چهارشنبه های اسفند ماه برای کودکان مشگین شهری چیز دیگریست به طوری که برای رسیدن آن لحظه شماری می کنند. در اولین چهارشنبه که به «خبرچی چرشنبه» (قاصدک بهار) معروف است، در جلوی هر خانه آتش روشن می شود، دومین چهارشنبه را «کول چرشنبه» (چهارشنبه خاکستری) و سومین چهارشنبه «گول چرشنبه» (چهارشنبه گل) می گویند. در چهارشنبه آخر، شادی همه اهالی این شهر علی الخصوص کودکان بیشتر می شود. از بعد از ظهر این روز صدای شادی و شعف و ترقه از همه جای شهر به گوش می رسد و کودکان در حالی که لباس نو می پوشند دسته دسته به خانه آشنایان رفته و عیدی (چرشنبه لیک) می گیرند.
کودکان و جوانان آتش بازی کرده و در حال پریدن از روی آتش این جمله را زمزمه می کنند «آزاریم، بیزاریم، بوردا قالسین - دیش آغریم، بوردا قالسین» (یعنی هر بیماری، دندان دردم، سردردم در سال کهنه بماند و در آتش بسوزد.) در شب چهارشنبه آخر سال، جوانانی که نامزد هستند به دیدار خانواده عروس می روند خانواده عروس به آنها هدایا و عیدی می دهد، همچنین در این شب اهالی برای عید تخم رنگ و زینت می دهند و قوورقا (گندم بوداده) تهیه می کنند. آخرین شب سال کهنه را «بایرام آخشامی» می گویند. عصر آن روز اهالی این شهر بر سر قبر عزیزان و رفتگان خود رفته، فاتحه و قرآن می خوانند و حلوا، بیسکویت و خرما احسان می کنند.
مشگین شهری ها در اولین روز عید که آن را «قارا بایرام» می نامند رسم دارند که نخست به خانه کسانی بروند که اولین نوروزِ درگذشت عضوی از آن خانواده است. خانواده های سوگوار نخستین نوروز که ممکن است بیش از یازده ماه از مرگ متوفی بگذرد، در خانه می نشـینند و لباس های سیاه از تنشان درآورده می شود. جلسه های «نوروز اول» که جنبهً نمادین دارد، در عین حال از فضای دید و بازدیدهای نوروزی برخوردار است. دیدارکنندگان در این روز به خانواده سوگوار تسلیت نمی گویند، بلکه برای آنان آرزوی شادمانی می کنند تا در آغاز سال نو فال نیک زده باشند.
اما مردم خونگرم مشگین شهر نیز مانند سایر اقوام ایران زمین در روز نخست بهار دست به دعا برداشته، از خداوند خیر و برکت را برای خود و هموطنان درخواست داشته و می گویند: «یا مُقَلّبَ القُلوبِ وَ الاَبصار یا مُدَبّر اللَّیلِ وَ النَّهار یا مُحَوّل الحَولِ وَالاحوال حَوِّل حالِنا اِلى اَحسَنِ الحال.»
انتهای پیام/