به گزارش خبرنگار حوزه حقوقی- قضایی گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان؛ هر موجود زندهای در جهان برای خود حق و حقوقی دارد و باید حقوقش با در نظر گرفتن تمامی جوانب انسانی، عرفی و شرعی لحاظ شود.حقوق بشر اساسیترین و ابتداییترین حقوقی است که هر فرد به طور ذاتی، فطری و به صرف انسان بودن از آن بهرهمند میشود.
بنيانگذاران سازمان ملل متحد در سال 1945 طرح تشكيل اين سازمان را پياده كردند و به مهمترين موضوعی كه در قسمت اول منشور ملل متحد ذكر شده بود یعنی نجات دادن نسلهای آينده از جنگ و خونريزی تاکید کردند،بلافاصله بعد از آن موضوع احترام به انسان و رعایت حقوق او در حقوق بشر مطرح شد.
واژه (human riqhts) یا همان حقوق بشر پس از جنگ جهانی دوم وتاسیس سازمان ملل متحد در سال 1945 وارد محاورات روزمره شده است.
حقوق بشر به طور کلی «آزادی ها، مصونیتها و منافعی است که از طریق ارزشهای پذیرفته شده معاصر، تمام انسانها باید قادر به ادعای آن باشند. این حقوق بنیادین طبیعی هستند، به عبارت دیگر همه افراد از لحاظ انسانیت باید از حداقل حقوقی برخوردار باشند که ارتباطی به تابعیت، مذهب، نژاد یا جنس آن ها ندارد و دولت ها در روابط بین المللی تمایل به رعایت این حقوق دارند.
نزدیک به 75 سال (دهم دسامبر 1948 مطابق با 19 آذرماه 1327) از صدور اعلامیه جهانی حقوق بشر گذشته است و تاکنون علاوه بر نشستهای متعدد، دو اجلاس بینالمللی مهم نیز برگزار شده است: نخستین اجلاس در سال 1347 در تهران و دیگری در سال 1372 در پایتخت اتریش برگزار شد، همچنین بیش از سی سند مهم بینالمللی در حمایت از حقوق گوناگون انسانها و رفع نابرابری ها تاکنون به تصویب رسیده است.
اعلامیه جهانی حقوق بشر توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۸، تا حدودی در پاسخ به جنایات جنگ جهانی دوم، به تصویب رسید. اگر چه اعلامیه جهانی حقوق بشر قطعنامههایی غیر الزام آور و فاقد ضمانت اجرا بود، اما هم اکنون پایبندی و پذیرش حقوق عرفی بینالملل تا حدودی قواعد آن را الزام آور کرده است. اعلامیه جهانی حقوق بشر از کشورهای عضو میخواهد که برای توسعه و گسترش حقوق انسانی، مدنی، اقتصادی و اجتماعی، تلاش کنند و تأکید می کند که این حقوق بخشی از بنیاد آزادی، عدالت و صلح در جهان است. اعلامیههای بینالمللی تلاش میکردند به طور قانونی در راستای محدود کردن دولت گام بردارند و سیستم جدیدی را پایهگذاری کنند که در آن شهروندان و دولت در قبال هم حق و وظیفه داشته باشند. از جمله حقوق افراد در این اعلامیه میتوان به حق زندگی، منع شکنجه، منع بردهداری، آزادی بیان و فکر و مذهب، حق مباحثه، توجه به نسلهای آینده و تجارت اشاره کرد.
کوروش هخامنشی مؤسس سلسله هخامنشیان از جمله پادشاهانی به شمار می رود که تمام امکاناتش را برای گسترش عدل و داد به کار گرفت. کوروش اعلامیهای صادر کرد که اولین نمونه حقوق بشر محسوب می شود و فرمان داد تا آن را بر روی سفال حک کنند.
اما در تقابل با حقوق بشر؛ حقوق بشر آمریکایی نیز وجود دارد. حقوق بشری که فقط برای آمریکا و طرفدارانش مطلوب است اما پهنایی به گستره تاریخ دارد.
آمریکا از جمله کشورهایی است که حقوق بشر را به خوبی اجرا میکند، البته حقوق بشر مخصوص به خود را که از یک سو ابوغریب،گوانتانامو، بوکا را شامل می شود و از سوی دیگر داعش را پرورش میدهد که در هیچ کدام اثری از رعایت حقوق بشر دیده نمی شود اما زمانی که در جایی از دنیا تروریست و قاچاقچی اعدام میکنند به رگ غیرتش برمیخورد و دنیا را با با صحبت های به اصطلاح مدافع حقوق بشریش در دفاع از تروریست و قاچاقچی به هم می ریزد.
آمریکا از معدود کشورهایی است که به شهروندان سیاهپوست خود نیز رحم نمیکند و کمترین حقی برای آنها قائل نیست، اما در همه محافل دم از حقوق بشر میزند، بیش از یک سوم جمعیت آمریکا را سیاه پوستان تشکیل می دهند، اما طبق آمارهای رسمی، فاصله طبقاتی و نژادی فراوانی با سفیدپوستان دارند. سیاه پوستان پس از گذشت چند صد سال که از بردگی آزاد شده اند، هنوز هم از حقوق برابر با سفیدپوستان برخوردار نیستند.
