بسمه تعالی
غبار حزن «28 سال فراق»
« در تاریخ پر ماجرای انقلاب هیچ روزی مانند دوازدهم بهمن نبود که در آن مردی از دودمان پیامبران و برشیوه آنان با دستی پرمعجزه و دلی به عمق و وسعت دریا ، در میان مردمی شایسته و چشم براه چون آیه رحمت فرود آمد و آنان را بر بال فرشتگان قدرت نشانید و تا عرش عزت و عظمت برکشید و هیچ روزی چون چهاردهم خرداد نبود که در آن توفان مصیبت و عزا بر این مردم تازیانه غم و اندوه فرود آورد. ایران یک دل شد و آن دل در حسرتی گدازنده سوخت و یک چشم شد و آن چشم در مصیبتی عظیم گریست.
در آن روز خورشیدی غروب کرد که با طلوع آن هزار چشمه نور در زندگی ملت ایران جوشیده بود، روحی عروج کرد که با نفس روح الهی اش پیکر ملت را جان بخشیده بود ، حنجره ای خاموش شد که نفس گرمش سردی و افسردگی را از جهان اسلام زدوده بود ، لبانی بسته شد که آیات الهی عزت و کرامت را برمسلمین فروخوانده و افسون یاس و ذلت را در روح آنان باطل ساخته بود.)) «پیام مقام معظم رهبری در اولین سالگرد رحلت امام (ره)»
چهاردهم خرداد اگرچه از یک سو آیینه بندان جشن بزرگ ملکوتی کروبیان برای استقبال از روح پاک خمینی کبیر بود که آمده بود تا در کنار خوبان و ابرار در جوار لطف و رحمت بی انتهای پروردگارش ماءوا گزیند اما از سوی دیگر روز عزای جانسوز ملتی بود که زبان حالشان این بود « من هم به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود.»
آری خمینی کبیر جان ملتی بود که سالها در فراق روح بلند و عظمت یافته الهی خود سرگشته و حیران بودند آنان که در لابلای پیچیدگیهای به اندوه گرفته نامردان و نابخردان زمانه، دیانت و حیثیت و کرامت الهی خود را گم گشته
می دیدند در سایه وجود این مرد الهی آرمیدن را آموخته بودند که توفان روزگار سایه سار وجود او را برای عرشیان رقم زد و غم هجران او را بردل خاکیان گذاشت .
« او عبد صالح و بنده خاضع خدا و نیایشگر گریان نیمه شبها و روح بزرگ زمان ما بود او با عمری که روزها و ساعتها و لحظه هایش ، با مراقبه و محاسبه سپری شد صدها آیه قرآن را که در توصیف معصومین و متقین و صالحین است مجسم و آن وقت انسان می فهمید که پیامبران و اولیاء معصومین چه قدر بزرگ بودند »
« او در عصری که همه دستهای سیاسی برای منزوی کردن دین و معنویت و ارزشهای اخلاقی تلاش می کردند؛ نظامی براساس دین و معنویت و ارزشهای اخلاقی پدید آورد و دولت و سیاستی اسلامی بنیان نهاد » « ازفرمایشات مقام معظم رهبری»
در واقع او خالق و پدید آورنده و معمای بنای باشکوه و رفیع انقلاب اسلامی در عصری بود که دین بیش از هر زمان تحقیر شده و از صحنه اجتماع به گوشه انزوا رانده شده بود و این او بود که موذن طلوع فجر پیروزی قیام مردمی شد که تحت رهبری های او انقلابی به نام خدا و با تکیه بر دین را آغاز نموده بودند.
او حکومتی را برای جهانیان تعریف کرد که برمبنای تعالیم رهایی بخش اسلام و آموزه های وحیانی و ره آورد انبیای الهی بود. او در دورانی ندای تحکیم حکومت خدا را سرداد که قرنها بشر دین و دیانت و آموزه های آن را در پستوخانه های افکار و اندیشه های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی خود جاسازی کرده بود و معرفت دینی را به انزوای کامل کشانیده بودند.چراغ معرفت امام چنان نورانیتی برقلبهای به غبار گرفته بشر تابانید و تشعشع افکنی نمود که کوردلان تاریخ بشریت را در لحظههای زمان حبس کرد و نای حرکت ضد دین را از آنان سلب نمود.
چشمه های زلال معرفتی الهی امام سرزمینهای تفتیده و خشک شده وجود انسان قرون حاضر را سرسبز نمود و نهال وجود ملکوتی او را بارور کرد و او را در دنیا عظمتی دیگر بخشید ، کرامت الهی انسان را به او بازگردانید و از انسان و حکومت او تعریفی دیگر ارائه کرد. او انسان را با خدا تعریف کرد و ملکوتی بودن او را اصالت بخشید تا دزدان باورها و ارزشها و اعتقادات نتوانند برخانه های وجود الهی او وارد شوند و کرامت و حیثیت او را به تاراج برند.
در قرنی که گم گشتههای بشری اخلاق و معنویت بوده و هست ، او مقولههای گم شده بشریت را برای او نهان ساخت تا از چراغهای هدایت نور گیرد و در مسیر عبودیت طی طریق نماید و سلوک حق بپیماید او که خود همه راهها را طی کرده بود سالک پیری بود که مراد و قبله دلهای همه عاشقان تشنه معارف الهی شد و سرزمین خشکیده و عطش یافته دین باوران را سیراب نمود. او عاشقان و پروانگانی را پرورش داد که همانند پروانه بر دور شمع وجود او سوختند تا زندگی حقیقی را در مقام عبودیت تعریف کنند و انسانها را در پرورشگاه عرشیان سرافراز نمایند .
چشمی فروغی بی نهایت را نشان می داد
حتی به دلهای تهی از عشق جان میداد
ما امروز در فراغ این مرد خدا و انسان بزرگ به سوگ نشسته ایم ، عطشی دوباره برآنمان می دارد که شانه های زخمیان را به مرحم دستهای مهربانی بسپاریم که چشمهایش آسمانی بود و زمین در برابرش نقطه ای حقیر – محکوم به ماندن – و دستهایش سایبانی که از وحشت شبهای بی ستاره در امانمان می داشت و شانههایش تکیه گاهی برای بی پناهمان که تنها مانده است.
سبزی وجودمان از مهربانی عطر نفس هایش بود و جوانه های دلمان سرگشته عشق اوبود که شکوفه ها را به منظرگاه دیده گان نشانده بود.ضیافت حضور او جرعه گاه تشنگی ما بود و آفتاب وجودش ، روشنایی دلمان و بالاخره حضور و وجود او تفسیر زندگی ما بود ، اندیشه های سبز او زیبائیها را بر بام زندگی ما گسترانیده بود و چکاوکان و بلبلان دل آواز بربلندای آن ترانه های امید سر می دادند.
اینهمه سوگ فراغ اوست که زخمهایش دلهای ما را به درد می آورد و درمان آن سخت آمده است؛ لکن امروز خورشید ولایت که در آسمان وجود او تلاء لوی عشق و امید را پرتو افشانی میکند و انوار هدایت خود را برسرزمین وجود ما می تابد ، ضیافت ما را می طلبد و قلبهای سرد ما را گرمای دیگری میبخشد.
آید آن روز که من هجرت از اين خانه کنم
از جهان پر زده در شاخ عدم لانه کنم
رسد آن حال که در شمع وجود دلدار
بال و پر سوخته کار شب پروانه کنم
روی از خانقه و صومعه برگردانم
سجده برخاک در ساقی میخانه کنم
« غزلی از امام خمینی (ره) »
حمید پورعیسی چافجیری - عضو هیأت علمی دانشگاه گیلان