاع می‌شود، درباره‌ی مسائل بسیار مهم مشغولیت ذهنی دارند ولی در عین حال این مشغولیت‌ها مانع از این نمی‌شود که ایشان برنامه‌ی روزانه را به طور مرتب انجام ندهند. پس پیرها و کسانی که در سنین میانسالی هم هستند، آن‌ها هم می‌توانند حقیقتاً این تحرک را به نحوی داشته باشند.

** سؤال: طبق مدارک تاریخی در دین زرتشت و بعضی مکاتب دیگر، در ارزیابی کار و تربیت و تقویت بدن ابتدا به ورزش جسم اهمیت و ارزش داده شده، بعد به پرورش روح پرداخته‌اند. استدلال اینها این است که جسم پایه و ساختمانی است که روح در آن استوار می‌شود. در حالی که در بینش و فلسفه‌ی اسلامی ارجحیتی به تن داده نمی‌شود و ورزش سازنده‌ی روح و جسم توأم می‌باشد. می‌خواستم خواهش کنم تفاوت دو بینش در تربیت جسم و ورزش را بیشتر توضیح بدهید؟

در اسلام مساله ی جسم و روح توأمند و از هم قابل تفکیک نیستند. نمی‌شود یک حد زمانی معین کرد که بگوییم تا این زمان، یا تا این مرحله به جسم و بعد از آن به روح بپردازیم. مثل این می‌ماند که ما بگوییم انسان در دوران جوانی و مثلاً در نیمه اول عمر فقط غذا بخورد و خودش را از لحاظ جسمی تقویت بکند، بعد از نیمه‌ی اول عمر به کسب معلومات و دانش و معنویات بپردازد. این قابل قبول نیست.

همان طور که غذا خوردن یکی از برنامه‌های روزانه است، درس خواندن، کار کردن و عبادت نمودن یکی از برنامه‌های روزانه است، ورزش هم در کنار اینها یکی از برنامه‌های روزانه است.

اسلام معتقد است که انسان باید جسم و روح را با هم پرورش بدهد و پرورش جسم مقدمه‌ای برای پرورش روح است. این مقدمه بودن به معنای تقدم زمانی نیست بلکه اینها همه همزمان انجام می‌گیرد. صبح یک مسلمان دو برنامه‌ی عمده‌ی دارد: اولین برنامه، برنامه‌ی عبادت و نماز است و برنامه‌ی بعدی برنامه‌ی ورزش و سازندگی جسم در صبحگاه است. پس شروع روز و شروع زندگی برای یک انسان مسلمان می‌تواند هر دو را در کنار هم و با هم داشته باشد. پس آن دیدگاهی که ما بگوییم اول جسم را تقویت کنیم و پس از زمانی به روح بپردازیم، همان قدر مردود است که ما بگوییم روح و ذهن و عقل را تقویت کنیم بعد به جسم بپردازیم.

جسم و روح در همه‌ی مراحل زندگی با هم هستند. البته طبعاً شروع این دوران از شروع دوران بلوغ است که در دوران کودکی نه جسم و نه روح هیچ کدام ظرفیت و گنجایش لازم را ندارند. اگر در همان دوران کودکی هم غذای فراخور جسم کودک به او داده شود، معنویات فراخور روح او در همان زمان می‌تواند به او داده بشود. امروز ثابت شده و علمای تربیت نشان داده‌اند که کودک را از اولین دوران ولادتش (از دوران چند ماهگی) بایستی طرف و معمول عمل تربیت دانست زیرا همه چیز روی او اثر می‌گذارد و او فراگیری دارد. اما ما حالا دوران کودکی را بحث نمی‌کنیم، از دوران بلوغ جسمانی که قاعدتاً با بلوغ عقلانی همراه است، تربیت جسمانی و هم معنوی هر دو با هم و در کنار هم و به موازات هم هستند، این نظر اسلام است.

** سؤال: یکی از روحانیون ورزشکار ما که در استان فارس هم سمتی دارد و خود در رشته‌ی ورزش رزمی کار می‌کند، اخیراً در مسابقاتی با لباس ورزش حضور یافته بود. بسیاری از مردم از این موضوع خوشحال شدند و بعضی نیز نظرات متفاوتی داشتند. نظر شما درباره‌ی این گونه حضور عملی روحانیون جوان در صحنه‌ی ورزش چیست؟

من با این کار کاملاً موافقم. اولاً روحانیون در لزوم ورزش با دیگر مردم فرقی ندارند و آن کسانی که از روحانیون که در یک رشته‌ای از رشته‌های ورزشی مهارت و پیشرفتی را احساس می‌کنند، هیچ مانعی ندارد که در میدان‌های مسابقه با دیگر جوان‌ها و دیگر ورزشکاران شرکت بکنند. این، همسان بودن روحانیون و علمای دینی را با دیگر مردم در این میدان هم بارز و ظاهر می‌کند.

