مادر شهید مفقودالاثر محمد یزدانی گفت:هر شب ساک لباس محمد را بر سر سجاده می‌آورم و بوی یوسفم را از پیراهن و پوتینش که هنوز گِل خشک شده جبهه بر کف آن است استشمام می‌کنم و انتظارش را می‌کشم.

به گزارش  گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اصفهان،تولد بانوی آب و  آیینه، خیرالنسا، حضرت صدیقه، فاطمه زهرا روز زن و مادر بهانه‌ای شد تا باشگاه خبرنگاران جوان، ضمن تبریک به همه مادران و بانوان ایران زمین بویژه زنان و همسرانی که مردان زمینی را به عرش رساندند از بانو مهجبین‌سادات واجدی، استاد اخلاق و قرآن، مادر مکرمه شهید محمد یزدانی مادری که هنوز پس از 30 سال انتظار فرزند مفقودالاثرش را می‌کشد.

آیا غیر از محمد هم شهید در بستگان دارید؟
مهجبین‌سادات واجدی، مادر شهید محمد یزدانی، خو اهر سردار شهید سید مص طفی واجدی و خاله شهیدان حمیدرضا حسن‌زاده و  سید حسن سیدی هستم.
زمان تولد محمد کی و علت نامگذاری وی به این اسم چه بود؟
محمد در رو ز اول شهریو رماه سال 1349 ظهر پنجشنبه موقع اذان زمانیکه پدرم در حیاط  خانه قدیمی و تاریخیمان کنار حوض آب به «اشهدان محمد رسول الله» رسید متولدشد.
چنین انسان‌هایی در این خانه‌های قدیمی و  ارزشمند تربیت شدند.

محمد چه خصوصیات و ویژگی‌هایی داشت:
محمد اهل نظم، قناعت و  ساده‌پوش بود حتی در دو ران مدرسه همیشه یکدست لباس داشت که مرتب و تمیز می‌پوشید و با دوستانش ارتباط خوبی داشت.
خانواده پدر و مادرم و حتی خانواده همسرم خانواده‌ای مذهبی، مومن و متدین هستند یادمه که ما همیشه در خانه با صوت قرآن پدرم از خواب بیدار می‌شدیم و  از نظر تربیتی همیشه در صدا کردن ما را با پیشوند آقا یا خانم علی آقا ، فا طمه خانم ، آقا محسن و غیره صدا میکرد.
احترام به والدین بویژه مادر ازخصوصیات بارز محمد بود بطو ریکه همیشه قبل از اینکه عزم رفتن جایی را داشته باشم کفش‌های مرا واکس می‌زد و جلوی پایم میگذاشت.
محمد به پدرش نیز  احترام زیاد می‌گذاشت و بر اساس آیات قرآنی هیچ و قت صدایبش را صدای ما بلندتر نمی‌کرد.

از احترام محمد به خود و شان مادر چه خاط ره‌ای دارید؟
هیچ وقت یادم نمیاد مرا آزار داده‌باشد ، همیشه کریمانه با من صحبت میکرد یادمه در یکی از نامه‌هایی که از جبهه فرستاد برایم نوشته‌بود «مادرجان هر چه در کتاب‌ها دنبال کلمه‌ای می‌گردم که عزت تورا دربرداشته‌باشد و  نشان‌دهد واژه‌ای پیدا نمی‌کنم، تو را بعد از خدای بزرگ، پروردگارم دوست دارم و به پایت می‌افتم» که این سخنان محمد همان معنای آیه قرآنی «وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا » است.
روحیه شهادت طلبی و متعهد به دفاع از سرزمین از دیگر خصوصیات محمدبود.
چه چیزی محمد را خشمگین می‌کرد؟
بی‌احترامی به پدر و  مادر ، ارتکاب گناه، و ارتباط با نامحرم بسیار محمد را عصبانی و خشمگین می‌کرد

محمد چند ساله بود که به جبهه رفت؟
محمد 16 ساله بود و در رشته بهداشت دبیرستان شهید بهشتی کاشان درس می‌خواند که با آگاهانه و با رضایت ما به جبهه رفت.
از 16 تا 18 سالگی که در جبهه بو د فقط  سه دفعه به منزل آمد که یکبارش مجرو ح شده‌بود که آمد.

محمد حتی در مرخصی بود که ناتمام گذاشت و به جبهه رفت چون بر اساس این حدیث که می‌فر ماید الدنیا سجن المو من نمی‌تو انست در قفس دنیا زندگی کند.
محمد پیش من آمد و گفت مادر پیش دایی محسن رفتم استخاره کردم آیه 14 سوره رعد  « لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ ...» من به جبهه می‌روم.
پدرش ابراهیم‌وار اسماعیلش را تاپای اتوبوس اعزام بدرقه کرد و محمد در زمان خداحافظی عکس و ساک لباسش را به پدرش داد که  
چگونه خدا شما را برای این تقدیر انتخاب کرد
محمد در حنمله فاو  بود دو ستاش همه او مدند محمد نیومد.

گزارش از حرمت سادات متولی



انتهای پیام/م
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.