ای خو گرفته با نفست عطر احمدیای
پیشتر ز. بعثت احمد محمّدیای
بارها سلام تو را بر رسول خود
ابلاغ کرده ذات خداوند سرمدی.
چون شمع با فروغ نبوّت گداختی
پیش از نزول وحی نبی را شناختیای
بر تو لحظه لحظه سلام پیمبران
خاک در تو سجده گه خیل سروران
پیش از پیمبری پیمبر به روی او
چشم تو دید آنچه ندیدند دیگران
در قلب تو کتاب کمالش نوشته بود
سر خط مادریت به آلش نوشته بود
بی دامن تو خنم رسل کوثری نداشت
نخل بلند آرزوی او بری نداشت
حتی علی که جان عزیز محمّد است
در ملک بی حدود خدا همسری نداشتای
همدم رسول خدا در نزول وحیای
دامن تو مرکز نور بتول وحی
تو وصل بر رسول و زهستی جدا شدی
تو آفتاب بیت سراج الهدی شدی
نیزار وحی مثل علی شیر مرد داشتای
شیر زن تو تالی شیر خدا شدی
دارائی تو هدیه به پروردگار شد
در جنگ اقتصاد نبی ذوالفقار شد
تو دیگر و زنان جهان جمله دیگرند
سادات عالمت پسرانند و دخترند
دارائی تو تیغ علی، خلق مصطفی
در پیشبرد فتح نبّوت برابرند
دامان پاک تو ثمرش یازده، ولی است
این رتبه ات بس است یازده، ولی است
این رتبه ات بس است که داماد تو علی است
در دور بت پرستی و تاریکی حجاز
بودت رخ نیاز به درگاه بی نیاز
پیش از نزول وحی الهی تو و علی
خواندید با رسول خدا در حرم نماز.
چون تو که با رسول خدا همسری کند؟
دُرّ یتیم آمنه را مادری کند
ای تکیه گاه خواجه لولاک شانه ات
ای لحظه لحظه ذکر محمِّد ترانه ات
بر یازده ستاره توحید آسمان
روی منیر فاطمه خورشید خانه ات
در بیت آفتاب مه تام کیست، تو
اوّل زن مجاهد اسلام کیست، تو
پیغمبر خدا به تو عرض ارادتش
زهراست هم کلام تو پیش از ولادتش
گوئی که با تو گرم سخن بود فاطمه
حتی به لحظههای غروب شهادتش
با آنکه سالها زجهان چشم بستهای
انگار دور بستر زهرا نشستهای
ای ام پاک نبی، ام مؤمنین
ای مادر بزرگ امامان راستین
روزی که یار هر دو جهان یاوری نداشت
روزی که آن معین بشر بود بی معین
مردانه ایستادی و کردی حمایتش
تا ماند جاودانه چراغ هدایتش
ای قامتت به قائم توحید قائمه
دشمن شدند با تو دغل دوستان همه
از هست خویش دست کشیدی و ذات حق
بخشید گوهری به تو مانند فاطمه
الحق توئی توئی تو که کفو پیمبری
شایستهای که بهر نبی کوثر آوری
آزردای فرشته حق اهرمن تو را
زخم زبان زدند به هر انجمن تو را
از بس که ریخت عطر قداست پیکرت
پیراهن رسول خدا شد کفن تو را
از بس بلند بود مقام و جلال تو
گردید سال حزن نبی ارتحال تو
روح مقدّست چو به پرواز میشود
درهای غم به قلب نبی باز میشود
در فصل خردسالی و آغاز زندگی
بی مادریِّ فاطمه آغاز میشود
اشک نبی برای توای جان پاک، ریخت
با دست خویش بر تن پاک تو خاک، ریخت
با رفتن تو یار محمّد زدست رفت
خورشید روزگار محمّد زدست رفت
شد حمله ور به گلبن دین لشکر خزان
تو رفتی و بهار محمّد زدست رفت
زیبد که با هزار زبان در ثنای تو
«میثم» دُرِ قصیده بریزد به پای تو
*************
علی اکبر لطیفیان:
شب گذشته کمی خوب شد سخن میگفت:
برایم از خودش از حال خویشتن میگفت:
از اینکه سنگ گرفته به معجرش به سرش
و یک به یک همه اش را برای من میگفت:
به اهل بیت پیمبر چقدر ایمان داشت
کنار ما سه تن از پنج تن میگفت:
برایم از همه اموال و مال داشتنش
برایم از کفنی هم نداشتن میگفت:
درست مثل کسی که خودش خبر دارد
فقط حسین حسین و حسن حسن میگفت:
کفن رسید به دستش، ولی نشد خوشحال
برایم از پسرم " شاه بی کفن" میگفت:
بباف دختر من پیرهن برای غریب
به فاطمه ز. حسین و ز. پیرهن میگفت
*************
محمد قاسمی
روح القُدُس کبوتر بام خدیجه است
در بند آب و دانهی دام خدیجه است
"کس را چه زور و زَهره که توصیف او کند"
جایی که جبرئیل غلام خدیجه است
با ذوالفقار، ثروت او همردیف شد
این جایگاه، خاصِ مقام خدیجه است
روی پیمبری که سراپا ملاحت است
خورشید گرم و ماه تمام خدیجه است
حوّا شبیه هاجر و مریم نشسته است
آنجا که ذکر خیر، کلام خدیجه است
در اکـثـر مُـتون زیـارات وارده
لبهای شیعه گرم سلام خدیجه است
از خود گذشت در ره دلدار، پس مگو
... ایثارمال، رمز دوام خدیجه است.
چون هرچه راکه داشت به پای نبی گذاشت
عالم سند شده ست و به نام خدیجه است
جایی که دخترش بشود کوثر کثیر
دنیا از این لحاظ به کام خدیجه است
بی ربط نیست گر رمضان وقت بندگی ست
این ماه، ماه رحمت عام خدیجه است
حیدر فقط نه اینکه شده همسرِ بتول
داماد مصطفیٰ و امام خدیجه است
*************
علی اکبر لطیفیان
شکر خدا که تحت لوای خدیجه ایم
بعد از هزار سال گدای خدیجه ایم
مهرش نتیجهی دهه اول من است
ما یک دهه تمام برای خدیجه ایم
ده شب فقط به خاطر او گریه میکنیم
ما پیش واز روز عزای خدیجه ایم
اصلاً به ما چه مردم دنیا پیِ چه اند؟
ماها که در پی نوههای خدیجه ایم
بی مهر او عبادت عالم قبول نیست
ما با خدیجه، عبد خدای خدیجه ایم
مهر خدیجه را به سر شانه میبرم
شکر خدا که مادر زهراست، مادرم
در لحظهی شکسته شدن پا شدن خوش است
در خشک سال، عاشق دریا شدن خوش است
دلدادهها معامله با یار میکنند
بهر رسول این همه تنها شدن خوش است
قبل از غدیر گفت: علی رهبر من است
قبل از غدیر شیعه مولا شدن خوش است
دنبال مال نیست اسیر نگارها
بانوی ما به مادر زهرا شدن خوش است
سختی بکش محله محله که عاقبت
مادر بزرگ طایفهی ما شدن خوش است
بد نیست سنگ کوچه به پیشانی ات خورد
گاهی شبیه زینب کبری شدن خوش است
آن قدر سنگ خوردی و بال و پرت شکست
ای مادرم، سرم به فدایت، سرت شکست