چه مانعی دارد که ما یک روحانی فوتبالیست داشته باشیم. بد نیست من این را بگویم که الان در بین روحانیون شاخص و معروف که شما هم می‌شناسید کسی را داریم که فوتبالیست است و قبل از این که وارد لباس روحانیت بشود در میدان‌های فوتبال ظاهراً برجستگی هم داشته است. داریم روحانیونی را که سال‌ها در ورزشخانه های قدیمی ورزش می‌کرده‌اند. یک روحانی در مشهد داشتیم قهرمان چرخ بود و توی گود به قدری خوب چرخ می‌زد که بیشتر آن کسانی که اهل این فن بودند احساس می‌کردند که او از آنها برتر است. یک روحانی داشتیم که قهرمان سنگ بود، یک روحانی داشتیم که خوب میل می‌گرفت و در این رشته از ورزش باستانی متبحر و استاد بود. در قدیم معمول بود روحانیون به زور خانه می‌رفتند. من خودم در جوانی به باشگاهی در مشهد که یک قسمت ورزش فرنگی داشت و یک قسمت ورزش باستانی، می‌رفتم و خیلی از روحانیون بودند به آنجا می‌آمدند و عبا و عمامه را کنار می‌گذاشتند و مثل بقیه لنگ می‌بستند و توی گود می‌رفتند. خود ما هم می‌رفتیم و ورزش می‌کردیم. بنابراین حضور روحانیون در باشگاه‌های ورزشی و مسابقات ورزشی نه فقط عیب نیست بلکه یک حسن هم محسوب می‌شود.

** سؤال: جمهوری اسلامی ایران با کدام یک از کشورها می‌بایست ارتباط ورزشی بیشتری داشته باشد؟

من از لحاظ فنی نمی‌توانم مشخص کنم که با کدام کشور ما ارتباط ورزشی داشته باشیم و با کدام کشور نداشته باشیم. بعضی از کشورها هستند که ما دوست نداریم حتی در میدان‌های ورزشی عمومی هم با آنها روبرو بشویم مثل اسرائیل و آفریقای جنوبی. ما از اینها بدمان می‌آید، ما اینها را یک موجودات و یک ملت دروغین می دانیم. اسرائیل یک ملت دروغین بوده و یک ملت حقیقی نیست. عده‌ای از انسان‌های کشورهای مختلف دنیا در یک سرزمینی جمع شده و آن را غصب کرده‌اند و اسمشان را ملت گذاشته‌اند این با هیچ یک از معانی ملت هماهنگ نیست یا یک عده از سفید پوستان رفته‌اند در مملکت سیاهپوست صاحبخانه شده‌اند و همه چیز را از خودشان دانسته و به عنوان یک دولت و یک ملت آنجا دارند خود نمایی می‌کنند، ممکن است اینها یک تیمی بفرستند متشکل از سیاه و سفید اما چون آن دولت غاصب آن را می‌فرستد و ملیت حقیقی آن سرزمین تجلی و تبلوری در این هیأت ندارد، لذا ما از این گونه هیأت هایی که از این قبیل کشورها می‌آیند متنفر هستیم و دوست نداریم با اینها در هیچ میدانی روبرو بشویم. از اینها بگذریم، فکر نمی‌کنیم که هیچ گونه ارتباط ورزشی با اینها در هیچ میدان ورزشی برای ما ایرادی داشته باشد. البته باید بگویم که یک فرقی بین دیدارهای عمومی و ورزشکاران و هیأتهای ورزشی مثل مسابقات المپیک و مسابقات آسیایی و امثال اینها با دیدارهای دوستانه‌ی طرفینی که یک کشوری به یک کشور دیگر می‌رود و آن کشور متقابلاً به این کشور می‌آید، وجود دارد. طبیعی ست که در مورد دیدارهای دوستانه، ما یک مقدار محدودیت بیشتری داریم. یعنی ما با کشورهایی که ارتباطات و دستانه نداریم میل نیستم روابط دوستانه‌ی ورزشی هم داشته باشیم. اینجا ورزش تابع سیاست است. مثلاً فرض کنیم که ما با آمریکا یا فلان کشور مرتجع قطع رابطه کرده‌ایم مسلماً دوست نمی‌داریم که دیدارهای دوستانه و ارتباط ورزشی هم داشته باشیم، یک تیمی از ما به کشور آنها برود یا یک تیمی از آنها به کشور ما بیاید. یک محدودیتی را ما در دیدارهای دوستانه قائل هستیم. اما در مسابقات عمومی مثل نمونه‌هایی که ذکر کردم، در آنجا این محدودیت هم وجود ندارد. به اعتقاد من غیر از آن کشورهایی که برای آنها یک ملیت مستقلی قائل نیستیم، و یک بیزاری از آنها داریم، با بقیه‌ی کشورها و ملت‌ها اگر دیدار و مسابقه‌ای باشد از نظر ما مانعی ندارد. البته در موارد حساس باید کوشش کنند که در فرض برنده شدن اقدام بکنند. مثل مواردی که قبلاً هم ما با بعضی از کشورهای نه چندان دوست یا غیر دوست داشتیم و ورزشکاران ما برنده شدند ولی اگر فرض این است که ما برنده نخواهیم شد بهتر این است که در یک چنین مواردی دیدار نداشته باشیم.