متوسط درآمد سیاه پوستان، سالانه 56 درصد سفیدپوستان است. از طرفی نرخ بیکاری سیاه پوستان نیز دو برابر سفیدپوستان است . بسیاری از سیاهان شغل ثابت و دائمی ندارند و فاقد امنیت شغلی هستند. سیستم قضایی و انتظامی آمریکا نیز نسبت به سیاه پوستان عدالت را رعایت نمی کند، امروزه درصد بالایی از زندانیان آمریکا را سیاه پوستان تشکیل می دهند. طبق مطالعاتی که از سال 1973 تا 1979 انجام گرفت، با بررسی 12000 مورد محکوم قضایی در ایالت جورجیا، معلوم شد که، اگر سیاه پوستی یک سفیدپوست را بکشد، 7/3 برابر بیشتر احتمال می رودکه به اعدام محکوم شود.
از مهمترین مصادیق حقوق بشر آمریکایی در ایران را میتوانیم به یک سال تلخ در کشورمان اشاره کنیم، سال 60 و پر کشیدن بهشتیها، رجاییها و باهنرها که در حقوق بشر آمریکایی جایی نداشتند. از دیگر نمونههای این حقوق میتوانیم به 8سال جنگ تحمیلی ، ربوده شدن چهار دیپلمات کشورمان در لبنان، واقعه طبس، هدف قرار دادن و سقوط ایرباس ایرانی از سوی ناو وینسنس، فتنه 88، ترور دانشمندان هستهای و تحریمهای کمرشکن اشاره کرد.
نکته آنجایی جالب میشود که بدانیم حقوق بشر آمریکایی جنبه جهانی هم دارد، کودتاهای 1952 کوبا، 1953 ایران، 1963 عراق، 1964 برزیل، 1971 بولیوی، بمباران شیمیایی سردشت و بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی و جنگ ویتنام تنها نمونههایی از اقدامات مداخله جویانه ایالات متحده محسوب میشوند به این فهرست، جنگهای داخلی 1949 یونان، 1954 گواتمالا و جنگهای بینالمللی 2001 افغانستان و 2003 عراق را نیز باید افزود.
داغترین دستپختهای حقوق بشر آمریکایی نیز داعش، جبههالنصره و تروریستهای سوری هستند که امروزه در عراق، سوریه، مصر، لیبی و یمن جولان میدهند و از آسمان برایشان مهمات میبارد!!!!
غرب امروز حقوق بشر را مخصوص به انسان های غربی میداند و برای جهان سوم و کشورهای تحت ستم و استعمار هیچ حقی قائل نیست چرا که هرگاه در این باره نسبت به جهان سوم سخن میگوید، غرض و هدفی سیاسی دارد. وجود اغراض و اهداف سیاسی او در ایران کاملا محسوس است، علی رغم تصویب مقررات و انتشار اعلامیههای فوق و پس از گذشت سالهای متمادی از آنها، مکرر دیده شده که قدرتهای بزرگ غرب به بهانه اشاعه اصول انسانیت و تمدن، دست به شرمآورترین اعمال در کشورهای آفریقایی، آسیایی و آمریکای لاتین زده اند. سرگذشت سیاه استعمار قدیم و جدید برای ملتهای این مناطق از جمله ایران که بیش از یک قرن از آن رنج بردهاند، فراموش نشدنی است.
کشورهای اسلامی هنوز هم مورد غارتگری استعمارگران هستند، همه روزه به بهانههای مختلف، سرمایهها و ذخائر مادی و معنوی آنان از سوی کشورهای بزرگ غربی به تاراج میرود، در حالی که در کنار این ستم و اجحاف، غرب از سردادن شعار طرفداری از حقوق بشر نیز دست برنمیدارد و این دقیقا به آن علت است که غرب حقوق بشر را مخصوص به خود میداند و شاهد گویای آن سکوت مجامع غربی در قبال تجاوز و جنایات صهیونیستها در فلسطین و حمایت از آنهاست.
غرب در ایجاد کانون فتنه و فساد که مظهر تجاوز به حقوق انسان های جهان سوم است، پیشگام بوده و در برابر بمبهای آتشزایی که بر سر زنان و کودکان آواره فلسطینی، سوری و یمنی ریخته میشود، سکوت می کند و اگر طرح صلحی پیشنهاد میکند، طرحی عادلانه نیست که حقوق مظلومان تأمین شود، بلکه نگران اهداف خود است و این طرز تفکر با فکر جهانی حقوق بشر سازگار نیست.
سیاستمداران آمریکایی بر این باور هستند که سیاست همه بد است و تنها سیاست آمریکایی ها برتر است، این در حالی است که همه و حتی خود آنها میدانند که این موضوع کاملا برعکس است. آمریکاییها هم چون کبک سر خود را در برف فرو بردهاند و خیال میکنند که همه چیز آرام است. باید ببینیم این کبک آمریکایی چه زمانی سر از برف بیرون میآورد و با واقعیت روبرو میشود.
انتهای پیام/