دهقان فداکار ( ریزعلی خواجوی) در بیمارستان بستری شد.

به گزارش خبرنگار  گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از تبریز؛ دهقان فداکار ( ریزعلی خواجوی) به دلیل بیماری قلبی در بیمارستان خاتم الانبیای میانه بستری شد.
 
ریزعلی خواجوی، در سن 32 سالگی هنگام شب در حالی که در کنار ریل قطار حرکت می‌‌کرد، متوجه مسدود شدن مسیر قطار به علت ریزش کوه شد.
 
غروب یکی از روزهای سرد پاییز بود، خورشید در پشت کوه‌های پربرف یکی از روستاهای آذربایجان فرورفته بود.کار روزانه دهقانان پایان یافته بود.
 
ریزعلی هم دست از کار کشیده بود و به ده خود باز می‌گشت. در آن شب سرد و تاریک، نور لرزان فانوس کوچکی راه او را روشن می‌کرد، دهی که ریزعلی در آن زندگی می‌کرد نزدیک راه‌آهن بود و ریزعلی هر شب از کنار راه آهن می‌گذشت تا به خانه‌اش برسد.
 
آن شب، ناگهان صدای غرش ترسناکی از کوه برخاست، سنگ‌های بسیاری از کوه فرو ریخت و راه‌آهن را مسدود کرد. ریزعلی می‌دانست که تا چند دقیقه دیگر، قطار مسافربری به آن جا خواهد رسید. با خود اندیشید که اگر قطار با توده‌های سنگ برخورد کند واژگون خواهد شد و از این اندیشه سخت مضطرب شد و نمی‌دانست در آن بیابان دورافتاده چگونه راننده قطار را از خطر آگاه کند و در همین حال، صدای سوت قطار از پشت کوه شنیده شد که نزدیک شدن آن را خبر داد.
 
ریزعلی روزهایی را که به تماشای قطار می‌رفت به یاد آورد، صورت خندان مسافران را به یاد آورد که از درون قطار برای او دست تکان می‌دادند.
 
از اندیشه حادثه خطرناکی که در پیش بود قلبش سخت به تپش افتاد. در جست و جوی چاره‌ای بود تا بتواند جان مسافران را نجات بدهد، ناگهان، چاره‌ای به خاطرش رسید. با وجود سوز و سرمای شدید، به سرعت لباس‌های خود را از تن درآورد و بر چوبدست خود بست، نفت فانوس را بر لباس‌ها ریخت و آن را آتش زد.
 
ریز علی در حالی که مشعل را بالا نگاه داشته بود، به طرف قطار شروع به دویدن کرد، راننده قطار از دیدن آتش دانست که خطری در پیش است. ترمز را کشید. قطار پس از تکان‌های شدید، از حرکت باز ایستاد. راننده و مسافران سراسیمه از قطار بیرون ریختند و از دیدن ریزش کوه و مشعل ریزعلی، که با بدن برهنه در آنجا ایستاده بود، دانستند که فداکاری این مرد آنها را از چه خطر بزرگی نجات داده است.
 
"ریزعلی خواجوی" نام‌آشنای همه ایرانیان است و داستان فداکاری وی در کتاب‌های سال سوم دبستان سال‌هاست که ‌منتشر می‌شود و فداکاری که در یک شب سرد سال 1341 جان صدها نفر را نجات داد و به رغم کتک خوردن آن شب، از این ماجرا به عنوان بهترین خاطره زندگیش یاد می‌کند. ریزعلی در سال 1309 در روستای "قالاچق" از توابع شهرستان "میانه" به دنیا آمده است.
 
 
 
انتهای پیام/ش
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۲۴ ۱۶ فروردين ۱۳۹۶
خدا زود تر بهش سلامتی بده
ولی داستان واقعی دهقان فداکار چیزی نیست که در کتابهای درسی نوشتند
داستان اصلی که در ویکی پدیا هم نوشته اینه:
او در آذرماه ۱۳۴۱ شمسی، در سن سی و دو سالگی شب‌هنگام در حالی که در کنار ریل قطار حرکت می‌کرد، متوجّه مسدود شدن مسیر قطار به علت ریزش کوه شد. در آن هنگام برای نجات قطار و مسافران آن، کُت خود را آتش زد و به سمت قطار حرکت کرد؛ این کار نتوانست مسئولین قطار را آگاه سازد و در نهایت با شلیک چند گلوله از تفنگ شکاری خود، توانست باعث توقف قطار شود.

به گفتهٔ او پس از توقّف قطار، مردم ناراضی از قطار پیاده شدند و او را کتک زدند. تا اینکه او آنها را متوجه خطری که در انتظار آنها بود؛ ساخت. پس از آنکه مسافرین با چشم خود ریزش کوه را دیدند به تشکر و عذرخواهی از او روی آوردند.