** سؤال: تا چه اندازه ورزش می‌تواند از ناهنجاری‌های موجود در جامعه و به خصوص در کشور ما جلوگیری کند؟ اگر چنانچه راه حلی یا پیشنهادی در این مورد دارید بفرمایید؟

ما بعضی ناهنجاری‌هایی را در جامعه مشاهده می‌کنیم که با ورزش قابل بر طرف شدن بوده و بعضی از ناهنجاری‌ها هم با ورزش قابل بر طرف شدن نیست. از جمله ناهنجاری‌هایی که با ورزش قابل بر طرف شدن است مساله ی اعتیاد است. از جمله ناهنجاری‌هایی که بوسیله ی ورزش یقیناً از شدتش کاسته می‌شود مسائل بی بندو باری‌ها و فحشاء و مسائل گوناگون اخلاقی ست. از جمله ناهنجاری‌هایی که با ورزش کاملاً قابل مهار شدن است ابتلا به بیماری‌های گوناگونی ست که برای افراد پیش می‌آید و باز از جمله ناهنجاری‌هایی که قابل مهار شدن و متوقف شدن است اختلالات روانی ست. کسی که خودش را مواجه با یک چنین ناهنجاری‌هایی می‌بیند باید به ورزش تشویق و ترغیب بشود.

در جامعه‌ی ما مطمئناً دست‌های سیاسی خطرناک، به طور عمدی کوشش می‌کنند برخی از این ناهنجاری‌ها را به وجود بیاورند. وضع ما با آن کشوری که به طور قهری و طبیعی یک چنین ناهنجاری‌هایی در آن به وجود می‌آید، فرق دارد. یکی از کارهایی که امروز دشمنان جهانی و دشمنان انقلاب ما سعی می‌کنند به وسیله‌ی آن انقلاب را ضربه پذیر کنند، وارد کردن همین ناهنجاری‌هایی ست که به آن اشاره شد. مثل آلودگی به فحضاء و ابتلائات اخلاقی و جنسی. کسی که در میدان‌های ورزشی با یک شوق و ذوقی و با یک علاقه‌ای حاضر می‌شود و آن را یک شغل مطلوب برای اوقات بیکاری خودش می‌داند، طبیعی ست که به این گونه ابتلائات کمتر دچار خواهد شد. مساله ی اعتیاد و بیماری‌های جسمی و اختلالات روانی هم که به طور واضح همین طور است.

من ورزش را از این جهت هم یک وظیفه می دانم که دولت بایستی به خصوص در تشویق و ترویج آن فعالیت داشته باشد.

** سؤال: نظر جناب عالی در مورد ورزش خواهران در مراکز استان و حضور آنان در مسابقاتی که با موازین اسلامی مغایرت نداشته باشد چیست؟

