در ادامه برای گپوگفتی خودمانیتر، مهمان سخنگوی همیشه در صحنه و خستگی ناپذیر روزهای سخت شدیم.
* آقای ملکی از کودکی دوست داشتید چکاره شوید؟
یک ایستگاه آتشنشانی در کنار مدرسه مون بود که تمام توجه مرا به خودش جلب میکرد به طوریکه بیشتر حواسم به آن ایستگاه و آدمهایش بود بنابراین این موضوع انگیزهای شده بود تا از همان بچگی علاقه مند به شغل های عملیاتی شوم.
* از چه سالی وارد سازمان آتشنشانی شدید؟
در سال 1377 آزمونی برگزار شده بود که بسیار هم سخت بود، در آن آزمون شرکت کردم و خوشبختانه قبول شدم.
* قبل از اینکه وارد سازمان آتشنشانی شوید، مجرد بودین یا متأهل؟
بنده مجرد بودم و حدودا 22 ساله.
* مادر با این شغل موافق بودند؟
در آن زمان مادر خیلی با این شغل آشنا نبود و تنها شنیده بودند که این حرفه با آتش سر و کار دارد، بنابراین نگرانی هایی همیشه از این بابت داشتند اما ممانعت نمیکردند و همیشه دعای خیرشون بدرقه راهم بود و هست.
* چقدر از شغلتان احساس رضایت میکنید؟
صد در صد. از این جهت که نوع شغلمان نجات جان و ایثارگری است، کاملا راضی هستم. آتشنشانی شغلی است که ریسک بسیار بالایی دارد. به نظر من این حرفه با مباحث ریالی و مادی قابل جبران نیست، در خیلی از کشورهای دنیا بالاترین حقوقها متعلق به آتشنشانها است اما در کشور ما دریافتیها به همان اندازهای که سقف تعیین شده، پرداخت میشود که به اعتقاد بنده قانون معیشت آتشنشانان باید بازنگری شود و این سقف افزایش پیدا کند.
* بعد از آتشنشانی به چه شغلی علاقهمندید؟
بعد از آتش نشانی به فعالیت در ارتش علاقمندم.
* آیا تا به حال پیش آمده که از این حرفه خسته شده باشید و ترجیح میدادید حرفه دیگری را انتخاب میکردید؟
هرگز.
* نظر همسرتون در رابطه با شغلتان چیست؟
هنگام ازدواجمان در رابطه با شغلم برای وی توضیح دادم، هرچند که گلایه مند نیستند، اما به دلیل اینکه بیشتر بیرون از منزل هستم، طبیعی است که تقاضا داشته باشند زمان بیشتری را در کنار خانواده سپری کنم.
* چی شد که سخنگوی سازمان آتشنشانی شدید؟
این موضوع برمیگردد به 5 - 6 سال قبل، در آن زمان استودیو 125 در سازمان آتشنشانی راهاندازی شد که اعلام کردند از بین پرسنل برای اجرای خبر هر روز آتشنشانی میخواهند یک نفر را انتخاب کنند، بنابراین از بین بیش از 100 نفر با انجام تست و آزمون های چند ماهه، بنده انتخاب شدم.
* آیا از قبل آمادگی اجرا و گویندگی داشتید؟
خیر، حتی یک دقیقه هم دوره اجرا و خبر نگذرانده بودم فقط به محض انتخاب شدن در همان هفتههای آخر، با دقت بیشتری به اخبار، نوع گویندگی و اجراها توجه میکردم.
بنابراین در کنار 2 نفر از دوستان کار اجرا را هر روز صبح شروع کردیم که پس از حدود 2 سال بنا به دلایلی، کار در استودیو تعطیل شد، به دلیل حجم وسیع حوادث با پیشنهاد مدیرعامل سازمان، پس از کش و قوسهای فراوان به عنوان سخنگو انتخاب شدم.
* از کش و قوسهای سخنگو شدن بگوید؟
علاقه عجیبی به دل به آتش زدن و عملیات داشتم و دارم، اما با پُستی که به بنده محول شد از واحد عملیات مأمور به واحد روابط عمومی شدم و این موضوع باعث مخالفت من شد اما به دلیل اینکه قضیه امری و دستوری بود، پذیرفتم، پس از مدتی پی بردم که به دلیل حجم زیاد حوادث، این جایگاه باید در سازمان اتشنشانی وجود داشته باشد.
* با توجه به اینکه دارای فرزند دختر هستید، یک آتشنشان با تمام سختیهای شغلی به عنوان داماد می پذیرید یا خیر؟
اولویت اول انتخاب را به دخترم میدهم و به عنوان یک پدر سعی میکنم وظایف پدرانه را دنبال کنم، فرقی ندارد، آتشنشان یا یک حرفه دیگر. البته معتقدم آتشنشانها افراد صبور و باگذشتی هستند.
* قشنگ ترین اتفاق زندگیتان چیست؟
لحظه پدر شدن.
*بدترین اتفاق در سال 95 چیست؟
حادثه پلاسکو و تخریب کامل ساختمان و خارج کردن پیکر آتشنشانان و هموطنان عزیز.
* حادثه پلاسکو چه تجربه ای را به تجربیاتتان اضافه کرد؟
از لحاظ کاری علیرغم اینکه تجربه تلخ و سنگینی بود، آموزههای خوبی را در مدیریت بحران به دست آوردیم و از طرفی برای چندمین بار ایمان آوردیم که مردم کشور قلبی سرشار از مهربانی و نوع دوستی دارند.
* بارها دیده شده که شما لوگو در دست دارید و در حال گزارش خبرید، آیا به خبرنگاری علاقه دارید؟
به خبرنگاری علاقه ندارم اما گاهی به دلیل زمان و ساعت خاص حوادث برای مخابره سریع خبر، با لوگوی که در اختیارم قرار داده شده، لحظه حادثه را گزارش می کنم.
*نظرتان راجع به خبرنگاران چیست؟
افراد زحمت کش و فعالی هستند، حرفه مقدسی دارند و به دلیل حساسیت در مخابره اخبار درست، رسالت سنگینی بر دوششان قرار دارد.
* حرف آخر؟
سال نو رو خدمت تمامی هموطنان عزیز، تبریک عرض میکنم و امیدوارم سال جدید برایشان سرشار از شادی و به دور از حوادث باشد.