ورزش خواهران به معنای ورزش انفرادی و در حد آن حداقلی که قبلاً اشاره کردم، بسیار چیز خوب و مطلوبی ست. البته در خانه‌هایی که زن در آن خانه کدبانو و خانه دار است به طور طبیعی دائم در حال ورزش است، زیرا که آن قدر تحرک برای اداره یک خانه به عهده‌ی آن زن گذاشته می‌شود که آدم جرأت نمی‌کند و شرمنده می‌شود که به آنها بگوید علاوه بر این کارها بیایند صبح ورزش هم بکنند. به هر حال خانم‌هایی که تحرک جسمانی ندارند خیلی خوب است و جا دارد و شاید لازم است که نرمش و تکان دادن دست و پا و بدن را به عنوان ورزش هر روز در منزل داشته باشند. این به سلامت جسمی و روحی و شادابی آنها در داخل خانه کمک خواهد کرد. و اما شرکت در ورزش‌های دسته جمعی و مسابقات، این را به طور مطلق نمی‌شود برای خانم‌ها مجاز دانست زیرا غالباً با چیزهایی همراه است که مشکلاتی را ایجاد می‌کند چه از لحاظ مربی‌های مرد و احیاناً ناباب و چه از لحاظ حضور در میدان‌ها و صحنه‌هایی که حضور زن در آنها خالی از خلاف شرعی و اسلامی نیست. لکن اگر فرض کنیم موردی وجود داشته باشد که حضور خواهران در یک صحنه‌ی مسابقه با آن چنان موازینی همراه نباشد، از قبیل شرکت آنها در تیراندازی که هیچ گونه منافاتی با موازین اسلامی ندارد، شاید این ایرادی نداشته باشد.

** سؤال: نقش ورزش در ارتباط با جنگ تحمیلی چیست؟ و چگونه می‌توان ورزش را بیشتر در خدمت جنگ قرار داد؟ به نظر شما که در رأس شورای عالی دفاع قرار دارید ضرورت آن را برای رزمندگان تا چه حد می دانید؟ اگر در این زمینه پیشنهادی دارید بفرمایید.

جواب: رابطه‌ی ورزش با جنگ یک رابطه‌ی قهری و طبیعی ست، زیرا در میدان جنگ ورزیدگی جسمی و آمادگی رزمنده در خوب انجام دادن کارهای رزمی نقش به سزایی دارد. به موقع حاضر شدن در منطقه‌ی رزمی، به موقع نجات دادن جان خود، آنجایی که باید جانش را نجات بدهد و کارهایی از این قبیل که قدرت جسمانی در همه‌ی اینها نقش تعیین کننده‌ای دارد.

اگر این قدرت جسمانی قبلاً در میدان‌های ورزشی و به وسیله ورزش تأمین نشده باشد، آن کسی که مسؤولیت کار رزمی به عهده‌اش است بدون تردید نخواهد توانست آن کار را به اندازه‌ای که مورد انتظار است انجام بدهد. اگر چه خود جنگ یا ورزش است، اما از آنجایی که جنگ یک مجموعه‌ی مرکبی از حرکات بسیار است بایستی جسم قبلاً آماده باشد. مثلاً در جنگ پیاده روی هست، شنا و حمل بارهای سنگین و بالا رفتن از ارتفاعات هست، ماندن به یک حالت نشسته یا ایستاده یا دراز کشیده هست، حرکت به صورت سینه خیز و تحمل مشکلات و مصائب زیاد هست که هیچ کدام از اینها با ضعف جسمانی قابل انجام نیست.

بنابراین یک فردی که اراده‌ی قوی دارد و مایل است بجنگد و گاهی به خاطر نداشتن توان جسمانی نمی‌تواند کار رزمی خودش را به نحو خوب انجام بدهد، لازم است کوشش کنیم اینها را از لحاظ جسمانی تقویت نماییم. علاوه بر این برخی از ورزش‌ها هست که اساساً خود آن ورزش‌ها یک رزم به حساب می‌آید، از قبیل همین ورزش‌های رزمی که امروز در کشور ما خیلی رواج پیدا کرده و معمول شده است. که اگر کسی آنها را فرا بگیرد در برخورد با دشمن از شیوه‌های جنگی کار آمدی هم برخوردار خواهد شد.

از اینها گذشته ما در میدان‌های نبرد به خصوص در خطوط دفاعی، گاهی ساعات و روزهای زیادی را داریم که سرباز و نظامی علاقه مند و آماده‌ی به جنگ، کار جسمانی و فعالیت و تلاشی ندارد و باید به نحوی این وقت خالی پر بشود تا موجب نگردد که نظامی از رکود و بیکاری آسیب ببینید. چه بهتر این وقت خالی با کارهای ورزشی همراه باشد. همان طور که شما اشاره کردید، در جبهه مسابقات ورزشی گوناگونی هست که من این مسابقات را خیلی دوست داریم و با آنها موافقم، مسابقه فوتبال، والیبال، دو، کشتی و در آنجایی که آب هست شنا، به اعتقاد من اگر در میدان جنگ انجام بگیرد چیز خیلی خوبی ست.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته [۱]

۱. برگرفته از کتاب مصاحبه ها ( مجموعه مصاحبه های آیة الله خامنه ای در دوران ریاست جمهوری ۱۳۶۶ ۱۳۶۸ )، تهیه شده توسط گروه انتشارات سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی.

منبع: مشرق

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.